-
یک استاد دانشگاه در گفت‌وگو با صمت :

باید نگاهی استراتژیک به صادرات داشت

صادرات بخش مهمی از اقتصاد هر کشوری را تشکیل می‌دهد. در بسیاری از کشورهای پیشرفته، صادرات ‌محور اصلی توسعه بوده و اهمیت بسیاری در حضور آن کشور در بازارهای جهانی دارد.

تولیدات داخلی و عرصه آن در بازار رقابت جهانی یا به ‌ بیان ‌ دیگر، صادرات یکی از عواملی است که می ‌ تواند کشورها را مستقل کند.

بسیاری بر این باورند که اهمیت و ضرورت حضور کالاهای ساخت یک کشور در بازار جهانی و فضای اقتصاد بین ‌ المللی، از مهم ‌ ترین عوامل توسعه است. نقش صادرات در این ‌ بین به ‌ اندازه ‌ ای مهم است که بسیاری کارشناسان، صادرات را تنها مسیر موفق به توسعه اقتصادی یک کشور در بازار جهانی می ‌ دانند؛ بنابراین با توجه به شرایط روز، چاره ‌ ای جز تقویت صادرات غیرنفتی نداریم و این موضوع باید در دستور کار مدیران و تصمیم ‌ گیران کشور قرار بگیرد.

این واقعیتی انکارناپذیر است که در ایران بیشترین صادرات همواره به نفت خام و گاز خلاصه می ‌ شد. به همین دلیل، اعمال تحریم ‌ ها قبل از هر چیز، تراز تجاری کشور را متاثر و سپس کسری بودجه را به مسئله اصلی حوزه مالی کشور تبدیل کرد. صمت به مناسبت روز ملی صادرات در گفت ‌ وگو با کامران ندری، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه پولی به ‌ دلایل تجربه رشد مقطعی صادرات و جایگاه امروز صادرات در اقتصاد ایران پرداخته است.

مشروح این گفت ‌ وگو را در ادامه بخوانید:

امسال در حالی مراسم روز ملی صادرات را برگزار می ‌ کنیم که مسئله کسری بودجه دولت، بیش از هر زمان دیگری جدی شده است. با وجود شرایط فعلی و تصور باقی ماندن تحریم ‌ ها، تا چه اندازه می ‌ توانیم به جهش صادرات به ‌ ویژه صادرات غیرنفتی امیدوار باشیم؟

واقعیت این است که بسیاری از کارشناسان بدون رفع تحریم ‌ ها، هیچ شانسی برای جهش ‌ های گوناگون اقتصادی چه در حوزه صادرات و چه در زمینه تولید قائل نیستند.

با این حال، برخی ارقام نشان می دهد در ابتدای اعمال تحریم ها، صادرات برخی کالاها رشد داشته است. آیا می توانیم بگوییم این اثرات می توانند دائمی باشند؟

به نکته درستی اشاره کردید، اما باید شرایط خاص یک کشور تحت تحریم را هم مدنظر داشته باشیم. رشد نسبی صادرات در ۲ ، ۳ سال گذشته حاصل ارتقای کیفیت و بهبود خلاقیت در تولید یا بهره ‌ وری نبوده، بلکه ناشی از کاهش دائمی و چشمگیر ارزش پول ملی بوده است. چنان از ارزش ریال در ۳ سال گذشته کاسته شده که برخی از انواع صادرات مزیت یافته است. این صادرات هم اغلب به خام ‌ فروشی نزدیک بود؛ یعنی در زمینه فلزات یا میوه. اگر یادتان باشد این افزایش صادرات نه ‌ تنها به گشایشی در اقتصاد ما تبدیل نشد، بلکه به ‌ سرعت پیامدهای ویرانگر خود را به شکل کمبود و تحمیل تورم مضاعف به برخی کالاهای اساسی نشان داد.

در واقع اگر به روند تورم برخی کالاهای اساسی و پایه ‌ بنگریم، متوجه خواهیم شد تورم برخی از کالاها مانند فلزات، میوه یا محصولات پتروشیمی، جدا از اثرات تورم عمومی، ناشی از افزایش تقاضای صادراتی این محصولات در خارج از کشور بوده است.

در شرایطی که کشور دچار تحریم شده، آیا می توان با چنین درآمدهایی هرچند از راه خام فروشی مخالفت کرد؟

من متوجه خطیر بودن شرایط هستم و حتی درک می ‌ کنم در شرایط تحریم چقدر ضروری است صادرات افزایش یابد، اما مسئله این است که نباید فکر کنیم کاهش ارزش پول ملی در نهایت به سود اقتصاد و کشور است. یا اینکه این ‌ طور وانمود کنیم که این افزایش صادرات متاثر از سیاست ‌ گذاری یا برنامه ‌ ریزی بوده است.

در این میان، باید بپذیریم صادراتی مانند آنچه گفته شد و ما در چند سال اخیر بارها شاهد آن بوده ‌ ایم، در نهایت به زیان مردم و اقتصاد ما است. نباید فراموش کنیم این صادرات در نهایت پس از مقطعی کوتاه که ناشی از تضعیف ریال بود، رونق گرفت و پس از مدت کوتاهی به ‌ دلیل بالا رفتن نرخ عمومی کالاها، اثر آن هم از بین رفت.

باید به این نکته به شکل جدی توجه شود که آن صادرات در نهایت راهگشا نبود و به کمبود بیشتر کالاها در کشور دامن زد.

من فکر می ‌ کنم، اگر هدف از پرداختن به صادرات، کمک به گشایش اقتصادی است، باید نگاهی استراتژیک به این مقوله داشته باشیم و براساس همین نگاه استراتژیک باید حرکت کنیم. این نیز بحث جدیدی نیست، چراکه مسئله بهبود صادرات، یک مسئله به ‌ نسبت قدیمی در جهان است و کشورها و راهکارهای مختلفی برای بهبود تولید و صادرات غیرنفتی وجود دارد؛ از جمله اینکه با بهبود بهره ‌ وری در تولید می ‌ توانیم مزیت بیشتری برای تولیدات داخل داشته باشیم. همچنین باید به سمت نوسازی صنایع اصلی خود حرکت کنیم، زیرا استهلاک این صنایع بسیار بالاست و بخش مهمی از آنها دیگر فرسوده به ‌ شمار می ‌ روند. همچنین باید ماشین ‌ آلاتی را در تولید کشور به کار بگیریم که مصرف انرژی کمتری داشته باشند و همزمان به ارتقای مدیریت صنایع خود بپردازیم. این راهی است که به ‌ طور کلی برای اقتصادهایی که به ‌ دنبال یافتن تقاضای خارجی برای خدمات و کالاهای خود هستند، توصیه می ‌ شود. در یک کلام اگر بناست صادرات کشور بهبود یابد، باید تولید را برای صادرات سازمان دهیم و از طریق نوآوری و خلاقیت برای تولیدات ایرانی، مزیت ایجاد کنیم.

گاه برخی اقتصاددانان، کاهش ارزش پول ملی را به سود صادرات می دانند. چقدر می توان با این گفته موافق بود؟

حقیقتا من با این گزاره کاملا مخالف هستم و فکر می ‌ کنم این کار در نهایت به زیان جامعه و اقتصاد کشور تمام می ‌ شود. بگذارید این ‌ طور بگویم که اگر بنا بود با تضعیف ارزش پول ملی، صادرات دچار جهش شود، کار چندان دشواری وجود نداشت و دولت ‌ ها و بانک ‌ های مرکزی می ‌ توانند به ‌ راحتی این را ممکن کنند. در واقع تنها کافی است دولت ‌ ها ابعاد بی ‌ انضباطی ‌ های مالی و پولی خود را افزایش دهند تا از ارزش پول ملی کاسته شود، اما همه می ‌ دانیم که به ‌ دنبال این نوسانات، رونق اقتصادی حاصل نمی ‌ شود، بلکه بحران ایجاد خواهد شد.

با این حال، من در گفته ‌ های پیشین خود هم تصریح کردم که ممکن است برای مدتی کاهش ارزش پول ملی بتواند صادرات را افزایش دهد، اما این افزایش مقطعی و موقتی است.

برخی، از رویه پولی کشور چین مثال می ‌ زنند. در این کشور چگونه این سیاست چنین پرطرفدار است؟

باید به چند نکته توجه کنیم؛ اول اینکه چین ارزش یوآن را ‌ تا ۱۰ برابر بالا و پایین نمی ‌ کند و مداخله دولت چین در کنترل ارزش یوآن، مداخله ‌ ای در این ابعاد نیست. از سوی دیگر، چین با کشوری مانند ایران تفاوت ‌ های پایه ‌ ای و چشمگیر فراوانی دارد. چین کشوری است که اقتصاد آن حول تولید شکل گرفته و نهادهای اقتصادی در این کشور با قدرت و اقتدار به فعالیت ‌ خود ادامه می ‌ دهند. بخش مهمی از مردم جهان مصرف ‌ کننده کالاهایی هستند که در این کشور آسیایی تولید می ‌ شود. در چین، هم خلاقیت و هم نوآوری در تولید محصولات دیده می ‌ شود و از سوی دیگر، در یک شرایط برابر هم تولیدات این کشور نسبت به رقبای غربی آن مزیت ‌ های فراوانی دارد. به همین دلیل قبول ندارم که کاهش ارزش پول ملی به ‌ تنهایی موجب شده باشد که چین تبدیل به یک ابرقدرت اقتصادی شود؛ گرچه نمی ‌ توان اثرات این اقدام را یکسره نادیده گرفت، اما باید بپذیریم این کار اثرات ناچیزی داشته است.

در میان مدت، اثر تضعیف ارزش پول ملی چه خواهد بود؟

باز هم تاکید می ‌ کنم که توسعه صادرات با کاهش مداوم ارزش پول ملی در تضاد است و به هیچ وجه نمی ‌ توانیم کاهش ارزش پول ملی را اتفاق مبارکی بدانیم. به این نکته توجه کنید که کاهش پی ‌ درپی قدرت ریال، در عمل منجر به رشد گاه و بی ‌ گاه نرخ تورم در کشور شده؛ یعنی کاهش ارزش پول ملی برای مدتی ممکن است هزینه ‌ های تولید را کاهش دهد، اما با جهش ‌ هایی که به کل اقتصاد و تمامی محصولات تحمیل می ‌ کند. در نهایت به زیان اقتصاد تمام می ‌ شود و مزیت قیمتی صادرات نیز خیلی سریع از بین می ‌ رود. به باور من، این نگاه به ‌ طور کلی غیرمنطقی و غیرعلمی است.

از کدام راه های متعارف می توان استفاده کرد که هزینه تولید کالا و خدمات در کشور مزیت خود را حفظ کند؟

واقعیت این است که مهم ‌ ترین چیزی که موجب افزایش غیرمنطقی هزینه ‌ های تولید در کشور ما شده، تحریم است. مسئله تحریم ‌ ها یک مشکل واقعی و یک مانع بزرگ مقابل پیشرفت و توسعه اقتصاد ما است. تولید کشور باید تا زمانی که تنش ‌ ها کاهش پیدا نکرده، این هزینه مضاعف را به ‌ طور روزمره بپردازد. این در حالی است که نمی ‌ توانیم منکر خودتحریمی ‌ های داخلی شویم. هم ‌ اکنون هزینه نقل ‌ وانتقال پول به کشور به ‌ شدت بالا رفته که سبب می ‌ شود انزوای اقتصادی بیشتری به کشور تحمیل شود.

اگر به مسئله تحریم این ‌ طور نگاه کنیم که عده ‌ ای سیاست ‌ گذاران ابرقدرت جهان، برای اینکه راه خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند، این سیاست را انتخاب می ‌ کنند، پس آن ‌ گاه نتایج آن نیز اجتناب ‌ ناپذیر می ‌ شود؛ یعنی با روندی مواجه شده ‌ ایم که پی ‌ درپی از ارزش پول ملی کشور می ‌ کاهد و در عمل به تخریب اقتصاد ما منجر می ‌ شود.

پیامدهای دیگر کاهش ارزش پول ملی چیست؟

مهم ‌ ترین پیامدهای این واقعه، تنگدست شدن مردم است. شما نگاه کنید که مردم ایران در این ۳ ، ۴ ساله، مشکلات زیادی را تحمل کرده ‌ اند؛ آنها هر روز باید برای تامین نیازهای خود، یک نرخ جدید بپردازند و با مشکلات گوناگون معیشتی مواجه هستند. همین اثرات نامطلوب و ویرانگر کاهش ارزش پول ملی است که کمتر عقل سلیمی به خود اجازه می ‌ دهد از این طریق به رونق صادرات بپردازد، زیرا در بلندمدت اقتصادی که هر لحظه از ارزش پولش کاسته می ‌ شود، به سمت فروپاشی و ویرانی خواهد رفت. جامعه ‌ ای را تصور کنید که مردم آن هر روز فقیرتر می ‌ شوند یا کارگرانی را در نظر بگیرید که هر سال فقیرتر از سال پیش هستند. اینها بحران ‌ ساز است و می ‌ تواند هر نظمی را به چالش بکشد. این نتیجه کاهش ارزش پول ملی و تحمیل تورم بیش از ۳۰ و ۴۰ درصد در سال ‌ های گذشته بوده است. به همین دلیل، فکر می ‌ کنم این آدرس اشتباه است که می ‌ توانیم از طریق کاهش ارزش ریال بازارهای بیشتری را جذب کنیم.

به نظر شما، مشکل اصلی اقتصاد ما چیست؟

بیش از هر چیزی، اقتصاد ایران زیر فشار تورم است و تا زمانی که مسئله ابرتورم حل نشود، مشکلات دیگر را هم نمی ‌ توانیم به ‌ طور ریشه ‌ ای حل ‌ وفصل کنیم. از سال ۹۷ به این سو، همواره نرخ تورم کشور بیش از ۳۰ درصد بوده است. در اقتصادی که میانگین رشد قیمت ‌ ها ۳۰ درصد است، ارزش پول ملی نیز هر دم کاهش خواهد یافت و تورم بخش ‌ های گوناگون اقتصاد را به ‌ طور کامل دربر خواهد گرفت.

متاسفانه این ‌ طور احساس می ‌ کنم که برخی از سیاست ‌ گذاران حتی تمایل ندارند به مسئله تورم و جهش قیمت ‌ ها در کشور پرداخته شود. این در حالی است که با تداوم تورم فعلی در عمل اقتصاد نه می ‌ تواند از رکود خارج شود و نه تولید پا می ‌ گیرد. تورم ۳۰ درصدی یعنی هر دو سال و نیم، نرخ عمومی کالاها دو برابر شده است. در این شرایط، حتی اگر منابع ارزی حاصل از فروش نفت خام و گاز هم وجود داشته باشد و بانک مرکزی از طریق تزریق این منابع برای مدتی بازار را کنترل کند، باز هم از نخستین روزنه استفاده می ‌ شود و جهش نرخ ارز کل بازار را درگیر خود می ‌ کند. به این ترتیب می ‌ توان گفت کنترل نرخ تورم، مادر تمام اصلاحاتی است که در اقتصاد کشور انجام خواهد شد و بدون رفع این مشکل، مشکلات دیگر هم به ‌ طور کامل رفع نخواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*