«بختگان» در کمای تاریخی
بختگان دومین دریاچه بزرگ کشور به شمار میرود. این دریاچه نخستینبار در سال ۱۳۴۷ بهعنوان منطقه حفاظتشده اعلام شد، سپس در سال ۵۴ بهعنوان پناهگاه حیات وحش و در سال ۱۳۷۴ بخشی از آن شامل مجموعه دریاچههای بختگان، طشک و تالابهای موجود در ورودی زهکشها به انضمام ارتفاعات شمال دریاچه بختگان بهعنوان پارک ملی تعیین شد.
دریاچههای طشک و بختگان از مهمترین زیستگاهها و از نظر وسعت دومین دریاچه داخلی کشور به شمار میروند و دارای آبخیزی به وسعت ۲۵ هزار کیلومتر مربع هستند.
دریاچه بختگان یکی از مهمترین دریاچههای کشور است. این دریاچه طی ۱۵ سال گذشته با خشکسالی و مخاطرات آن دستوپنجه نرم میکند، به گونهای که برخی از کارشناسان احیای آن را با توجه به شرایط فعلی غیرممکن میدانند.
آنها بر این باورند که این دریاچه در کمای تاریخی به سر میبرد و نگرانند که در صورت ادامه این روند امکان احیای بختگان به صفر برسد.
به گزارش مهر، یک کارشناس حوزه محیطزیست با اشاره به وضعیت بغرنج دریاچه بختگان گفت: متاسفانه طی چند سال گذشته به دلیل بهرهبرداریهای بیرویه از منابع آبی، بختگان بهطور کامل خشک شد و همچنان در همان وضعیت به سر میبرد و با ادامه این روند نباید به احیای آن امیدوار بود.
علمدار علمداری با تاکید بر اینکه هرچه زمان خشکی دریاچه طولانیتر شود امکان احیای آن کمتر میشود، ادامه داد: روند خشکی این دریاچه بیش از ۳۰ سال به دلیل رشد بیرویه کشاورزی در حوضه آبریز بختگان به طول انجامید. از این رو بهطور حتم احیای آن هم به زمان زیادی نیازمند است.
تالابهای بالادست خشک شده است
علمداری با اشاره به اینکه به دلیل بهرهبرداریهای بیرویه از حوضه آبخیز دریاچه رمقی برای بختگان و زمین در این محدوده باقی نمانده، افزود: در گذشته بختگان از تمامی حوضههای آبریز از فاصله ۲۰۰ کیلومتری و سرچشمهها تغذیه میکرد و مجموع این سرچشمهها و جریانهای دائمی آب باعث شکلگیری دریاچه شده بود اما درحالحاضر تمامی تالابهای اقماری بالادست بختگان خشک شده است.
این کارشناس حوزه محیطزیست گفت: در سالهای گذشته و حتی قرنها از شمالیترین قسمت استان یعنی دریاچه کافتر تا سمت دشت مرودشت و کربال حوزه آبریز بختگان بوده که با سیلاب پرمیشدند اما از اوایل دهه ۶۰ به دلیل زهکشیها از پل خان تا بختگان آبی که به سمت دریاچه سرازیر میشد کشیده و به کشاورزی اختصاص یافت.
وی با اشاره به اینکه در این سالها اراضی تالابی به اراضی کشاورزی تبدیل شده، افزود: در این راستا براساس اسناد سند درودزن قرار بود آب این سد برای ۳۵ تا ۴۰ هزار هکتار از اراضی کشاورزی باشد و بقیه به آب شرب و صنعت اختصاص یابد اما درحالحاضر میزان کشاورزی به ۱۵۰ هزار هکتار یعنی ۴ یا ۵ برابر رسیده است؛ البته به نظر من با این شرایط تاکنون خوب دوام آورده و بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال هم آب این بخشها را تامین کرده است.
علمداری با انتقاد از توسعه بیرویه کشاورزی بدون ملاحظات زیستمحیطی گفت: بهطور حتم زمانی که تمامی ذخایر این سدها برای کشاورزی و... استفاده شود نتیجه همین میشود که هماکنون ملاحظه میکنید و تالاب به یک کمای تاریخی فرومیرود.
این کارشناس حوزه محیطزیست با تاکید بر اینکه باید الگوی کشت در این منطقه تغییر کند، بیان کرد: درحالحاضر به دلیل خشک شدن تالاب بهطور کامل اقلیم منطقه تغییر کرده و تالابی که یک روز خودش محل دفن آلایندههای زیستمحیطی از جمله سم و کود و... بود هماکنون به کانون آلودگی زیستمحیطی تبدیل شده و کانون گردوغبار
است.
وی با اشاره به وضعیت نگرانکننده انجیرستانهای استهبان نیز گفت: در گذشته این منطقه قطب تولید انجیر دیم جهان بود اما درحالحاضر میبینیم میزان قابلتوجهی از انجیرستانها نیز از بین رفته و بهطور کامل تعادل آب و هوایی منطقه دستخوش بحران شده است.
علمداری افزود: در این راستا ضروری است با تدوین برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت برای احیای دریاچه گام برداشت و نخستین اقدام تغییر الگوی کشت در حوزههای بالادست منطقه است.
مخاطرات خشک شدن بختگان
یک کارشناس دیگر حوزه محیطزیست نیز با اشاره به مخاطرات خشک شدن دریاچه بختگان گفت: این دریاچه یکی از مهمترین دریاچههای کشور به شمار میرود اما طی چند سال گذشته به حال خود رها شده و اقدام مناسبی برای احیای آن انجام نشده است.
علیاکبر کاظمینی افزود: خشک شدن دریاچههای استان باعث شده هوای استان شبیه هوای کویر شود، یکی از شرایط اصلی ورود کویر به استان گرمای هوا در روز و سرمای شدید در شب است در حالی که در گذشته وجود دریاچهها باعث تعادل آب و هوایی در استان میشد.
وی افزایش بیابانزایی و پیشرفت آن به مناطق دیگر را یکی دیگر از مخاطرات خشک شدن دریاچه بختگان عنوان کرد و ادامه داد: با شعار و بدون اعتبار نمیتوان دریاچه بختگان را احیا کرد، نهادهای ذیربط باید برای احیای آن اعتباری در نظر بگیرند.
این کارشناس حوزه محیطزیست گفت: با همکاری و عزم جدی مسئولان و بومیهای منطقه میتوان حیات و روح را به بختگان بازگرداند، باید احیای آن بهعنوان یک اولویت در دستور کار باشد، نه اینکه این تالاب را به حال خود رها کنیم.
سخن پایانی
بختگان طی سالهای اخیر به حال خود رها شده و کمتر مسئولی در سطوح استانی و کشوری به فکر این تالاب ارزشمند بوده است. بخت با بختگان یار نیست و صدای خشکیاش تاکنون به گوش کسی نرسیده است.