دلایل بالا نرفتن نرخ سود سپرده
براساس اعلام بانک مرکزی، نرخ سود علیالحساب سپردههای سرمایهگذاری مدتدار بین ۱۰ تا ۱۸ درصد سالانه تعیین شده و بانکها موظف به رعایت نرخهای یادشده هستند. نسبت پایین نرخ سود سپرده به تورم بیش از ۴۰ درصد پیامدهایی برای شبکه بانکی و اقتصاد خواهد داشت چراکه با عقب ماندن نرخ سود سپرده از تورم، ارزش پول سپردهگذار را به مرور کاهش خواهد داد. زمانی که نرخ بهره بسیار پایینتر از نرخ تورم باشد طبیعتا انگیزه سپردهگذاری در مشتری از بین میرود.
درواقع پایین بودن نرخ بهره نسبت به نرخ تورم به معنای تنبیه سپردهگذاران است. حتی اگر اشخاص سپردهگذار فرض کنند با گذاشتن پول خود در بانک سودی به آنها تعلق نمیگیرد، دیگر انتظار ندارند ارزش پولشان کم شود. وقتی نرخ بهره کمتر از نرخ تورم است ارزش پول کاهشی خواهد شد. این عدم تعادل میان نرخ سود سپرده و تورم باعث میشود مردم پول خود را از شبکه بانکی خارج کنند و به سمت سوداگری و بازارهایی مثل خرید و فروش طلا، ارز و زمین منتقل کنند چراکه حداقل در این بازارها ارزش پول نسبت به تورم حفظ میشود. زمانی هم که تقاضا برای ارز یا سکه افزایش پیدا کند و عرضه با محدودیت مواجه شود، منجر به التهاب و افزایش نرخ در این بازارها میشود.
همچنین خروج نقدینگی از شبکه بانکی میتواند باعث ورشکستگی بانکها و مشکلات پیچیدهای در نظام بانکی شود. این اتفاق در نهایت به ضرر کلیت اقتصاد ایران است چراکه اقتصاد یک نظام درهم تنیده دارد که تغییر و تاثر در هر بخش تاثیر خود را بر دیگر بخشها خواهد گذاشت.
شاید تصور بانک مرکزی برای این تصمیم این است که مردم نسبت به نرخ سود سپرده و نرخ تورم اطلاعات کامل ندارند و همچنان در بانکها سپردهگذاری خواهند کرد. به همین دلیل تلاش میکنند با پایین نگه داشتن نرخ سود سپرده سپردهّهای مردم را جمعآوری کنند و نقدینگی مورد نیاز نظام بانکی و دولت را در کوتاهمدت تامین کنند. از طرفی اگر نرخ سود سپرده بالاتر برود منجر به نقدینگی سرگردان خواهد شد. استدلالی که به کار میبرند این است که با این نرخگذاری، نرخ تمامشده پول برای سرمایهگذاری افزایش پیدا خواهد کرد. استدلال دیگر این است که اگر نرخ سپردهها خیلی بالا برود مردم به جای اینکه با پول خود به کسبوکار بپردازند در بانکها گذاشته و فقط سود میگیرند.
اگر ساز کارهای منطقی برای مسائل و مشکلات اقتصادی اندیشیده میشد اقتصاد ایران دچار مشکلات مختلف نمیشد. اصلیترین مشکل ما این است که دولتها زیر بار جراحی سخت اقتصاد ایران نمیروند و غالبا با مسائل اقتصادی برخورد تسکینی دارند. به هر صورت نمیتوان تکبعدی به اقتصاد نگریست. تصور اینکه با واقعی شدن نرخ سود سپرده همه مشکلات اقتصادی حل خواهد شد اشتباه است.
اقتصاد یک نظام چندوجهی است و باید بهعنوان یک پکیج به آن نگاه کرد. همانقدر که اصرار بر بالا بردن نرخ سود است، اصرار بر این است که رشد نقدینگی نیز کنترل شود، ناترازی بانکها کاهش پیدا کند و جلوی ایجاد کسری بودجه گرفته شود. همچنین باید مجموعهای از شاخصهای پولی و مالی با یکدیگر اصلاح شود تا نتیجه اقتصادی مثبت حاصل شود. علم اقتصاد راه را پیش روی ما میگذارد. باید سیاستگذاریهای پولی را مبتنیبر علم اقتصاد، استوار و شاخصهای کل پولی را اصلاح کرد. تا زمانی که هزینهها متناسب با درآمد نباشد و پول بیش از نرخ رشد اقتصادی چاپ شود، مشکلات کنونی کماکان ادامه خواهد داشت.