صادراتی که ارزش ندارد
تجارت، در کشورهای پیشرو در این حوزه، زمانی ارزشمند تلقی میشود که بتواند برای آن کشور ارزش افزوده ایجاد کند و قطعا ارزش افزوده زمانی برای تجارت معنی پیدا میکند که سودآوری حقیقی مدنظر فعالان این بخش باشد.
درحقیقت صادرات واقعی، صادرات ارزش افزوده است و کشورهای پیشرفته در این حوزه، صادرات خود را طبق همین اصل انجام میدهند. در این نوع صادرات تکیه بر یارانههای تولید و خروج منابع طبیعی، محلی از اعراب ندارد و صادرکنندگان سود خود را برمبنای همین ارزش افزوده رقم میزنند.
یک صادرکننده اگر سنگ معدن را استخراج و مستقیم صادر کند، کار خاصی انجام نداده است یا اگر ما نفت خام را پس از استخراج به همان صورت صادر کنیم، کار مهمی در حوزه تجارت انجام ندادهایم.
صادرات واقعی زمانی شکل میگیرد که سنگ آهن استخراجی، در کشور فرآوری شده و پس از تبدیل به ورق آهن، با ایجاد ارزش افزوده به کشورهای دیگر صادر شود.
حال اگر در مسیر ایجاد این ارزش افزوده، به عواملی مثل حاملهای انرژی یا دستمزد کارگر، سوبسید نیز تعلق بگیرد، مشکلی به وجود نمیآید؛ اما مشکل جایی ایجاد میشود که ما بخواهیم همان مواد اولیه و خام را با صرف سوبسید صادر کنیم. در این حالت در عمل سودی از طریق صادرات حاصل نمیشود و آنچه بهعنوان سود در اختیار صادرکننده قرار میگیرد اختلاف بهای هزینههای واقعی و یارانههای تولید است که نهتنها نمیتواند سود تلقی شود، بلکه نمونه بارز هدررفت منابع ملی و طبیعی نیز خواهد بود.
در این شرایط پرداختن به صادرات بدون درنظر گرفتن ارزش افزوده، به غیر از اینکه سود واقعی برای کشور دربر نخواهد داشت، به نوعی هدر دادن منابع کشور نیز تلقی میشود.
بر همین اساس، میتوانیم نتیجه بگیریم حیات برخی از صنایعی که در کشور وجود دارند از نظر اقتصادی به نفع کشور نیست و ما به جای پرداختن به این تولیدات، میتوانیم تمرکز خود را روی حوزههایی مثل فولاد، مس، پتروشیمی و بسیاری از صنایع دیگر بگذاریم که میتوانند برای کشور ارزش افزوده و سود واقعی ایجاد کنند.
ارزش افزوده تولید ما از برآیند مواد اولیه، انرژی و نیروی کار موجود در کشور حاصل میشود.
پرداختن به ایجاد ارزش افزوده در حوزه تولید، میتواند برای نیروی کار کشور اشتغال ایجاد کند اما در غیر این صورت صادرات ما صادراتی متکی به نفت، خامفروشی و سوبسیدها خواهد بود که تنها، منابع خدادادی کشور را به حراج میگذارد و سود واقعی آن نصیب طرفهای تجاری ما میشود و آنها هستند که با بکارگیری دانش و فناوری و با استفاده از نیروی کار، مواد خام صادراتی ما را تبدیل به احسن میکنند و بخشی از آن محصولات نهایی را حتی به خود ما میفروشند؛ اگر به صورت کلی به این معادله نگاه کنیم، میبینیم ما از اینگونه صادرات دچار زیان اقتصادی نیز شدهایم.
در نهایت باید گفت آنچه امروز در تجارت کشور با آن مواجه هستیم، یک رویکرد اشتباه است که بر پایه نگاه و امتیازات دولتی، به جای اینکه به ارزش افزوده و سودآوری بخش خصوصی بیندیشد، به ارزآوریهای مقطعی دل خوش کرده است در حالی که اگر با برنامهریزیهای مدون و بلندمدت، یارانههای دولت به تولید و تجارت بهتدریج حذف شود و تجارت نیز از اتکا به چتر حمایتهای اینچنینی دولت درآید، میتوان امیدوار بود بخش خصوصی با تکیه بر تخصص و قابلیتهای خود، بتواند تجارت سودآور واقعی را در کشور شکل دهد.
قدیر قیافه- کارشناس اقتصاد و نایبرئیس کنفدراسیون صادرات ایران