مرگ آرزوها در مهر
مرضیه احقاقی -روزنامهنگار
آغاز پاییز با بوی مهر همراه است. کودکان، نوجوانان و حتی جوانانی که با شور و اشتیاق و حتی بدون میل به سمت مدرسه و دانشگاه روانه میشوند، حس زندگی را در ما بیدار میکنند.
به یاد آن سالهایی که ترانه، باز آمد بوی ماه مدرسه از رادیو و تلویزیون پخش میشد و با استرس قدم به مدرسه میگذاشتیم. هرچند باید اقرار کرد در ۲ سال گذشته رنگ و بوی ماه مهر از ایران رخت بربسته است.
در شرایطی که بهدلیل همهگیری ویروس کرونا، آموزش مدارس غیرحضوری شده، معدود کودکانی را میبینیم که در روزهای نخست مهر به مدرسه میروند. به همان نسبت شوقوذوق یا حس منفی نسیت به سیستم موردانتقاد آموزشوپرورش نیز محدودشده است.
حال در روزهای نخست ماه مهر، خبری مبنی بر خودسوزی منجر به مرگ همسر یک کارگر بهدلیل نداشتن توان خرید لوازمالتحریر فرزندانشان منتشرشده است. خبری که نشان از عمق شرایط حساس و جو منفی حاکم بر کشور دارد. جو منفی که از شرایط اقتصادی نشأت میگیرد و بدون تردید محدود به چند خانواده نیست.
توجه کنید این فقر از پرداخت نشدن حداقل دستمزد چند ماهه یک کارگر نشأت میگیرد و حال آنکه طی ماههای اخیر شاهد بیکار شدن قشر قابلتوجهی از کارگران بودهایم یا هر روز خبری از معوقات چندین ماهه کارگران در حوزههای مختلف به گوش میرسد.
در واقع در چند سال اخیر شرایط اقتصادی کشور روز به روز با بحران روبهرو شده است. در سایه افزایش تورم و گسترش فقر میان خانوادههای ضعیف بهویژه قشر کارگر، تامین نیازهای اولیه به بحثی جدی برای آنها بدل شده است.
در یک سال اخیر، بسیاری از فعالان کارگری از درآمد پایین خانوارهای کارگری گلایه کرده و نسبت به این موضوع هشدار دادهاند. حال همین خودسوزی یکی از مواردی است که از بیتوجهی به شرایط دشوار زندگی کارگران حکایت دارد.
باید بپذیریم این روزها گرفتاریها و مشکلات بهقدری در زندگی مردم جدی شدهاند که بسیاری به بنبست یاس و ناامیدی رسیدهاند.
در چنین شرایطی برخی افراد بهقدری با مشکلات محاصره شدهاند که دیگر با فرهنگ و ادبیات و طبیعت و نمایش و هر آنچه میتواند تحمل این روزهای سخت را آسان کند، بیگانه شدهاند.
بدینترتیب بسیاری از پس تحمل این دشواریها برنمیآیند و با انواع مشکلات روحی روبهرو خواهند شد. در چنین شرایطی، افزایش آمار خودکشی دور از ذهن نیست. بدون تردید اینها تنها نمونههایی از افرادی هستند که در شرایط دشوار زندگی، ماندهاند و توان مقابله خود را از دستدادهاند.
گویی سویههای تاریک زندگی دستبهدست هم دادهاند تا ما را نابود کنند و با دیالکتیک نور و سیاهی و کشف روزنههای امید در میان تلخیهای روزگار، این روزها دشوارتر از قبل شده است.
در چنین شرایطی انسانها نیازمند دستی هستند که در برونرفت از این شرایط نومیدانه کمکشان کند.
هانا آرنت، فیلسوف آلمانی اعتقاد داشت، برای زنده ماندن در دوران شر به دستی نیاز داریم که ما را زنده نگه دارد و در ادامه بتوانیم در میان تلخیها و تاریکیها، روزنهای از امید بیابیم. حال یافتن این دست و کشف روزنه امید اهمیت دارد.
در پایان اگر گوش شنوایی باشد تاکید میکنم خبر خودسوزی زنی بهدلیل نداشتن توانایی مالی، مرگ یک نفر نیست؛ ما این روزها شاهد از هم پاشیدن امیدها و آرزوهای یک نسل هستیم، شاید هم چند نسل؛ نسلی که روزنه امیدی نمییابد و به ناچار به زندگی خود پایان میدهد.
کاش میشد و میتوانستیم به هر شکلی حال خود و دیگران را خوب کنیم.