ضرورت حمایت دولت از سرمایههای مردمی
داوود اولیایی-فعال حوزه دانشبنیان
بیشک تامین بودجه همیشه یکی از چالشهای بزرگ استارتآپهای جدید بوده است. بسیاری از کارشناسان و فعالان اکوسیستم استارتآپی معتقدند یکی از روشهای تامین مالی در این اکوسیستم گسترش سرمایهگذاریهای مردمی با حمایتهای دولتی است. در واقع دولت باید با حمایت از سرمایههای مردمی به توسعه اکوسیستم استارتآپی بپردازد. برخی از استارتآپها برای تامین سرمایه خود بهجای آنکه بهدنبال یک یا دو سرمایهگذار استارتآپ بزرگ با سرمایه کلان بگردند، ترجیح میدهند سرمایه موردنیاز خود را از افراد بسیار بیشتری با مقادیر کمتر جمعآوری کنند. به این راهکار تامین مالی جمعی یا CrowdFunding گفته میشود. در این حالت استارتآپها از طریق ظرفیتهای شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، با ارائه طرح و نقشه دقیق استارتآپ خود و قابلیتهای بالقوه مفید آن برای مردم، افراد جامعه را ترغیب میکنند تا با پرداخت مبالغ دلخواه خود، از استارتآپ آنها حمایت کنند. برای اجرای بهتر این برنامه، برخی وبسایتها وجود دارند که محل عرضه ایدههای استارتآپی و جمعآوری کمکهای مردمی هستند که میتوان از ظرفیت آنها برای تامین مالی جمعی استفاده کرد. تامین مالی جمعی در برخی موارد حتی سبب میشود سرمایهای بیش از سرمایه موردنیاز استارتآپ جمعآوری شود؛ بدون آنکه مسئله بازپرداخت کمکها یا سهیم شدن سرمایهگذاران مطرح شود.وقتی صحبت از سرمایهگذاری مردمی در اکوسیستم دانشبنیان میشود، پیش از هر اقدامی نیاز به توسعه فرهنگ دانشبنیان و ترویج آن در جامعه داریم. در واقع، قبل از آن باید مفهوم اکوسیستم استارتآپی و دانشبنیان برای مردم جا بیفتد، در حالی که هنوز مفهوم اکوسیستم دانشبنیان برای آحاد مردم کشور جا نیفتاده است.
در واقع، مردم عادی نگرشی درباره سرمایهگذاری روی اکوسیستم دانشبنیان ندارند و اگر هم بخواهند سرمایهگذاری کنند، ترجیح میدهند سرمایههایشان را در حوزههای دیگری نظیر خرید طلا یا ملک صرف کنند.جمعآوری سرمایهها و حمایتهای مردمی از اکوسیستم دانشبنیان باید طبق یک ساختار نظاممند جلو برود که در بطن آن از حمایتهای دولتی برخوردار باشد. برای مثال، باید برای مردم محسوس باشد که سرمایهگذاری روی اکوسیستم دانشبنیان تا چه میزان میتواند سرمایه آنها را زیاد کند.باید ساختاری بهوجود بیاید تا عموم مردم بدانند که در چه حوزههایی و با چه میزان سوددهی میتوانند سرمایهگذاری کنند و در غیر این صورت، شناختن همه دانشبنیانها برای آحاد مردم امری بیهوده است. در واقع، اکوسیستم استارتآپی معمولا باید به اقشار جوان دانشآموزی و دانشگاهی شناسانده شود و از فعالیتهای آنها برای این قشر بیشتر گفته شود؛ نه آنکه افرادی که سن بالایی دارند و نمیتوانند شناخت کافی از فناوری کسب کنند.
اما برای جذب سرمایهگذاری باید مردمی را درگیر موضوع کرد که محصول استارتآپ موردنظر تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر زندگی آنها میگذارد. برای مثال، در استان سیستانوبلوچستان باتوجه به معضلاتی که دارند، میتوان استارتآپهایی را مشخص کرد و با اطلاعرسانی جامع به مردم در قالب صندوقهای گفتهشده به جمعآوری سرمایههای مردمی پرداخت. در واقع، باید این روند بهصورت هدفمند و زیرنظر صندوقهای مالی ادامه پیدا کند.مردم عدد میشناسند و برای جذب سرمایه نیازمند فرهنگسازی مفهوم دانشبنیان در قالبهای عددی هستیم. حتی اقشار تحصیلکرده هم در جریان اکوسیستم نیستند؛ بهویژه در کشور ما که میزان فقر بالا است و بیشتر مردم در تلاش برای گذراندن امور روزانه خود هستند؛ اما برای استفاده از سرمایه جمعی در اکوسیستم دانشبنیان باید صندوقهای جمعی در قالب طرحهایی ایجاد شوند که در سطح استانها به فعالیت بپردازند.
چنین روندی موجب شکوفایی ظرفیتهای منطقهای در استانهای مختلف کشور هم میشود. برای مثال ۵۶ ظرفیت معدنی کشور در استان سیستانوبلوچستان قرار دارد، اما نخستین چیزی که از اشتغال مردم میتوان فهمید؛ قاچاق سوخت است. در همهجای دنیا، مسئولیت اجرای یک ساختار وقتی به مردم واگذار شده، بهتر جواب داده است تا هنگامی که دولت دست اندر کار است. در واقع، باید با عمومیسازی این صندوقها در میان مردم اکوسیستم دانشبنیان را مردمیتر و نقش دولت را از حامیان مالی تبدیل کرد، اما دخالتهای آسیبزننده آن در این اکوسیستم باید حذف شود. برای مثال، صندوق نوآوری و شکوفایی باتوجه به بودجههایی که دارد، میتواند تعداد زیادی از شرکتهای دانشبنیان را پوشش دهد، اما بهدلیل رسوخ فرآیندهایی که ناشی از تصمیمات غلط دولتی است، معمولا بودجهها بهسختی به دانشبنیانها تعلق میگیرد، چرا که همهچیز بهنظر مدیر مربوطه وابسته است و این روند براساس نظر شخصی و نه استانداردهای حمایتی جلو میرود.