ابرقهرمانی برای پاککردن صورتمسئله
فناوریهایی که در تصفیه آبهای آلوده، مدیریت پسماندها و بازیافت زبالهها، ساختمانهای خودکفا، انرژیهای تجدیدپذیر، تولید انرژی از پسماند، خودروهای پاک و... بهکار میرود، بهعنوان فناوری سبز شناخته میشوند.
گرچه بهرهگیری از این فناوریها میتواند تا حدودی تخریبها و آلایندگیهای در محیطزیست را کاهش دهد یا حتی محیط آسیبدیده را به حالت پیشین برگرداند اما این سوال مطرح است که آیا روند تخریب کره زمین با وجود فناوریهای سبز متوقف خواهد شد یا حتی برعکس، ندیدن ریشههای اقتصادی تخریب و تکیه صرف بر فناوریهای سبز تنها پاک کردن صورتمسئله برای حفظ وضعیت تخریبگر موجود است؟
محمدرضا جعفری، کارشناس توسعه و محیطزیست در گفتوگو با صمت میگوید: تکنولوژیهای خاص، ایدههای نو و تجهیزات بهروز، در تئوری و عمل تنها توانسته به صورت مقطعی و تکین موثر واقع شود.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
برخی کارشناسان بر این باورند که فناوریهای سبز تنها ابزاری است در دست اقتصادهایی که ناگزیر مسیر توسعه ویرانگر را طی میکنند و نمیتوان به این تکنولوژیها بهخودیخود امید بست. شما در اینباره چگونه میاندیشید؟
هنگامی که بحث استفاده از فناوری، بهویژه فناوریهای پیچیده و پیشرفته، در کاهش آسیبها بر محیطزیست یا جلوگیری از گرمایش جهانی و تغییر اقلیم به میان میآید، عمدتا منظور تکنولوژیها و روشهای فنی-علمی است که قرار است در نقش نجاتدهنده و ابرقهرمان ظاهر شوند. نجاتدهندهای که قرار است هر آسیب و تخریب بشری را متوقف کرده و با وارونهسازی آنها، امکان تداوم اشکال موجود و مخرب تولید و مصرف را میسر کند. در واقع انسان مدرن امروزی، به فناوری آینده و هنوزنیامده، همچون امداد غیبی و عصای جادویی مینگرد که هم خیال و وجدانش را از بابت نگرانی برای حیات و آینده سیاره زمین راحت کند و هم از زحمت تغییر و تحولات ساختاری برای کاستن از آسیبها معاف شود. غالبا هدف از راهکارهای تکنولوژیک، حفظ وضعیت موجود است تا بدون اخلال در روند تولید و تصاحب ارزش، آسیبهای ناشی از عملکرد سیستم، خنثی شده و یا به حداقل برسد. مهندسی اقلیم و روشهایی مانند ضبط و حبس کربن ( CCS )، استفاده از زیستسوخت و بهطور کل راهبردهای مبتنی بر انتشار منفی و خنثیسازی (بهجای توقف انتشار) کربن یا بازیافت، از پرطرفدارترین راهبردها در سناریوآفرینی و مدلسازیهای اقلیمی و طبیعی است. پیشفرض این روشها چنین است که در کنار تداوم رشد اقتصادی فعلی و تولید روزافزون، میتوان با روشهای علمی از طریق تکنولوژی، به جذب کربن منتشرشده، از بین بردن آلودگیهای شیمیایی، بازیافت کامل زبالهها و کاهش ورودی مواد اولیه در روند تولید دست یافت. راه دیگر در نظریههای اقتصاد محیطزیست و رشد سبز، جداسازی و تفکیک مطلق و موادزدایی در فرآیند تولید است؛ بدینمعنی که از طریق ارتقای فناوری و بهبود کارآیی و تغییر خدمات به شکل دیجیتال، منحنی رشد در مناسبات فعلی اقتصادی از مصرف مواد منفک شده و با حفظ رشد و تداوم تولید، ورودی مواد خام به تولید کاهش یابد.
روشهایی برای ایجاد لایه محافظ گوگردی در مقابل تشعشعات خورشیدی، روشنسازی ابرهای اقیانوسی برای خنککردن زمین یا استفاده از رویکردهای ضبط و حفظ کربن از طریق تزریق آهن به اقیانوسها و ذخیرهسازی در زمین، در مجامع علمی و سناریوهای هیات بیندولتی اقلیم مطرح میشوند. این رویکردها با تاثیرات شناخته و اغلب ناشناخته و نامعلوم بر چرخههای طبیعی و آبوهوایی میتواند به فاجعهای دیگر منجر شوند.
از چه منظر فناوریهایی که سبز خوانده میشوند، خود ممکن است منجر به فجایع محیطزیستی دیگری شوند؟
پیچیدگی اکوسیستمها بروز پیامدهای وخیم بر اثر دخالتهای بشر را ممکن میکند. عملی بودن این راهبردها هم جای سوال دارد، چراکه خود به تجهیزات پیشرفتهتری نیاز دارد که بهطور گسترده و بهدفعات مورداستفاده قرار گیرد. بحث مواد اولیه در ساخت تجهیزات موردنیاز و انرژیبری این روشها هم مطرح است که با الزامات مقابله با تغییر اقلیم و محافظت از طبیعت هماهنگ نیست. تامین زمین موردنیاز برای ذخیرهسازی کربن نیز در حالیکه جنگلزدایی برای تولید غذا به معضلی جهانی تبدیل شده، مشکل تازهای ایجاد میکند. بنا بر تحقیقات انجامشده و تجربههای جهانی و شواهد، با وجود پیشرفتهای بزرگ علمی، تفکیک مطلق و موادزدایی همچنان دسترسناپذیر، نابسنده یا کماثر بوده است. بنا بر پژوهشها اثر رشد تولید و رشد اقتصادی از اثر افزایش کارآیی و بهرهوری فناوریمحور بیشتر بوده است.
دولتهای بسیاری هستند که در واکنش به تخریبهای انجامشده، ادعای رشد سبز و تدوین برنامه در این مسیر دارند. این ادعا را چگونه ارزیابی میکنید؟
آمار نشان میدهد از سال 1969 تا 2019، استخراج جهانی 6 عنصر معدنی مهم از رشد اقتصادی این سالها بیشتر بوده است. علاوهبر آن، تقاضای جهانی انرژی، فولاد، کالا و خدمات در این دهه رشد داشته و چشمانداز آینده هم رشد بیشتری را در این بخشها پیشبینی میکند. تقاضای جهانی نفت و سرمایهگذاری غولهای نفتی، بهعنوان اصلیترین سوخت فسیلی و پایه تمدن صنعتی و همچنین تولید پلاستیک بهعنوان ماده اصلی زبالهها و سرمایهگذاری در بخش پتروشیمی رو به رشد است. بخشی از کاهش سرمایهگذاری در بخش نفت بهدلیل استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر به حوزه پتروشیمی منتقل شده و میشود. مدلسازیها با ارتقای دوبرابری فناوری و بالاترین میزان مالیات کربن نیز تفکیک مطلق را قابل دسترسی نمیداند، چراکه با رشد اقتصادی فعلی، 3 درصد رشد متعارف برای سودده ماندن بنگاههای تجاری، تحت سختگیرانهترین شرایط قانونی و مالیاتی و خوشبینانهترین وضعیت تکنولوژیک، تا سال 2050 مصرف مواد خام و طبیعی به سطحی غیرقابل قبول به لحاظ ظرفیت اکولوژیک سیاره میرسد. در 50 سال اخیر، برداشت غیرصیانتی که زمین قادر به تجدید منابع و خنثیکردن اثرات سوء آن نیست، بهویژه در کشورهای صنعتی و پیشرفته به نحو شگفتانگیزی افزایش داشته است. از سال 1980 به این سو، استخراج مواد و مصرف جهانی 94 درصد افزایش داشته است. اگر ادعای رشد سبز در این کشورها مطرح میشود و با فرض اطمینان از صحت آن، ناشی از انتقال تولید و عوارض آن به کشورهای پیرامونی است، چیزی که منجر به «امپریالیسم اکولوژیک نوین» شده است. اینها همه در شرایطی رخ میدهد که فناوری به طرز اعجابآوری پیشرفت کرده و مرزهای جدید دانش، تاثیر بزرگی بر تولید صنعتی گذاشته است. اما «اثر برگشتی» یا «پارادوکس ژِوُنز» نشان میدهد فناوری بهتر، نهتنها به کاهش مصرف کالا و استفاده از مواد اولیه ختم نشده که به دلایلی که مخصوص هر بخش است، مصرف را در هر دو حوزه بیشتر کرده است.
برای مقابله با تغییر اقلیم، لزوم گذار به انرژیهای تجدیدپذیر مطرح میشود اما چه موانعی پیشروی توسعه آنهاست و آیا در بستر نظام اقتصادی کنونی در جهان و افزایش روزافزون مصرف انرژی، میتوان گفت انرژیهای تجدیدپذیر هیچ تاثیر منفی بر محیطزیست نخواهند داشت؟
انتقال کامل به استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر ممکن است باعث ایجاد محدودیتها و مضرات دیگری شود که به لحاظ اقتصادی و طبیعی یا ناممکن است یا خودمخرب. از یکسو رشد اقتصادی فعلی و توانایی مالی، فنی و عملی در تامین کامل انرژی به روشهای تجدیدپذیر با نیاز بازار و رشد تقاضا همخوانی ندارد، برای حفظ دمای جهانی در سطح 2 درجه بیشتر نسبت به دوران پیشاصنعتی باید 80 درصد انرژی مصرفی از انرژیهای نو تامین شود که عملا و حتی روی کاغذ غیرممکن است. از سوی دیگر، تامین مواد معدنی خاص تکنولوژی ساخت و ذخیره انرژیهای نو که نیازمند استخراج وسیع و فرآوریهای بهشدتآلاینده است، به تخریب هرچه بیشتر محیطزیست طبیعی ختم میشود.
درباره بازیافت چقدر میتوان امیدوار بود؟
در شرایطی که بازیافت زباله بهطور کل، چه به لحاظ امکانی و چه به لحاظ عملی، شرایط خوبی ندارد، بحث مدتدار بودن زبالههای مربوط به تجهیزات انرژیهای نو و بازیافت آنها نیز مطرح است. به لحاظ امکانی، بازیافت زباله دارای حد نهایی است و به لحاظ عملی هم تنها کمتر از 2۰ درصد زبالهها در شرایط امروزی وارد چرخه بازیافت میشوند. به همه این موارد باید افزود که در 50 سال گذشته و با تحولات وسیع و عمیقی که در تکنولوژی رخ داده و با آگاهی بهوجود آمده از ابتدای دهه 80 میلادی درباره نقش مخرب انسان در طبیعت که منجر به پروتکل توکیو در دهه 90 میلادی شد، اضمحلال محیطزیست و طبیعت در همه ابعاد زیستی، خاکی، آبوهوایی، آلایندگی، انتشار کربن و... وضعیت نابسامان و بغرنجی را به خود دیده است. یادمان باشد بخش بزرگی از مخاطرات طبیعی خود ناشی از پیشرفتهای تکنولوژیک بوده است.
تجربه تاریخی بکارگیری فناوریهای سبز چه میگوید؟
عمده تلاشها، ادعاها و امیدها برای نجات آینده بر مبنای راهبردهای فناوریمحور، نتوانسته تاثیر قابلتوجهی بر فرآیندهای تعدیل تغییر اقلیم و تخریب محیطزیست بر جا بگذارد. تکنولوژیهای خاص، ایدههای نو و تجهیزات بهروز، در تئوری و عمل تنها توانسته به صورت مقطعی و تکین موثر واقع شود. بدینمعنا که در کاربردی خاص و در حوزه محدود موردمطالعه و استفاده کاهش انرژی و مواد ورودی مشاهده میشود اما با نگاه به کلیت مصرف و تقاضای جهانی، در بطن مناسبات موجود اقتصادسیاسی، فناوری تکین یا حتی مجموعهای از فناوریها در کنار هم قادر به مقابله با تاثیرات اقتصاد جهانی بر طبیعت و تعدیل آسیبهای واردشده بر محیطزیست نیستند. بهعنوان مثال، در کشاورزی صنعتی و پیشرفته تحت تسلط شرکتهای بزرگ، همچنان مصرف بالای آب، جنگلتراشی برای احداث زمین زراعی و از بین رفتن حاصلخیزی خاک به معضلی مهم تبدیل شده، چراکه بخش زیادی از محصول تولیدی که خود ناشی از استفاده از کودهای شیمیایی جدید است، بهدلیل عدمانطباق با معیارهای بازار یا برای حفظ سطوح بالای قیمتها دور ریخته میشود.
ریشه ناکارآمدی فناوریهای سبز برای جلوگیری از ویرانی محیطزیست را در چه میبینید؟
ریشه این امر در شیوه تولید سرمایهداری و منطق پشتیبان و جلوبرنده آن است؛ یعنی انباشت مدام و سودورزی. در سرمایهداری، هدف از تولید کالاها، نه رفع نیازهای بشری که فروش به قصد سود است. سرمایه همواره از تمام محدودیتها و روشهایی که سودورزی آن را مختل میکند و کاهش میدهد، میگریزد. هرجا مانعی بر سر راه تحقق این منطق سر برآورد، سرمایه به حوزه یا عرصهای دیگر پا میگذارد، چراکه انباشت، عامل وجودی آن است. سودورزی کوتاهمدت آن نیز مانع از آیندهنگری حیاتی است. سرمایهداری فناوری را بهعنوان اهرم و ابزاری برای رشد بیشتر اقتصادی، بیشینهکردن سود و کاهش هزینههای تولید و افزایش تولید و موفقیت در رقابت با دیگر سرمایههای منفرد به کار میبندد. مسئله سرمایهدار، بالذات، مسئله طبیعت و اخلاق طبیعت نیست. حتی انسان و آسیبهای وارد بر آن را جزو هزینههای تولید و مخاطرات عمومی بهشمار میآورد. سرمایهدار یا باید سود کند یا از دور رقابت خارج شود. در سوی دیگر، ما با سرمایهداری تنها در بخش تولید کالاها و خدمات مواجه نیستیم. بخش بزرگی از انباشت سرمایه در حوزه استخراج، فرآوری و فروش مواد اولیه و معدنی انجام میشود که نفعشان همچنان در تولید بالاست. برای مقابله با تغییر اقلیم و آسیبها بر طبیعت این بخش باید شاهد نزول سریع و گسترده باشد. مطمئنا سرمایهداری تولیدپایه، ناگزیر از فرار از این وضعیت است. درنهایت یا از این نزول خود را خارج میکند یا به بخش دیگری با همان منطق سودورزی کوتاهمدت انتقال مییابد. به همین دلیل، نه صرفا ابداع و استفاده از تکنولوژیهای جدید، بلکه نحوه استفاده و طرز استقرار آنها در دل ساختار تولید است. این مناسبات اقتصادی است که زیربنا و نحوه عملکرد تکنولوژی را تعیین میکند.
در نهایت، جایگاه فناوری برای حفاظت از محیطزیست کجاست؟
طرح این مسائل با این هدف نیست که بر فناوریستیزی رو بیاوریم. اتفاقا هر تحولی، نیازمند فناوری پیشرفته برای کاهش اثرات، بهینهسازی مصرف مواد در چرخه تولید از سمت ورودی و پایش وضعیت و مولفههای طبیعی سیاره است. همین امروز روشهای بازیافت، ساخت پلیمرهای کمترآلاینده و تجزیهپذیر، تجزیه پلاستیکها، رفع آلودگیها، روشهای ترکیبی تولید انرژیهای تجدیدپذیر، شیوههای ذخیره انرژیهای نو، طولانیکردن عمر کالاها و تعمیرپذیر کردن آنها، رصد مختصات اقلیمی و حاصلخیزی خاک و وضعیت آبخوانها در دسترس و رو به بهبود است یا در کشاورزی پرماکالچر و پایدار، علم و تکنولوژی نقش اساسی ایفا میکند. اقتصاد چرخشی، اقتصاد تعاونی و تولید کمپسماند به فناوریهای نو متکی است یا اینکه با توجه به تغییرات بازگشتناپذیری که در اقلیم و خاک سیاره رخ داده و تغییراتی که چرخههای هیدرولوژیک و آبوهوایی را متاثر کرده، تابآوری ساختاری و کاهش آسیبها بر افراد و جوامع بهویژه فقیر، نیازمند حد مناسبی از فناوری و خدمات فناوریمحور در حفظ و ارتقای سلامت و رفاه عمومی است. با اینحال، بازار نظمگریز سرمایهداری بدون دخالت بالادستی از فناوری در جهت منافع خود، استفاده میکند؛ دخالتی که برداشت و ورود منابع به چرخه تولید را ضابطهمند و محدود کند. با انتشار کربن، آلایندگی و تولید زباله (نه فقط با ابزار مالی جریمه) شدیدا برخورد کند. باید از سرمایهگذاری در بخشهای غیرضروری و مخرب مانند تبلیغات، صنایع نظامی و تجملی جلوگیری کند و بهجای سنگینی سیاستهای حمایتی به نفع اقلیت سرمایهدار و سرمایهگذار، اکثریت جامعه را موردنظر قرار دهد. رشد کمی بهویژه در کشورهای ثروتمند باید متوقف شده و رشد کیفی و اقتصاد کیفی بهعنوان معیار بهینه اقتصادی و اجتماعی ملاک بررسی جوامع تلقی شود. اینها البته به معنای فراروی از نظام موجود و از سیستم سرمایهداری به سمت نوعی دموکراسی جمعی و اشتراکی است. دلخوش کردن به آن فناوری نهایی، آن روش تکنولوژیک غایی برای آنکه بهجای ما، بهجای اقدام جمعی در تحول ساختار جامعه، ناجی ما و آینده و سیارهمان باشد، به معنای از بین رفتن زمان حیاتی و ضروری برای مقابله با فروداشت زیستبوم سیاره است و ریسک از دست دادن آینده و همهچیز. فناوری تنها زمانی بهکار میآید که ساختاری عدالتمحور، بومگرا، اخلاقی و انسانی آن را بهکار گیرد.