مهارتهای-مدیریت موثر
نسرین رضایی-پژوهشگر اجتماعی
از زمانی که بشر زندگی اجتماعی را آغاز کرد، اندیشه مدیریت وارد زندگی شد. گروهی از متخصصان علوم مدیریت، مدیریت را بهعنوان « هنر انجام دادن کارها ازسوی دیگران » و گروهی دیگر آن را فرآیند برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت تعریف کردهاند.
مدیریت بهعنوان یک عمل، « هنر» محسوب میشود و دانستهها و آگاهی سازمانیافتهای را که زیرساخت عمل مدیران است، میتوان به نام « دانش» شناخت؛ بنابراین مدیریت در عمل یک « هنر» است. آگاهی و شناخت سامانیافته درباره مدیریت « دانش» است. پیترز و واترمن در کتاب «در جستوجوی برتری» 8 ویژگی شرکتهای کامیاب را پیدا کردند که بسیاری از آنها نمونههایی از هنر مدیریت است. برای نمونه یکی از ویژگیهای شرکتهای برتر، تاکید آنها بر بهبود بهرهوری با روش توجه به نیازهای کارکنان شرکت است. این امر نشانگر این است که بهمنظور تحقق اهداف سازمانی و مدیریتی، هنر در شمار ضرورتها است. مدیریت اثربخش یک هنر است که از دانش زیرساز مدیریت بهره میگیرد؛ پس مدیریت هم دانش است و هم هنر.
از دیدگاه عموم، مدیر باید مشکلات مردم را حل کند؛ نه اینکه از آنها فاصله گرفته و به فکر رفع مشکلات خودش باشد. امروزه اعتقاد بسیاری از مردم و کارشناسان اجتماعی این است که ساختار مدیریتی ایران خواستار پویایی و حرکت بهسوی تعالی است. از آنجا که هر یک از مکاتب دارای فلسفه خاص خود هستند، مفهوم مدیریت در مکاتب مختلف علمی و فلسفی متفاوت است. مدیریت عبارت از معرفتی فلسفی، هنری و علمی است؛ پس نباید اینگونه برداشت شود که مدیریت بهتنهایی فلسفه، هنر یا علم است، بلکه ترکیبی از تمامی عوامل یادشده است. از آنجا که مدیریت دارای بینش است، فلسفی است و هر مدیری براساس بینش و دیدگاه خود ابزارهای علمی مدیریت را بهکار میگیرد، اما مدیریت هنر نیز هست، چراکه ترجمان عملی یافتههای فلسفی و علمی است. به این معنا که برای مدیریت صحیح و اصولی باید کاربرد آن را در عمل هم تجربه کنیم. همچنین مدیریت شناخت و معرفتی ارثی و اکتسابی است؛ یعنی مدیران آینده را میتوان در جمع کودکان امروز یافت و مانند سایر استعدادها، خداوند این استعداد را هم در وجود آدمی نهاده است، اما انسان میتواند بخش اکتسابی مدیریت را بهدست آورده و توسعه دهد. سطح مدیریت، نوع سازمان و اقتضا و موقعیتی که سازمان در آن قرار میگیرد، از عوامل مهم مهارتها، تواناییها و صلاحیتهای مورد نیاز برای مدیریت کردن هستند.
مهارتهای مدیریتی، مجموعهای از رفتارهایی است که منجر به عملکرد موثر در شغل میشود. مهارتهای مدیریتی، اکتسابی و قابل یادگیری هستند. در استرالیا، کمیتهای با نام «کمیته پژوهش» در زمینه مدیر ایدهآل بررسیهایی انجام داده و مهارتهای ضروری مدیران برای انجام وظایف محوله را به این ترتیب اعلام کرده است: قدرت آیندهنگری و رهبری، تفکر استراتژیک، انعطافپذیری، مهارتهای نیروی انسانی، مهارتهای ارتباطی، خودمدیریتی، تیمسازی و کار گروهی و مهارتهای حرفهای.
هاوارد، دانشیار دانشکده مدیریت دانشگاه اونتاریا، ویژگیهای فردی مدیر جویای موفقیت را در 6 بخش ارزشها، نگرش، انگیزش، شخصیت، سن و جنسیت تقسیمبندی کرده است. عالیترین مدیران دارای ویژگیهایی عمومی هستند که در تمام فرهنگهای دنیا پسندیده هستند؛ مانند انصاف یا شناخت دقیق از زیرمجموعه خود که موجب مقبولیت و محبوبیت مدیر در میان پرسنل میشود، اما باید توجه داشت که شایستگی و محبوبیت یک مدیر، برتری انسانی بر انسان دیگر نیست، بلکه محبوبیتی است که او در قبال خدمت به دیگران کسب کرده است. ویژگیهای خاص هر مدیر بسته به خصیصههای ذاتی و بستر فرهنگی است که در آن پرورش یافته است. بهطورکلی ویژگیهای یک مدیر خوب و موثر عبارتند از: مسئولیتشناسی و مسئولیتپذیری، نظم، صداقت، صراحت، شهامت، اخذ مشاوره و قدرت تصمیمگیری بر مبنای روند تصمیمسازی. در واقع یک مدیر باید از دانش روز بهرهمند و در حوزه مدیریت خود تخصص کافی داشته باشد. یکی از معیارهای سنجش توانایی مدیران، تجربه فرد محسوب میشود. مدیران شرکتها و سازمانها باید در کار و حرفه تخصصیشان یک سر و گردن بالاتر از سایر افراد باشند تا بتوانند دیگران را مدیریت کنند. در پستهای مدیریتی، تجربههای مرتبط و مشابه از تاثیر بیشتری برخوردارند. یک مدیر باید در دو حوزه تخصص داشته باشد. ابتدا علم مدیریت و نیازهای روز و دوم موضوعاتی که در حوزه مدیریتی خود با آن درگیر است، اما این نکته که بخش اعظمی از مدیران جامعه در حوزه تخصصی خود فعالیت نمیکنند، موجب کاهش اثربخشی مدیران خواهد شد. مشاهدات بیانگر این نکته است که مدیران موفق به جزئیات توجه خاصی کرده، توانایی انجام همزمان چند کار را دارند و مدیریت موثر، به این معناست که مدیر با تدابیر ویژه، توانایی نظارت همزمان بر همه چیز را داشته باشد. مدیران موثر به این درک رسیدهاند که با شناسایی نقاط قوت و ضعفشان ابتدا خودشان را مدیریت کنند. این مدیران از محیط و رفتارهای اطرافیان درک مناسبی دارند و از آنجا که شرایط و محیط اطراف افراد پیوسته در حال تغییر است، مدیران بهطور مستمر این تغییرات را پایش میکنند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که براساس شواهد و تجربیات، ممکن است مدیری که در یک موقعیت موفق و موثر عمل کرده، در موقعیتی دیگر و در شرایطی غیرمشابه با عرصه مدیریتی قبلی بیاثر باشد. البته پیشبینی ممکن نیست و همواره این امکان وجود دارد که مدیری در یک سازمان در تمام موقعیتها موثر و موفق عمل کرده و در بلندمدت ناموفق باشد، نه به این خاطر که تواناییها و مهارتهایش تحلیل رفتهاند، بلکه به این جهت که جو سازمانی و نیازهای محیطی که فرد در آن کار میکند و سازمانی که تحت مدیریت اوست، تغییر مییابد؛ بنابراین توانایی توسعه اهداف کمی و کیفی و برنامهریزی بلندمدت و کوتاهمدت، انعطافپذیربودن، بهرهمندی از تجربه و دانش برای مشورت دادن و مربی بودن، برخورداری از دیدگاه جهانی و توانایی مدیریت تغییرات را میتوان از مهمترین مهارتهای مدیران موثر در عصر کنونی دانست.