گناه بورسی که گویا بخشودگی ندارد
بیش از یک سال است که شاهد کاهش سرمایه خود در بازار سهام هستیم. مدتهاست که به امید بهبود شرایط بورس منتظر ماندهایم و هر روز میبینیم که بدتر از این هم میشود.
به شروع سال ۹۹ و ذوق مردمی که از ترس بیارزش شدن پولشان وارد بازار سرمایه شدند که نگاه میکنم، غم عجیبی وجودم را فرا میگیرد. مردمی که با سختی فراوان در وضعیت متورم اقتصاد کشور سرمایه خود را جمع کرده بودند و حالا باید آب شدن سرمایه چندین ساله را در یک سال ببینند.
از قدیم گفتهاند که بادآورده را باد میبرد ولی جمع کردن سرمایه در ایران برای مردم عادی بادآورده نبوده و نیست و سالها رنج و مشقت پشت آن پنهان شده است.
در ابتدای ریزش بازار اکثرا با این تفکر که سرمایهگذاری بلندمدت باعث میشود سود میکنند، سرمایه خود را از این بازار خارج نکردند ولی کسی به آنها نگفت که بلندمدت یعنی چند ماه؟ چند سال؟ و کی قرار است دوباره اصل سرمایه خود را که اکنون نصف گذشته ارزش دارد را دوباره بهدست آورند؟ به راستی مگر سهامداران بورس چه گناهی کرده بودند؟
گناهی که گویا بخشودگی ندارد
اصلا بیایید از همان ابتدای داستان شروع کنیم. سال ۹۹ با کوهی از مشکلات اقتصادی شروع شده است. تحریمها، کمبود ارز، کسری بودجه و... دولت را با مشکلات بسیار زیادی برای اداره کشور در سال پیش رو مواجه کرده است و به دنبال راهی برای نجات آخرین سال خود میشود. بازار بورس داغ است و افزایش نرخ ارز باعث شده است که افراد زیادی در بازار سهام سرمایهگذاری کنند. چه راه خوبی، هم میتوان با تشویق مردم به سرمایهگذاری در بورس، از چرخش نقدینگی در دیگر بازارها جلوگیری کنیم، هم با فروش بخشی از انبوه سهام خود به آنها کسری بودجه را برای اداره کشور تامین کنیم.
مردم نیز که به دنبال راه فراری از جاماندگی دوباره از تورم بودند به دعوت دولت لبیک گفتند و با تمام قدرت وارد بازار سرمایه شدند. بازاری که روزهای خشمگینش بسیار سنگینتر از روزهای شیرینش میگذرد. روزها گذشت و خوشیها به سر آمد. میزبان این سفره مفصل این بار خود نمک خورد و نمکدان را شکست. آری شاید بزرگترین گناه مردم این بود که به دولت اعتماد کردند.
مردم راه درست را انتخاب کردند؟
از مرداد سال گذشته که بازار سرمایه با ریزش شدیدی همراه شد و نرخ بسیاری از سهام حتی تا بیش از ۷۰ درصد نیز ریختهاند، به جرات میتوان گفت که همهچیز در کشور گران شده است. مردم کار درستی کردند که در بورس سرمایهگذاری کردند ولی میزبان بازار میزبان خوبی نبود. سرمایهگذاری مردم عادی در بازار سرمایه در تمامی کشورهای توسعه یافته امری بدیهی است و این اتفاق در کشور ما میتوانست به نتایج بسیار خوبی منجر شود. مدتهاست که کشور ما از اقتصاد بانکمحور خود رنج میبرد و این فرصتی بود که میتوانستیم مسیر نقدینگی در کشور را بر ریل درستی قرار دهیم. اما نشد.
اگر در همان ابتدای تیر ماه سال ۹۹ که سیل عظیم مردم به بورس آمدند، در بازاری مثل دلار سرمایهگذاری میکردند، تا به امروز ۵۳ درصد سود کرده بودند. اگر پراید خریده بودند اکنون ۴۲ درصد بازدهی گرفته بودند. حتی اگر پفک هم میخریدند باز سود میکردند. شاید گناه بعدی این بود که بازار دیگری را انتخاب نکردند. خواستند به اقتصاد کشور کمکی کرده باشند و آتش بیشتری بر داغی بازارهای مخرب اقتصادی اضافه نکنند.
از یک سوراخ چند بار نیش خوردن
گناه بعدی برمیگردد به خودمان. چرا دوباره اعتماد کردیم؟ چرا زمانی که ریزشهای ۵ درصدی روزانه را میدیدیم، دوباره به وعدههای حمایتی بیعمل اعتماد کردیم؟ شاید خودمان هم حریص شده بودیم و میخواستیم هرطوری شده باز سودهای چند صد درصدی بگیریم.
طمع همیشه کشنده است. تا جایی خوب است و باعث پیشرفت انسان میشود اما نباید از حد معقول بیشتر شود که آنجا شروعی است برای افول بیانتها.
حقیقت همین است. کسانی که در ابتدای ریزش بورس سرمایه خود را خارج کردند سود کردند حتی اگر درجایی سرمایهگذاری نکرده باشند. درست است که بسیاری از سهام از سقفهای تاریخی خود نیز عبور کردند ولی نگاه ما به کلیت بازار است و تکسهمها را در نظر نمیگیریم.
اکنون چه میتوان کرد؟
بهتر است بگویم اصلا چه کاری میتوان کرد؟ بسیاری از پرتفوها در زیانهای سنگین بیش از ۵۰ درصدی هستند درحالی که تورم طی یک سال گذشته هر ماه بالای ۴۰ درصد بوده است. شاید بهتر باشد که به همان نصیحت قدیمی که بازار سرمایه بازاری بلندمدتی است، دل ببندیم و به انتظار بنشینیم. البته این حرف کاملا درست است و صبر در این بازار همواره بازدهیهای بسیار بهتری از هر بازار دیگری را نصیب سهامدارانش کرده است. مینشینیم به امید روزهای منطقی بازار سرمایه . نه روزهای بیمنطق ابتدای سال ۹۹ و نه روزهای پرالتهاب ریزش بازار. روزهایی که بتوان با دانش و تخصص از این بازار سود کسب کرد و هیچ دستی نیز از خارج این بازار آن را مانند مهرههای شطرنج بازی ندهد.
منبع: بورسان