-
گفت‌وگوی صمت با استاد دانشگاه تربیت مدرس درباره شرایط آموزشی رشته معدن

دانشگاه با فاصله از صنعت جلوتر است

آموزش و چالش‌های پیش‌روی آن از مباحث داغ حوزه معدن در هفته گذشته بود.

از یک‌سو درباره توانمندی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در رشته معدن اما و اگرهای زیادی مطرح می‌شود و از سوی دیگر می‌گویند رتبه رشته مهندسی معدن برخی دانشگاه‌های تراز اول کشور از جمله دانشگاه تربیت‌مدرس - براساس سیستم رتبه‌بندی موضوعی شانگهای در سال ۲۰۲۰-۲۰۱۹ - در رده ۴۵ تا ۷۵ دانشکده‌های مهندسی معدن دنیا بوده است (رتبه‌ای که بسیار بهتر از سایر رشته‌های مهندسی است). صفحه معدن پیش از این وضعیت آموزش را از دیدگاه اهالی صنعت به‌تصویر کشیده است، اما این‌بار به دانشگاه سر زدیم.

گفت‌وگوی صمت با محمدرضا خالصی، استاد دانشگاه تربیت مدرس نگاهی دارد به جایگاه دانشگاه و ارتباط آن با بخش صنعت.

نقاط ضعف و قوت سیستم آموزشی فعلی ما چیست؟

دانشگاه‌های ما هرجا نیاز به بودجه یا ارتباطات دارند، ضعیف عمل می‌کنند، چون در حال حاضر میزان پولی که به دانشگاه‌ها تزریق می‌شود، اندک است و دانشگاه‌های ما با محدودیت امکانات مالی روبه‌رو هستند، بنابراین مراکز آموزشی ما هرجا که نیاز به منابع مالی است، برای مثال آزمایشگاه، تجهیزات، ارتباط با مجامع صنعتی و بین‌المللی و مانند آن قوت و قدرت چندانی ندارند. ارتباط دانشجویان ما با همتایان خود در سایر نقاط دنیا قطع است و تماس محدودی با صنعت دارند.

البته این سخن به‌معنای آن نیست که دانشگاه‌های ما ضعیف هستند. من معتقدم مراکز آموزش عالی کشور نسبت به سایر بخش‌ها بسیار پیشرو و نزدیک به استانداردها است.

یکی از مهم‌ترین دلایل قدرت مراکز آموزش عالی کشور این است که حداقل نیمی از اساتید دانشگاه‌های بزرگ و مرجع ما در کشورهای پیشرفته معدنی تحصیل کرده‌اند.

آنها حضور در سیستم‌های آموزشی بین‌المللی و دانشگاه‌های بزرگ دنیا را تجربه کرده و حتی سابقه تدریس در این دانشگاه‌ها را نیز دارند و ماحصل تلاش خود را به دانشگاه‌های داخل کشور منتقل کرده‌اند، بنابراین ما در بسیاری از رشته‌ها ـ از جمله رشته معدن ـ تعداد زیادی استاد داریم که جزو اساتید برتر دنیا هستند.

در رشته معدن استادانی داریم که از نظر تعداد مقالات، پژوهش‌ها یا جایگاه بین‌المللی‌شان جزو دانشمندان یک درصد یا دو درصد دنیا به‌شمار می‌روند (یعنی از میان 100 نفر که دارای این تخصص هستند، تنها یک درصد به این مرتبه رسیده اند)؛ بنابراین دانشگاه‌های ما کمابیش استانداردهای آموزشی و پژوهشی را دارند.

آیا صنعت ما هم از این استاندارد برخوردار است؟

صنعت دولتی که پویایی و رقابت در آن معنایی ندارد، از اساس چه سوالی دارد که دانشگاه بخواهد به آن پاسخ دهد؟

صنعتی که کارش واردات و خرید از خارج است و راه‌حل تمام مسائلش را از آن‌سوی مرزها طلب می‌کند، نیازی ندارد که دانشگاه بخواهد پاسخگوی آن باشد.

چرا خروجی‌های دانشگاه ما نمی‌توانند به‌طورمستقیم وارد صنعت شوند؟

خیلی وقت‌ها این سوال پیش می‌آید، اما من از نزدیک شاهد بودم که فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های بزرگ دنیا هم همین شرایط را داشتند. هرگز کسی که دوره کارشناسی را گذرانده از روز اول نمی‌تواند وارد فعالیت حرفه‌ای شود.

تفاوت در اینجا است که شرکت‌های بزرگی که ساختارهای جاافتاده‌ای برای انتقال علم و تجربه در درون‌شان شکل گرفته و سازکار انتقال اطلاعات و کارآموزی دارند، از طریق کارآموزی دانشجویان و تزریق منابع مالی به دانشگاه ارتباط سیستماتیک و ارگانیک خود را با این موسسات آموزشی حفظ می‌کنند.

بخش صنعت در کشورهای پیشرفته پول خرج کردن در دانشگاه را سرمایه‌گذاری می‌دانند و مسائل خود را از طریق دانشگاه‌ها حل می‌کنند، در حالی که بسیاری از بخش‌های صنعتی در کشور ما ظرفیت پذیرش کارآموز را ندارند.

برای مثال اگر بخواهیم یک دانشجوی لیسانس را 2، 3 ماهی برای کارآموزی بفرستیم، با مشکل روبه‌رو می‌شویم، چون هیچ کارخانه‌ای کارآموز بیش از یک هفته یا در موارد نادر یک‌ماهه قبول نمی‌کند و جایی را نمی‌توان پیدا کرد که دوره 3ماهه برای کارآموز در نظر بگیرد.

آنها متوجه نیستند کارآموزی که چند ماهی در مجموعه آنها کسب تجربه کند، در واقع مهارتی را کسب می‌کند که به‌کار خود این مجموعه‌ها می‌آید و اگر جلوی این کسب مهارت را بگیرند، باید با صرف هزینه بیشتری، فرد دیگری را پیدا کنند که با هزینه‌ای بسیار بیشتر همان خدمات را به آنها ارائه دهد.

نباید کارکردها و مهارت‌هایی را که صنعت باید آموزش دهد، از دانشگاه انتظار داشته باشیم. هیچ‌جای دنیا از کسی که تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود، توقع ندارد که برود و پمپ کارخانه را تعمیر کند. بخش صنعت ما بعضی وقت‌ها توقعات غیرمعمول از دانشگاه و دانشجویان دارند.

فکر می‌کنند اگر کسی از دانشگاه صاحب‌نامی فارغ‌التحصیل شد، باید تمام ریزه‌کاری‌های فنی را بداند و به‌راحتی نیازهای آنها را برآورده کند، در حالی که از خود نمی‌پرسند این مهارت‌های فنی ـ برای مثال تعمیر پمپ ـ را دانشگاه باید به دانشجویانش بیاموزد؟ کجای دنیا پمپ را سر کلاس درس می‌آورند و تعویض آن را به دانشجویان آموزش می‌دهند؟ این نوع کارها باید در دوره‌های کارآموزی آموزش داده شود.

اگر بخواهیم بی‌طرفانه به موضوع نگاه کنیم، باید بگوییم هم دانشگاه و هم صنعت ما دولتی، غیررقابتی و غیرپویا است، اما صنعت تلاش می‌کند همه تقصیرها را به‌گردن دانشگاه بیندازد، در حالی که حداقل، خروجی‌های دانشگاه در همه دنیا موردپذیرش و مطلوب هستند و بهترین دانشگاه‌های دنیا علاقه‌مند هستند که فارغ‌التحصیل‌های ما را جذب کنند، اما در بخش صنعت نمی‌توانیم ادعا کنیم بهترین صنایع دنیا مشتریان تولیدات صنعتی یا خدمات ما نیستند.

این نشان می‌دهد که دانشگاه ما با فاصله بسیار زیادی جلوتر از صنعت ایستاده است.

چه باید کرد؟

تشکل‌های صنفی در حوزه معدن باید پا پیش بگذارند. فلسفه وجودی این تشکل‌ها و مجموعه‌های صنفی خدمات‌رسانی به صنایع است.

یکی از خدماتی که آنها می‌توانند ارائه کنند، کمک به توانمندتر شدن نسلی است که در آستانه ورود به بازار کار است.

چطور می‌توان فارغ‌التحصیلان دانشگاه را توانمندتر کرد؟

با برگزاری دوره‌های کارآموزی مناسب در صنعت می‌توان این مهم را به انجام رساند. تشکل‌ها باید ارتباطات را ایجاد کنند.

مجموعه‌هایی مانند خانه معدن، انجمن مهندسی معدن، سازمان نظام مهندسی معدن و امثال آن باید نقش جدی‌تری به‌عهده بگیرند، با معادن رایزنی و ارتباط میان دانشگاه و صنعت را تسهیل کرده و امکان کارآموزی را برای دانشجویان فراهم کنند.

کارکرد تشکل‌ها این است که این ارتباطات را گسترش دهند و در نهایت دولت، کارخانه‌های دولتی و خصوصی هستند که باید پا پیش بگذارند و کمک کنند تا نسل بهتری از دانشجویان پرورش پیدا کنند.

هیچ کلاس درس و دانشگاهی نمی‌تواند کارخانه باشد و نصب، ساخت و راه‌اندازی یاد بدهد؛ هیچ جای دنیا این‌طور نیست.

پس در مجموع خود صنایع باید از طریق ارتباطاتی که با دانشگاه‌ها برقرار می‌کنند و امکاناتی که در اختیار دانشجویان قرار می‌دهند،این کار را انجام دهند.

نقاط ضعف سیستم آموزشی ما چیست؟

یکی از ایراداتی که به سیستم آموزشی ما وارد است، نحوه ورود دانشجویان به موسسات آموزش عالی از طریق کنکور است.

من به‌شخصه همواره به این سیستم انتقاد داشته و دارم، اما صادقانه بگویم هیچ روش بهتر و عادلانه‌تری نسبت به روش فعلی نیافتم.

اگر جزو کشورهای پیشرفته بودیم و اطمینان داشتیم که همه اساتید دانشگاه‌های متعدد ما برای انتخاب دانشجو جانب انصاف و عدالت را رعایت می‌کنند و مصاحبه ورودی صحیحی انجام می‌دهند تا بهترین‌ها را انتخاب کنند، باید برای ورود به دوره‌های تحصیلات عالی ـ دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری ـ براساس مصاحبه و نظر استاد تصمیم‌گیری می‌شد.

اما من چندان خوش‌بین نیستم و فکر می‌کنم اگر این آزادی عمل به دانشگاه داده شود، این خطر وجود دارد که حتی انتخاب دانشجو هم شکل توصیه‌ای، فامیلی و رانتی پیدا ‌ کند.

قصد توهین به اساتید دانشگاه و همکاران خودم را ندارم،اما در کمال تاسف سیستم جاری در کشور ما به‌گونه‌ای نیست که شایستگان را انتخاب کند، بنابراین اگر بنا بود افراد با انتخاب اساتید وارد دانشگاه شوند، بعید می‌دانم عدالتی که امروز در زمینه انتخاب دانشجو داریم، وجود می‌داشت.

کارکرد کنکور حداقل این است که هر دانشجویی از هر نقطه کشور ـ اگر زحمت بکشد ـ می‌تواند به‌ ‎ بهترین دانشگاه‌ها وارد شود.

من این عدالت را با تمام نقاط ضعفی که دارد، ترجیح می‌دهم و فکر می‌کنم در حال ‌حاضر چاره دیگری جز این نیست، زیرا ظرفیت را هم نمی‌توان بیش از این کرد.

درباره چالش‌های مختلف اظهارنظر کردم و ممکن است این تلقی ایجاد شود که من هیچ عیبی بر دانشگاه ندیدم، در حالی که این‌طور نیست.

دانشگاه‌های ما دست‌کم یک عیب بسیار بزرگی دارند که در اسرع‌وقت باید برای رفع آن اقدام کرد و اگر سریع دست به‌کار نشویم، کیفیت آموزشی افت خواهد کرد و دانشگاه‌ها از استاندارد دنیا فاصله می‌گیرند.

این نقص عبارت از آن است که تهیه چارچوب درسی ـ یعنی چه درس‌ها و سرفصل‌هایی باید در هر رشته تدریس شود ـ باید از دست وزرات علوم خارج شود.

به‌عبارت دیگر متولی این امر نباید نهادی دولتی باشد و چند استاد دور هم جمع بشوند و براساس توانمندی‌های خودشان برنامه درسی بنویسند.

نوشتن این چارچوب‌های درسی باید با همکاری جدی و نظام‌مند با تشکل‌های معدنی، صنعت معدن، سازمان نظام مهندسی و امثال آن باشد و وزارت علوم باید در این زمینه نقش چندانی نداشته باشد، زیرا وزارت علوم ارائه‌دهنده خدمات آموزشی است، بنابراین باید بداند هر حوزه چه خدماتی نیاز دارد و همان خدمات را ارائه دهد نه اینکه خودش برنامه طراحی کند.

به‌نظر من این بزرگ‌ترین چالش دانشگاه‌های ما است. برنامه‌ها و ساختار درسی ما در بخش معدن نیاز به بازنگری جدی دارند، زیرا به‌نظر می‌رسد با آنچه باید باشند تفاوت زیادی دارند.

چطور ممکن است سرفصل دروسی که دانشجوی کارشناسی ما می‌گذراند با سرفصل دروس دانشگاه‌های دیگر دنیا 10 یا 20 درصد مشابهت داشته باشد؟ بنابراین باید دروس، خارج از چارچوب وزرات علوم و در همکاری گسترده‌ـ با تشکل‌های معدنی و بخش صنعت ـ بازنگری شود تا سرفصل‌های درسی از ابتدا پایه‌ریزی شود.

به‌ویژه اینکه از درون دانشگاه نمی‌توانیم آینده معدن را پیش‌بینی کنیم که برای آن درس طراحی کنیم.

آینده معدن و صنایع‌معدنی را هوش‌مصنوعی، بلاک‌چین، واقعیت مجازی، اینترنت اشیا، هوشمندسازی معادن و مباحث میان‌رشته‌ای، سنسورهای نرم و سخت و امثال آن رقم می‌زنند و دانشگاه باید به‌سرعت خود را در این زمینه‌ها به‌روز کند.

اگر در این زمینه غفلت کنیم و آموزش را به‌شیوه رایج ادامه دهیم، حداقل نیم قرنی از دیگران عقب‌تر می‌افتیم؛ اما این همان اتفاقی است که نظام آموزش عالی ما برای رسیدن به آن بسیار لخت و کند حرکت می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین