سیاهشدگان سینما
علی روستایی- هنرمند
سیاهلشگری یا هنروری هیچگونه تشکیلات خاصی ندارد. به رسمیت شناخته نشده تا بتواند از صنف خود دفاع کند. هنروری تنها پروراندن سودایی است که از دل سرچشمه میگیرد. گونهای از عاشقی است که اتفاقا در آن عاشق به معشوق نمیرسد. هنروری شغل نیست تا به اتکا به درآمد آن بتوان خوانی در کاشانهای گستراند و روزگاری را سپری کرد، چراکه ناگفته پیداست آنچه که این عاشقان بینصیب را به ادامه راه پایدار میسازد قدر مسلم درآمد و عایدی آن نیست. سخن گفتن در این مقوله سخت دردناک است. دریافت چندده هزار تومان برای یک روز کاری، یک روزی که گاه از طلوع سپیده تا پاسی از شب به درازا میکشد همراه با مرارتهایی همچون گرما و سرما، ایستادنهای مداوم، برخوردهای ناشایست ازسوی دیگران و آیندهای وهمآلود که در انتهای آن کمتر دیده شده که سپیدهای بدرخشد.
همه اینها نشان میدهد پرداختن به این حرفه نه از برای نیاز به درآمد آن، که اغلب برای فرو نشاندن تب علاقهمندی این عاشقان سینهچاک است؛ کسانی که تمامی توهینها و تحقیرها را به امید روزی که شایسته و بایسته جلوی دوربین سینما بایستند با صبوری تحمل میکنند؛ کسانی که برای رویای شیرینشان بهایی گزاف پرداختهاند؛ عمر و زندگانیشان را، و حالا که به خویش آمدهاند هرم سراب را رویای روی خویش مییابند. نه زندگیای، نه آیندهای. و سینما که همیشه نیازمند این گروه بوده است همواره از عشق آنان سوءاستفاده کرده و هرگز فکری برای آنان نمیکند. پیش آمده که آنها گاهی حین فیلمبرداری بر اثر سانحهای جان خود را از دست دادهاند؛ بیآنکه به معشوق رسیده باشند. معشوقی که هرگز نه به آنان آری گفته و نه هرگز دست رد به سینهشان زده است.
کشمکشی پوچ بین آرزو و عشقی گریزنده. اغلب آنها تنها به امید دیده شدن بهوسیله دوربین سالها تحمل مرارت میکنند؛ غافل از آنکه اغلب هرگز در فیلم دیده نمیشوند و حضورشان در سینما و فیلم، تنها سایهای دور و ناپیداست؛ همچون واقعیتی که در واقع بر زندگیشان خیمه زده است. هیچ تعهدی برای پخش شدن چهره هنروران در فیلم وجود ندارد، اما آنان امیدوارند، چراکه راه دیگری برای رسیدن به هدفشان نمیبینند. آنها معمولا کسانی هستند که نمیتوانند از پس هزینههای گزاف کلاسهای بازیگری برآیند و امیدوارند روزی بهگونهای از این راه، مقابل دوربین عشوهگر سینما بایستند، اما این آرزو بعید مینماید، چراکه این افراد هرگز تماس مستقیمی با اهالی سینما ندارند و تمامی ارتباطشان از طریق رابط دفتر هنروریست و این، امکان هر گونه دلبری برای دستاندرکاران سینما و جای دادن خود در دل آنان را محال میکند.
امیدواریم روزی برسد که خانه سینما و اهالی آن فکری به حال این عزیزان بکنند. آنها باید بدانند که هنروران همچون نوری هستند تا قهرمانان فیلمها بهتر بدرخشند. نردبانی هستند تا قهرمانان بر آن بایستند و بهتر دیده شوند. آنها کتک میخورند و به زمین میافتند تا ستارهای بدرخشد. آنها هرگز پشت قهرمانان فیلمها را خالی نگذاشتهاند؛ هر چند خود همواره بر دیواری از جنس سراب تکیه کردهاند.