دوره، دوره کمکدرسیهاست!
هنوز هم چیزی که در غروبهای کمنور پاییز در میدان انقلاب جلبنظر میکند، ویترین روشن کتابفروشیهایی است که پیادهروی میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر را روشن میکنند؛ کتابفروشیهایی که برخی از آنها قدمت چنددهساله دارند و چند نسل کتابفروش و ناشر را به خود دیدهاند. اما تفاوت عمدهای که بورس امروز فروش کتاب پایتخت با دهههای پیش دارد این است که دیگر کمتر خریداری در آن پیدا میشود که براساس علاقه خود و بهاصطلاح «دلی» به کتابفروشیها بیاید.
امروز بیشتر خریداران کتابها دانشجویان، دانشآموزان و کنکوریهایی هستند که برای تکمیل کتابهای درسی خود راهی کتابفروشیها میشوند. حرف دل کتابفروشها و ناشران در این باره چیست؟! و آیا با توجه به فضاهای جدیدی مانند اینترنت، هنوز هم میتوان به اقتصاد کتاب در کشور امید داشت؟
کتاب سالهاست که در اغماست
یکی از فروشندگان قدیمی کتاب در میدان انقلاب در گفتوگو باصمت درباره بازار این روزهای کتاب در کشور عنوان کرد: دیگر بازار کتاب فروغ گذشته را ندارد و کمتر خوانندهای را میبینیم که در جستوجوی یک رمان، یک مجموعه شعر و در کل یک کتاب دلی وارد کتابفروشی شود. فروش بیشتر کتابفروشیها از کتابهای آزاد به سمت کتابهای درسی و کمکدرسی متمایل شده و کتابفروشیهایی هم که به عرضه این نوع کتابها نمیپردازند به زحمت چراغ کسبوکار خود را روشن نگاه داشتهاند.
وی درباره بازار کتاب در گذشته عنوان کرد: مواردی که در گذشته ارزش محسوب میشد، امروز جایگاهی در بازار کتاب ندارد. در سالهای نهچندان دور ما مشتریانی داشتیم که ۳ ترجمه متفاوت از یک کتاب داستان را خریداری میکردند و هر ۳ را نیز میخواندند، اما امروز دامنه مطالعه بسیاری از مخاطبان، در نهایت به شنیدن کتابهای صوتی محدود میشود.
این فروشنده کتاب همچنین گفت: بهنظر میرسد روزمرگیهای دنیای امروز دیگر به مخاطبان کتاب مجال دغدغههای دلی را نمیدهد. نسلی که تا ۲ دهه قبل خرید چاپ اول یک کتاب برایش دغدغه بود، امروز در نهایت بهدنبال پیدا کردن نسخه پیدیاف کتاب از اینترنت است.
این فعال بازار کتاب در پایان گفت: بازار نشر کشور سالهاست که در اغماست و به زور شوکهای گاهوبیگاه، نفسی میکشد و اگر با همین فرمان پیش برویم، طولی نخواهد کشید که کتاب آزاد در ویترین هیچ کتابفروشیای وجود نخواهد داشت.
کتاب در سبد خرید نمیگنجد
یکی دیگر از فروشندگان کتاب در فروشگاه نسبتا بزرگی نزدیک خیابان ۱۲ فروردین، در گفتوگو باصمت درباره وضعیت بازار فروش کتاب در سالهای اخیر عنوان کرد: این انتظار زیادی از طبقه فرهنگی کشور است که در صورتی که در تامین نیازهای اولیه زندگی با مشکلات جدی مواجه است، همچنان مثل گذشته به خرید کتاب بپردازد.
وی در این باره عنوان کرد: ما در کشوری زندگی میکنیم که پایه حقوق افراد عادی جامعه به ۴ میلیون تومان هم نمیرسد؛ پس چرا فکر میکنیم که سرپرست خانوار میتواند پس از کنار گذاشتن هزینههای مربوط به خوراک و پوشاک و مسکن و همین طور مخارج تحصیل و کتابهای درسی و کمکدرسی فرزندان، بهراحتی به کتابفروشی بیاید و دو جلد رمان جنگ و صلح را خریداری کند. این فعال بازار کتاب تاکید کرد: کتاب در سبد کالاهای اساسی خانوار جا ندارد و با هزینههای امروز و قیمتهای کتاب، نمیتوان انتظار داشت طبقه فرهنگی کشور که معمولا هم جزو اقشار متوسط هستند، بهراحتی از پس هزینههای خرید کتاب برآیند.
وی در این زمینه تصریح کرد: دولت و نهادهای مسئول در این حوزه یا باید فکری به حال درآمد مردم کنند یا شرایطی را برای کاهش نرخ کتاب بهوجود بیاورند. راهکار دیگر هم این است که برای خرید کتاب نیز بن و کوپن ماهانه در نظر بگیرند. تنها در این صورت است که میتوان شاهد بهبود وضعیت بازار کتاب و کتابخوانی در کشور بود.
بازار زیر چکمه کمکدرسیها
صاحب کتابفروشی دیگری که انتشاراتی هم به همین نام دارد، در گفتو گو باصمت تاکید کرد: اگر اقتصاد کتابهای درسی و کمکدرسی را از بازار کتاب حذف کنیم، بسیاری از کتابفروشیها و ناشران از این عرصه حذف میشوند. کتابهای کمکدرسی و کنکور تنها کتابهایی هستند که همچنان و همیشه مشتری دارند که آن هم با ترفندهای خاصی مثل تغییرات سالانه به فروش خود ادامه میدهند.
وی درباره بازار سایر کتابها عنوان کرد: الان کمتر کتاب آزاد و مستقلی در بازار وجود دارد که به چاپ دوم و سوم برسد. تیراژ کتابها به ۷۰۰ و ۵۰۰ رسیده و عملا گردش مالی خاصی برای مولف ندارد.
این ناشر کتابهای حوزه ادبیات خاطرنشان کرد: امروز بسیاری از کتابهایی که در بازار کتاب وجود دارند، تا مدتها باید در قفسه کتابفروشیها بمانند تا روزی کسی بیاید و شاید تورقی کند و آن را بخرد. از سوی دیگر بسیاری از کتابها حکم رزومه برای مولف را دارند و محتوای چندان جذابی نیز برای خوانش ندارند. ممیزی فنی کتابها عملا انجام نمیشود و سره و ناسره در میان انبوه کتابها در هم آمیخته شدهاند.
وی در نهایت با اشاره به موضوع هزینههای کتاب عنوان کرد: ناشران تا دهههای قبل کتابها را برای انتشار انتخاب میکردند و حق انتشار آن را از مولف میخریدند، اما امروز بیشتر انتشارات تنها ملاک چاپ کتاب را تامین هزینه ازسوی مولف و دریافت مجوز از وزارت ارشاد در نظر میگیرند. این رویه باعث شده بسیاری از انتشاراتیها در حوزه کتاب، هویت برند خود را از دست بدهند و خریداران و علاقهمندان محدود و معدود کتاب را نیز از بازارها دور کنند.
این فروشنده و ناشر کتاب در پایان تاکید کرد: کتاب یک تفریح و علاقه است و فقط در صورتی میتواند مخاطب را در دنیای هزاررنگ امروز بهسوی خود جذب کند که خریدار با آن احساس لذت کند؛ لذتی که شرایط اقتصادی و محتوایی بازار کتاب، آن را از مردم گرفته است.
سخن پایانی...
باتوجه به آنچه گفته شد بهنظر میرسد بازار نماد فرهیختگی و فرهنگ کشور، زیر فشارهای چندگانه در حال از بین رفتن است. از یک سو بازار برای مولف حرفهای جذاب نیست که وقت خود را برای تالیف و ترجمه کتاب صرف کند و از سوی دیگر جنس تفریح و گذران اوقات فراغت مردم عوض شده است. جدا از همه این موارد، مخارج خرید کتاب در قیاس با بودجه بسیاری از خانوادهها بسیار بالاست و همین امر کتاب را از دسترس بسیاری از اقشار دور کرده است. با این تفاسیر شاید نیاز باشد یک تیم حرفهای و کارکشته بر کرسیهای حوزه فرهنگ کشور تکیه بزنند و درباره این حوزه تصمیمات بنیادی بگیرند.