خودرو برقی و مازوت!!!
پاییز آمد با زیباییهای فراوان اما نمیدانم چرا چندسالی است، وقتی پاییز میآید، نگران میشوم و نام پاییز حداقل چیزی که به یادم میآورد، آلودگی است.
اتفاقا امسال همان روزهای اول، چنان آلودگی بر هوای تهران حاکم شد که در چند سال گذشته بیسابقه بود و خیلی زودتر از اینکه برگها زرد و نارنجی شوند و زیباییهای پاییز رخ بنماید، بوی بد پاییز بلند شد. وقتی پاییز میشود حمله به صنعت خودرو هم زیاد میشود، چراکه در یک توافق نانوشته، همه مقصر اصلی آلودگی هوا را صنعت خودرو میدانند.
در چنین شرایطی، بسیاری از مسئولان دوباره راهحلهای شیک ارائه میدهند و پروژههای عجیبوغریب گرانقیمت پ بیثمر کلید میخورد و جیبهایی پر میشود. یکی از آنها که بهتازگی بابشده، خودروهای برقی است. برخی از مسئولان این روزها درباره خودرو برقی طوری حرف میزنند که انگار خودشان مخترع آن هستند و راهحل اول و آخر آلودگی شهرها را یافتهاند .
آنها چنان آمار و اطلاعات شرکت تسلا را در جلسات به رخ میکشند که انگار ایلان ماسک جلوی شما نشسته و عنقریب است که خودرو ۱۵ هزار دلاری تسلا در تمام سوپرمارکتیهای ایران عرضه شود. عجیب است. طبق مقالاتی که از جامعهشناسان معروف خواندهام، حافظه تاریخی مردم، کوتاهمدت است با این حال فکر میکردم مسئولان کشور باید شناخت خوبی از گذشته و حال حوزه کاری خود داشته باشند تا برای مشکلات پیشرو راهحلهای جدیدی ارائه بدهند. اما ظاهرا مسئولان نمیخواهند خیلی چیزها را بهیاد بیاورند.
حال در اینجا لازم میدانم چند موضوع مهم را که در همین ۳۰سال اخیر و توسط همین مسئولان برای حل مشکل آلودگی هوا مطرحشده و هزاران میلیارد تومان هزینه روی دست مردم گذاشته اما اوضاع هر روز بدتر از قبل شده را خدمتتان یادآوری کنم.
انگار همین دیروز بود که طرح گازسوز کردن خودروها با گاز مایع کلید خورد. من هنوز جوان بودم و نادان و زودباور. گفتند این طرح، مشکل آلودگی هوای تهران را حل میکند. شخصا در ذهنم وضعیت شعله بخاری گازسوز را با بخاری نفتی مقایسه میکردم و خوشبینانه به حرف مسئولان باور داشتم. اما دیری نپایید که در ترافیک با بوی عجیبوغریبی آشنا شدم که بعدا فهمیدم ناشی از احتراق ناقص خودروهای گازسوز است. بعدها که این طرح بهدلایل دیگری متوقف شد، خبردار شدم تولیدات چند کارخانه که روی این موضوع سرمایهگذاری کرده بودند، روی دستشان بادکرده است. ضمنا در ابتدای طرح ما صادرکننده گاز مایع بودیم و در انتهای طرح، واردکننده آن. همانجا بود که با مفهوم سبد سوخت آشنا شدم. کشوری که خود تولیدکننده انواع سوخت است، دارای سبدی از سوختهاست با سهم مشخص و باید بین مصرف و صادرات تعادل برقرار کند، وگرنه به دردسر میافتد.
این موضوع همزمان شد با انجام انواع اقدامات در راستای صرفهجویی در مصرف سوخت که شخصا در بسیاری از پروژههای تحقیقاتی مربوط به آن، همراه و همکار بودم. یکی از آنها، موضوع مبحث ۱۹ ساختوساز بود که بسیار پیشرفته و ارزشمند مینمود. اما امروز بعد از حدود دو دهه، از این مبحث فقط یکسری قانون توخالی و هزینههایی که روی دست مصرفکننده گذاشت، باقی مانده و خبری از صرفهجویی سوخت و کاهش آلودگی نیست.
همزمان در نیروگاهها هم( که خوشبختانه ما ایرانیها در طراحی و ساخت آنها بسیار پیشرفت کردهایم.) کارهای زیادی انجام شد تا دیگر از سوخت مازوت استفاده نکنند و عمدتا برای استفاده از گاز طبیعی و در مواقع اضطراری از گازوییل طراحی شدند. در آن زمان فرض بر این بود که چون روی دریایی از گاز طبیعی نشستهایم، میتوانیم هر قدر میخواهیم گاز مصرف کنیم؛ در نتیجه در صنعت خودرو هم این موضوع بهعنوان یک راهحل مطرح شد و تا جایی پیش رفتیم که تولید نخستین موتور پایهگازسوز جهان بهنام ما ثبت شد.
در این بین، آنقدر مسئولان بهدلایل مختلف هیجانزده شدند که باوجود اینکه قرار بود طی یک برنامه پنجساله، ۳۰درصد خودروها گازسوز شوند، ناگهان خواستار تولید و واردات صددرصدی خودروهای گازسوز شدند. این حرکت یک فاجعه بزرگ بود، چراکه از یک سو فشار زیادی به بخش تولید وارد آورد و هزینههای تولید رابهطور ناگهانی بالا برد.
ب عنوان مثال در همان سال، بهای هر کپسول در دنیا به خاطر تقاضای بیش از حد ایران، دو و نیم برابر شد و از سوی دیگر، کمبود ایستگاههای شارژ گاز بهوجود آمد که خود به یک بحران تبدیل شد. در ادامه و در سالهای بعد که این بحران حل شد، البته با هزینههای گزاف، مشکل کمبود گاز در لولههای انتقال گاز پیش آمد که در زمستان باعث قطعی گاز در مناطق مختلف کشور شد. در این سالها اتفاقات زیادی افتاد که اگر بخواهم تعریف کنم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد.
خلاصه میکنم. با هزاران خطا رسیدیم به ۲، ۳ سال اخیر با هزاران میلیارد تومان هزینه که روی دست یک ملت گذاشتند و کسی نیامد پاسخی بدهد. حال در ۲، ۳ سال اخیر شاهد ماجرای جدیدی هستیم که واقعا فاجعه مهندسی، مدیریتی و سیاستگذاری است. به نظر من، سالها باید پژوهشگران درباره چگونگی وقوع این فاجعه مطالعه کنند، مقاله بنویسند و بگویند که چطور امکان دارد این همه طرح خوب، چنین نتایج فاجعهباری داشته باشند. از یک سو، مصرف گاز در بخش خانگی باوجود اجرای ظاهری طرحهای کاهش مصرف انرژی کاهش نیافت و از سوی دیگر، کمبود گاز به حدی است که میگویند زمستان امسال حتما یک بحران جدی در پیش داریم.
در این میان، بهدلایل متعدد، سرمایهگذاری لازم برای توسعه سیستمهای استخراج و انتقال گاز و همچنین نیروگاهها نشده است. پس امسال نهتنها کمبود برق خواهیم داشت، بلکه به علت کمبود گاز و البته گازوییل، نیروگاهها ناچارند از مازوت استفاده کنند. روندی که سالهاست از برنامه رسمی آنها خارجشده و استفاده از مازوت بدون مشعلهای مربوط، یعنی فاجعه زیستمحیطی و خفگی؛ آنچه سال گذشته در تهران شاهد آن بود. خودروهای گازسوز هم که زمانی بهعنوان منجی تهران و شهرهای بزرگ معرفی میشدند، حالا بهعنوان یک مزاحم در چشم سیاستگذاران دیده میشوند. قطعا وقتی گاز کم بیاید، نخستین کار، قطع کردن گاز نیروگاهها و بعد خودروهاست.
حال من ماندهام در چنین شرایطی خودرو برقی قرار است چه نقشی ایفا کند. از مسئولان خواهش میکنم بازی با کلمات و ارائه طرحهای لوکس و بساط رانتخواری و روبان پاره کردن را برای مدتی متوقف کنند و به کارهای زیربنایی بپردازند. اولویتها را دریابند، واقعیتها را ببینند، از تاریخ تجربه کسب کنند، علم را جدی بگیرند و راهحلهای پایدار را انتخاب و اجرا کنند. نمایش بس است. باور کنید منابع محدود و مشکلات بسیار است.