رفتند، وقتی همه خواب بودند
فرزاد کیاست-عضو اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران
تمایل به مهاجرت حتی از خود مهاجرت مهم تر است، چراکه این تمایل حتی اگر به مهاجرت نخبگان ختم نشود، به خروج نخبگان از چرخه خدمت رسانی به جامعه منتج خواهد شد، هرچند اگر این افراد به لحاظ فیزیکی در کشور حضور داشته باشند.
مهاجرت استعدادهای تحصیلی، یکی از مهم ترین موضوعات کشور است که سال های سال، یا انکار شد یا مسئولان نسبت به آن بی تفاوت بودند و باور عملی داشتند که ایران سرشار از نخبه و متخصص است و به هر تعداد این افراد از کشور مهاجرت کنند، همچنان خدشه ای به مسیر علمی و توسعه کشور وارد نمی شود، چراکه ایران دریای بیکران استعداد است.
با این رویکرد و به همین راحتی سال های سال، نفرات برتر کنکورهای سراسری و برگزیدگان المپیادهای علمی، وقتی خواب بودیم از کشور خارج شدند. با این حال، همچنان بسیاری از مسئولان که اتفاقا در حوزه های مرتبط با علم و فناوری صاحب منصب هستند، تلاش دارند با ارائه آمار، فضا را تلطیف کنند. این در شرایطی است که یک نگاه منصف به راحتی میل به مهاجرت را در بین دانشجویان و متخصصان ایرانی می بیند و برای دیدن آن کافی است یک ساعتی در خیابان انقلاب قدم زد.
این روند حالا به حدی رسیده که دو قشر متفاوت دیگر را هم در برگرفته است. قشر پزشکان و متخصصان پزشکی که در ظاهر شرایط ایده آلی در ایران دارند و همیشه وضعیت معیشتی و جایگاه اجتماعی آنها حتی برای نخبگان و سرآمدان رشته های دیگر خاصه علوم پایه و علوم انسانی رشک برانگیز بوده، اما امروز در زمره مهاجرفرست ترین رشته ها قرار دارند.
این روند به حدی بحرانی است که امکان مهاجرپذیری در برخی تخصص ها به شدت افزایش یافته است. این یعنی سیاست های دولت (به معنای عام آن) به شکلی است که متخصص ایرانی که در همه دنیا زبانزد و صدرنشین است، از گردونه بهداشت و درمان خارج می شود تا متخصص هندی و پاکستانی دوباره وارد این گردونه شود.
قشر دیگر دانش آموزان مستعد هستند. با یک تحقیق میدانی به خوبی می توان اشتیاق به مهاجرت را در سطح مدارس دید و جالب اینکه بسیاری از دانش آموزان و خانواده شان حتی قصد دارند از همان ابتدا فرد وارد یک دانشگاه های خارجی شود تا اینکه بخواهد بعد از گرفتن مدرک لیسانس از کشور خارج شود.
این یعنی موج مهاجرت دارد کم کم فضای مدرسه را می آکند و این یک هشدار جدی است، چراکه حتی اگر افراد توان یا شرایط مهاجرت هم نداشته باشند، باز هم انگیزه و تمایلی به حضور فعالانه و مشارکت در چرخه خدمت رسانی به جامعه بومی را ندارند. این موارد را می توان نوعی سیاه نمایی خواند و به همین بهانه به راحتی از کنار آن رد شد، اما باید دانست مهم ترین مسئله در توسعه و تعالی هر کشوری نیروی انسانی با نشاط، شاداب، متخصص و متعهد است که بدون حضور آن دستیابی به هر پیشرفتی غیرممکن است.
نکته مهم اینکه تسهیلاتی که برای این قشر در نظر گرفته شده نیز به حدی سطحی است که نه تنها رغبتی در افراد ایجاد نمی کند، بلکه آنها را به مهاجرت ترغیب می کند. در این بین، سیاست های قهری و مانع تراشی هم مزید بر علت می شود. به یاد داشته باشیم که تمایل به مهاجرت حتی از مهاجرت هم مهم تر است، چراکه این تمایل حتی اگر به مهاجرت نخبگان ختم نشود، به خروج نخبگان از چرخه خدمت رسانی به جامعه منتج خواهد شد، هرچند اگر این افراد به لحاظ فیزیکی در کشور حضور داشته باشند.
به هر حال، دولت باید برنامه جدی برای این موضع داشته باشد و بداند هیچ سرزمینی در استعداد انسانی، به منابع بی نهایت وصل نیست و خروج حتی یک نخبه از کشور به معنای خروج یک ژن و حلقه مهم از زنجیره توسعه و تعالی است.