-

سیاه‌وسفیدهای بصری

فاطمه امیراحمدی روزنامه‌نگار

هنر بستری برای زیبایی ‌ های بصری بوده که نقطه مقابل آن آلودگی ‌ های بصری است و هر یک از آنها، تاثیر خود را در روح و روان انسان دارند. هنگامی ‌ که چشمی گلی را نظاره می ‌ کند، ناخودآگاه تصویری زیبا در ذهن می ‌ کشد که انرژی مثبت می ‌ آفریند. این انرژی ممکن است با لبخند در صورت نقاشی شود یا در رفتار، خود را به بیننده بنمایاند. حال اگر این زیبایی ‌ ها و زشتی ‌‌ های بصری را به حوزه شهرنشینی و مولفه ‌ های آن تسری دهیم، بدون تردید معماری ساختمان ‌ ها، رنگ آنها و حتی خودروها و الوانی که در خیابان ‌ ها در حرکت ‌ هستند بی ‌ تاثیر بر آدمی نخواهد بود. در حال ‌ حاضر شاید بتوان گفت خیابان ‌ های کشور سیاه ‌ وسفید بوده و جای خالی رنگ ‌ های آبی، زرد، نارنجی، بنفش و... سبب شده حس زیباشناختی شهروندان تامین نشود. روح مانند جسم نیاز به تغذیه دارد و زیبایی ‌ های بصری بخش اعظمی از این نیاز را در اختیار انسان قرار می ‌ دهد.

شاید خنده ‌ دار باشد، اگر بگوییم پارک خودروها در محل عبور عابران، جدا از اینکه حق شهروندی را در تردد ضایع می ‌ کند در زیبایی ‌ های بصری شهر نیز تاثیرگذار است. ذهن آموخته هر محلی برای کاری تعریف شده است. عابرپیاده هم نه محل پارک خودرو و تردد موتورسیکلت که برای دیدن افراد مختلفی است که در حال حرکت ‌ هستند. بله؛ حرکت، نه سکون. همین نکته کوچک تاثیری بزرگ بر آموخته ‌ های ذهنی دارد که اختلال ‌ های شاید خردی را به ‌ وجود آورد که انباشت آنها در میان ‌ مدت تاثیرش را بر روان آدم ‌ ها به ‌ جا می ‌ گذارد.

حرکت تاکسی ‌ ها با طیف ‌ های رنگی زرد یا سبز و حتی لیمویی که دوداندود شده ‌ اند هم بخشی از این نازیبایی ‌ های بصری زندگی شهری کشورهای جهان ‌ سومی است که چنین نکات زیباشناختی از کمترین اهمیت برخوردار هستند. ناوگان حمل ‌ ونقل عمومی درون ‌ شهری با جمعیتی که از سر و کول هم بالا می ‌ روند به ‌ اضافه آلودگی صوتی چشم و گوش را می ‌ خراشد و ذهن آدمی را اگرچه عادت کرده باشد، از نظم و انضباط خارج می ‌ کند. آرامش ذهنی و انرژی روحی در نهایت خلق می ‌ کند و می ‌ آموزد که زیبایی ‌ های بیشتر را بشناسد و بیافریند.

به ‌ قول داریوش شایگان، فیلسوف و اندیشمند ایرانی میان مسکن و فضای بنا شده و فضای ذهن و اقلیم دل، هم ‌ شکلی ‌ های اجتناب ‌ ناپذیری وجود دارد. به باور این فیلسوف، معماری همیشه تحقق یک رویا یا یک تخیل بزرگ بوده است.

هر محتوایی فضایی با یک شیوه زندگی، یک نحوه شناخت و حتی می ‌ توان گفت یک شیوه حضور همراه است. گاه در اصفهان قدیم به بینش جادویی گنبدهای فیروزه ‌ ای برمی ‌ خوریم که گویی بی ‌ هیچ تکیه ‌ گاهی در هوا معلق هستند، اگر انسان تمام این فضاها و زمان ‌ های گوناگون را منعکس کرده شاید علت آن باشد که تمام این فضاها از پیش در وجود او بالقوه موجود و جزیی از چشم ‌ اندازهای روح او بوده ‌ اند. گرایش به زیبایی همچون یک منظره، گل، صدا و خط از بدو تولد در انسان وجود داشته؛ بنابراین هر انسانی از توجه به چنین مصادیقی، لذت می ‌ برد و در خلق آنها تلاش می ‌ کند. اندیشمندان در طول تاریخ، به ‌ دلیل اهمیت حس زیبایی ‌ گرایی و میل به امور زیبا، سوالات متعددی را در این زمینه طرح کرده ‌ اند؛ به ‌ عنوان مثال، زیبایی چیست؟ چگونه می ‌ توان حس زیبایی ‌ شناسی را در افراد شکوفا کرد؟ این کار چه پیامدهایی در رشد و بالندگی انسان دارد؟ در مقاله ‌ ای پژوهشی نویسنده به آرای برخی صاحب ‌ نظران درباره تاثیر زیبایی بصری بر جامعه و انسان اشاره کرده که به ‌ عنوان مثال، فیلسوفی مانند افلاطون، از پیشگامان این حوزه بوده و درباره تاثیر هنر بر مردم بحث می ‌ کند. وی زیبایی را تظاهر ایده در ماده دانسته و معتقد است آثار هنری با تقلید از اشیای طبیعی به ‌ وجود می ‌ آیند. دیدگاه ارسطو نیز معطوف به فعالیت هنرمند بوده و کار هنرمند را تصویری از جهان طبیعی می ‌ داند. البته این الگوبرداری موجب تطهیر احساسات، سرگرمی و تکامل اخلاقی می ‌ شود. در این میان، ‌ آگوستین با تکیه بر اندیشه ‌ های افلاطون و تحولات پس از مسیح، قدرت زیباشناختی را تحسین و تایید کرده و معتقد است هنرهای زیبا مستقیم مخاطب را به درون یک واقعه می ‌ کشاند. آکویناس نیز به پیروی از ارسطو درباره شروط زیبایی مانند درستی، تناسب و درخشندگی بحث کرده است. الکساندر گوتلیب باومگارتن، فیلسوف آلمانی قرن هجدهم میلادی هم درباره زیبایی ‌ شناسی بیان می ‌ کند که انسان چگونه از حس ‌ ها برای دانستن استفاده کند.

بنابر آرای اندیشمندان، قطعا زیبایی ‌ های بصری از جمله رنگ خودرو، رعایت نشدن قوانین مربوط به وسایل نقلیه، حضور حجم زیادی مسافر در ایستگاه ‌ ها و... تاثیر شگرفی در روح جامعه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*