طرفین به مذاکره و توافق تمایل دارند
اکنون ایران در آستانه دور جدیدی از مذاکرات با کشورهای عضو برجام قرار دارد؛ مذاکراتی که برای نخستین بار دولت سیزدهم سکان امور آن را بر عهده دارد و همین مسئله به اهمیت موضوع افزوده است.
«برخی مسئولان فعلی وزارت خارجه نزدیک به محافلی هستند که در دوره گذشته هر مذاکرهای را خیانت و سازش تلقی میکردند، اما آنها اکنون متصدی امور هستند و بهخوبی میدانند حل بخش مهمی از مشکلات بزرگ فعلی کشور بدون کاهش تنشها در عرصه بینالمللی و منطقهای ممکن نخواهد بود.» این گفتهها بخشی از سخنان علی بیگدلی، کارشناس روابط بینالملل است که در گفتوگو با صمت عنوان میکند. بهگفته این کارشناس روابط بینالملل خلاف آنچه برخی تندروها در تهران و واشنگتن مطرح میکنند، تصور بر آن است که هیات حاکمه دو طرف تمایل به انجام و موفقیت مذاکرات دارند؛ بنابراین طرفین در نشست آتی احتمالا به توافقاتی میرسند که به سود اقتصاد ایران هم خواهد بود.
در آستانه آغاز دوباره مذاکرات احیای برجام هستیم. موانع این دور از مذاکرات را چه میدانید؟
ما میتوانیم بررسی ایرادات را از سمت خودمان شروع کنیم و به این مسئله دقیقتر و با تحلیلی مستندتر بپردازیم.
مشکل اساسی که در ابتدای تغییر دولت به چشم میآمد، این بود که مخالفان مذاکره و کسانی که معتقدند مذاکره خیانت است سکان امور را در وزارت خارجه بهدست گرفتهاند. این افراد که امروز مجری امور هستند، از یک طرف بهخوبی آگاهند که تحریمها واقعا اقتصاد کشور را دچار مشکل کرده و از طرف دیگر ریشه در محافلی دارند که اعضای آن مخالف هر نوع مذاکره هستند.
بهباور من طرف ایرانی قبل از هر چیز با بحران فقدان یک استراتژی مدون در زمینه مذاکرات مواجه است.
این را میتوانیم در اظهارات ضدونقیض برخی مقامات دولتی مشاهده کنیم. حتی گاه برخی مقامات مطالباتی مطرح میکنند که اگر کمی با قوانین بینالملل آشنا بودند میدانستند تحقق چنین درخواستی ممکن نیست؛ مثلا لغو همه تحریمها در اختیار رئیسجمهوری ایالات متحده نیست که ایران آن را بهعنوان یک پیششرط در مذاکرات قرار دهد.
از طرف دیگر میبینیم آقای امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه میگویند در مذاکرات آینده بهدنبال یک قرارداد سریع و رفع اختلافات کلی هستیم تا هر چه زودتر طرفین به چارچوب توافق برجام بازگردند.
این نظر در تناقض با مطالبه پیشین است و نشان میدهد با اینکه مسئولان فعلی بهتدریج اهمیت مذاکرات را دریافتند، شاید هنوز نتوانستند محافل تندرو داخلی را راضی کنند، به همین دلیل گاهی سردرگمیهایی در بیانات مشاهده میشود.
فکر میکنید مهمترین مخالفان بازگشت به برجام در داخل کشور چه کسانی هستند؟
بخشی از فرماندهان نظامی کشور فکر میکنند توافق با غرب و کاهش تنشها در نهایت بهمعنای تضعیف جایگاه و موقعیت آنها خواهد بود، اما این درک اشتباه است، زیرا هر چه تنش کمتر باشد، نظامیان هم در ثبات و آرامش میتوانند به توسعه فعالیت خود ادامه دهند.
امریکاییها هم مشخصا خواهان توقف بخشی از برنامه نظامی ایران هستند. از قضا این مطالبات طرف مقابل هم سبب شده کار تا حد زیادی گره بخورد. فراموش نکنیم برخی نمایندگان ایالات متحده تهدید کردهاند چنانچه توافقی در مذاکرات بهدست نیاید، قطعنامهای آماده میکنند که خواستار اقدام شورای امنیت علیه ایران خواهد بود. بهخوبی مشخص است که رفتن پرونده ایران به شورای امنیت در نهایت به زیان کشور تمام خواهد شد.
اینکه تاکنون شورای حکام بیانیهای علیه ایران صادر نکرده، تنها به این دلیل است که میخواهند روابط خود را با ایران قطع نکنند و همچنان میان ایران و آژانس بینالمللی اتمی روابط نرمالی وجود داشته باشد.
مشکلات اقتصادی هم مطرح هستند. فکر میکنید جز احیای برجام، چه سیاست مسئولانهای را میتوان در وضعیت کنونی کشور دنبال کرد؟
مشکلات اقتصادی، شاهبیت مشکلات کشور ما هستند. وضعیت کشور ما در این زمینه حدود یک دهه است که خوشایند و مساعد نیست. گفته میشود رشد اقتصادی دهه ۹۰ حدود صفر درصد بوده و این یعنی یک شکست تمامعیار. در عین حال مشکلات گوناگون اقتصادی شرایط اداره زندگی را سخت کرده است.
ظاهرا چارهای نداریم جز رفع مشکلات با آژانس و کاهش تنشهای بینالمللی که تنها با تعامل با جهان میسر خواهد بود. وجود یک دیپلماسی منطقی ضرورت امروز کشور ماست.
چارهای جز حل مشکلات از راه مذاکرات دیپلماتیک وجود ندارد. بهباور من بدون احیای برجام نهتنها مشکلات اقتصادی کشور حل نخواهد شد، بلکه ممکن است در عرصههای مختلف هم موقعیت ما در خاورمیانه با چالشهای جدی مواجه
شود.
چه چشماندازی از مذاکرات آتی دارید؟
خلاف آنچه برخی تندروها در تهران و واشنگتن مطرح میکنند، من تصور میکنم هیات حاکمه دو طرف تمایل به انجام و موفقیت مذاکرات دارند؛ بنابراین طرفین در نشست آتی احتمالا به توافقاتی میرسند که به سود اقتصاد ایران هم خواهد بود.
یعنی این احتمال وجود دارد که شبکه بانکی امکان فعالیت بیشتری داشته باشد.
گرچه هنوز بحث FATF پابرجاست، اما فکر میکنم وضعیت فعلی تغییر کند و برخی توافقات هم انجام شود.
در مجموع اگر بخواهم بهطور خلاصه بگویم من فکر میکنم طرف ایرانی از یک سیاست درونگرا به سمت یک سیاست معطوف به خارج حرکت کند، زیرا بههر حال مسئولان فعلی شرایط کشور و مشکلات کشورداری را میفهمند و متوجه هستند نگاه خصمانه به جهان و دنیای بیرون میتواند فضای داخلی را ملتهبتر کند.
از یک طرف معتقدید منتقدان مذاکره سکان امور را در وزارت خارجه بهدست گرفتهاند و از سوی دیگر معتقد به شکل گرفتن توافق هستید؛ اینجا تناقضی وجود ندارد؟
کسی نمیتواند نافی این باشد که آقای علی باقری کنی شاگرد مکتبی است که میگوید مذاکره در نهایت بهمعنای سازش است، اما او اکنون متصدی یک جایگاه مهم شده و باید بتواند مشکلات مردم را حل کند و در عین حال نمیخواهد محافل داخلی و نزدیکان خود را هم برنجاند، به همین دلیل او اکنون بر سر یک دوراهی حساس قرار گرفته است.
ایشان شاگرد کسی هستند که به «مذاکره برای مذاکره» تمایل داشتند و جلسات مذاکره را به بحث ایدئولوژیک میگذراندند.
مذاکرات و توافق میتواند با باز کردن دست دولت، لااقل بخشی از مشکلات را سر و سامان دهد. من معتقدم باوجود مخالفت برخی محافل داخلی، راهی جز ورود به مذاکره وجود ندارد و دیپلماسی نرم هم تاکتیک موجود است.
این مهم در ادامه به توافق با طرفین هم منجر خواهد شد.
به مطالبات حداکثری طرفین از هم اشاره کردید، فکر میکنید کدام طرف زیادهخواهتر است؟
بهطور کلی ایالات متحده سعی میکند منعطفتر عمل کند، زیرا بههر حال آنها بودند که بدون دلیلی قانعکننده برجام را ترک
کردند.
من فکر میکنم در طرف ایرانیها هم یک مشکل نشناختن فضای غرب و قوانین کشورهای غربی است که سبب میشود برخی مقامات وزارت خارجه مطالبات نامعقولی داشته باشند.
با این حال اگر فراموش نکرده باشید، مدتها پیش باراک اوباما، رئیسجمهوری اسبق ایالات متحده گفته بود خاورمیانه دیگر ارزش اولیه خود را برای واشنگتن از دست داده است.
من معتقدم بایدن هم چنین نگرشی دارد، به همین دلیل دستگاه دیپلماسیاش بسیار علاقهمند به این است که این مشکل را بهصورت دیپلماتیک حل و فصل کند.
از حالا برخی سناتورهای امریکایی پیغام میدهند با تغییر دولت در کاخ سفید، آنها باز هم از برجام خارج خواهند شد. باوجود این اظهارات چقدر این درخواست که توافق آتی باید ضمانت ماندگاری بیشتری داشته باشد را منطقی میدانید؟
مسئله مشخص است؛ آقای ترامپ بهدلایلی کاملا بیربط و نامربوط برجام را بهصورت یکطرفه کنار گذاشت. مقصر این اتفاق در هر حال هیات حاکمه امریکا است و کسی هم نمیتواند نافی آن باشد.
با این حال سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ هم نتیجه خاصی برای امریکاییها نداشت و آنها هم در این سیاست شکست خوردند. این همان دلیلی است که بایدن و دموکراتها را به احیای برجام ترغیب کرده است.
در هر صورت من هم قبول دارم این یک نقص است که قدرتها را نمیتوان متعهد کرد و هر دولتی میتواند تعهدات دولتی قبلی را نقض کند، اما نقض تعهدات یک امر یکسویه نیست.
ما نیز وقتی امریکاییها تعهدات خود را فراموش کردند به فعالیتهای خود دامنه گستردهتری بخشیدیم، سانتریفیوژهای قدرتمندتری ساختیم و اورانیوم ۶۰ درصدی تولید کردیم؛ پس در مقابل عهدشکنی آنها ایران منفعل نبوده و توانایی هستهای خود را افزایش داده است.
لازم میدانم به این نکته هم اشاره کنم که نباید صحبتهای افراد تندرو را با دیدگاه فضای سیاسی حاکم بر امریکا یکسان کرد.
فضای سیاسی حاکم بر ایالات متحده به هیچ وجه تمایلی به آغاز جنگی دیگر در خاورمیانه ندارد، به همین دلیل هم غالبا تمایل دارند به اختلافات با مذاکره پایان دهند.
بهنظر من این تعیینکننده است؛ طرفین به مذاکره و توافق تمایل دارند و این میتواند شانس موفقیت مذاکرات را بهشدت افزایش دهد.