-
رابطه فقر و تخریب محیط‌زیست بررسی شد

یک دور باطل مسموم

فقر و نابرابری، پدیده‌هایی پیچیده و چندبعدی هستند که بر محیط‌زیست تاثیر می‌گذارند و از آن تاثیر می‌پذیرند. درحال‌حاضر این عوامل از مهم‌ترین علل بروز بسیاری از معضلات اجتماعی و زیست‌محیطی در کشورها، از جمله کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه‌یافته قلمداد می‌شوند.

اصل موضوع فقر و نابرابری بیشتر از آن جهت مهم است که حیات اجتماعی را به مخاطره می‌افکند و در عمل مانعی جدی در اجرای بسیاری از برنامه‌ها و سیاست‌ها از جمله سیاست‌های حفاظت از محیط‌زیست ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر، مادامی ‌که فقر در جوامع انسانی وجود داشته باشد، بحث درباره حفاظت از محیط‌زیست و منابع طبیعی با مخالفت‌های جدی از سوی فقرا مواجه شده و تا نیازهای اولیه زندگی برای همه تامین نشود، امکان تحقق سیاست‌ها و برنامه حفاظت از محیط‌زیست ممکن نخواهد شد.

به گزارش صمت و بنابر گزارشی که زیر نظر احمدی میدری، معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در ۸ سال دوره روحانی نوشته شده، درحال‌حاضر در ایران مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، نشانه‌های محدودیت منابع زیست‌محیطی بیش از گذشته هویدا شده که این مسئله به فقر بیشتر و درنتیجه مهاجرت و تخلیه بسیاری از مناطق کمتر توسعه‌یافته و به‌ویژه مناطق روستایی منجر شده است.

به دلیل محدودیت آب و خاک، زمین‌های کشاورزی به‌ندرت از امکان توسعه بیشتر برخوردار شده‌اند و اراضی حاصل‌خیز موجود نیز در نتیجه سوءمدیریت به‌طور مرتب حاصل‌خیزی و باروری خود را از دست می‌دهند.

براساس گزارش معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، زمانی‌ که در جامعه فقر فراگیر می‌شود، بهره‌برداری و بهره‌کشی از منابع محیط زیستی به ابتدایی‌ترین و ناپایدارترین شکل برای ادامه بقا تبدیل شده و توجه نکردن به این فرآیند توسط افراد جامعه توجیه‌پذیرمی‌شود.

درنتیجه تخریب منابع محیط‌زیست و فقیرتر شدن جامعه، گزینه‌ها و دامنه انتخاب مردم نیز محدودتر می‌شود. در ادامه، فرآیند دور باطلی ایجاد می‌شود که فقر بیشتر این جوامع باعث تخریب بیشتر محیط‌زیست شده و این روند باز هم به فقر بیشتر می‌انجامد؛ البته در کشورهایی که بنیان‌های اقتصادی آنها ضعیف و توزیع درآمد ناعادلانه‌تر باشد و همچنین نهادهای نظارتی کارآیی لازم را نداشته باشند، تلاش برای دستیابی به تعادلی قابل‌قبول بین نیازهای جامعه، به‌ویژه اقشار فقیر و منابع محیط‌زیست دشوار می‌شود.

هرچند در خلال چند دهه گذشته، بسیاری از نماگرهای اقتصادی و اجتماعی توسعه در ایران با دگرگونی‌های عمیقی روبه‌رو شده و در برخی از حوزه‌ها روند رو به رشدی تجربه می‌شود. با این حال، بسیاری از این تحولات لزوما به معنای بهبود شرایط زندگی اقشار مختلف جامعه به‌ویژه گروه‌های فقیر و آسیب‌پذیر نبوده و موجبات فقر و نابرابری بیشتر و همچنین بروز مسائل زیست‌محیطی متعدد مانند تخریب گسترده محیط زیست، در کشور شده است.

برخی از کارشناسان نیز معتقدند در صورتی که به این مسائل توجه نشود، شاید رفته‌رفته بخشی از مردم قادر به تامین غذای نبوده و به پناهندگان زیست‌محیطی در این مناطق تبدیل ‌شوند. در بلندمدت نیز این جوامع می‌توانند زمینه‌ساز بروز بی‌ثباتی شوند به طوری که حکومت‌ها دیگر قادر نخواهند بود زیربنای فیزیکی و اقتصادی لازم را برای توسعه این مناطق فراهم کنند.

چگونه پیشرفت، فقر را گسترش داد؟

براساس گزارش منتشرشده، در آستانه دهه دوم هزاره سوم، فقر و تخریب روزافزون محیط‌زیست به‌عنوان مهم‌ترین چالش‌های جامعه بشری خودنمایی می‌کند و بسیاری از دولت‌های ملی و نهادهای بین‌المللی را به چالش فراخوانده است. هر‌چند در دهه‌های گذشته، سران کشورهای مختلف نگرانی و دغدغه‌های خود را نسبت به فقر و پیامدهای ناشی از آن چون تخریب محیط‌زیست ابراز کرده و حتی تعهداتی را هم برعهده گرفته‌اند اما باز هم این پدیده شوم در حال پیشروی است.

با توجه به روند فزاینده نابرابری درآمد، ثروت و فرصت، درحال‌حاضر ۸۰ درصد جمعیت جهان فقط ۶ درصد از کل ثروت جهان را در اختیار دارند. تا سال ۲۰۱۶ سهم یک درصد از ثروتمندترین جمعیت جهان به بیش از ۵۰ درصد ثروت جهان افزون می‌شده است.

درحال‌حاضر در ایران نشانه‌های محدودیت منابع زیست‌محیطی بیش از گذشته هویدا شده که این مسئله به فقر بیشتر و درنتیجه مهاجرت و تخلیه بسیاری از مناطق کمتر توسعه‌یافته و به‌ویژه مناطق روستایی منجر شده است.

به ‌دلیل محدودیت آب و خاک در کشور، زمین‌های کشاورزی به‌ندرت از امکان توسعه بیشتر برخوردار شده‌اند و اراضی حاصل‌خیز موجود نیز درنتیجه سوءمدیریت به طور مرتب باروری خود را از دست می‌دهند.

رشد اقتصادی مبتنی‌بر پایداری محیط‌زیست برای پایان دادن به فقر ضروری است. آنچه برای بسیاری از طرفداران این عقیده چندان روشن نیست این واقعیت است که رشد در سیستم اقتصادی، آن‌گونه که درحال‌حاضر سازماندهی شده به پایان فقر کمک نخواهد کرد. برعکس، شیوه‌های کنونی رشد موجب تداوم فقر می‌شود و شکاف میان فقیر و غنی را افزایش می‌دهد. در سال ۱۹۸۸ بیش از ۴۵ درصد مردم جهان با درآمد ۲ دلار در روز یا کمتر زندگی می‌کردند. در سال ۱۹۹۰ تعداد فقرا رشد کرد. در هزاره سوم نیز این شکاف بیشتر شده است.

افزایش ۴برابری تولید صنعتی جهان از ۱۹۳۰ موجب شده بعضی از مردم ثروتمندتر شوند اما این تحول به فقر پایان نداده و هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار داشته باشیم‌ ۴ برابر شدن تولید دوباره به فقر پایان دهد مگر اینکه سیستم جهانی از نو برای هدایت نتایج رشد به کسانی سازماندهی شود که بیشتر نیازمند آن هستند.

در نظام فعلی، رشد اقتصادی بیشتر در کشورهایی حاصل می‌شود که از قبل ثروتمند بوده‌اند و به‌طور نامتعادلی به مردم ثروتمند در این کشورها تعلق می‌گیرد. ۶ کشور اندونزی، چین، پاکستان، هند، بنگلادش و نیجریه نیمی از جمعیت جهان را به خود اختصاص داده‌اند اما تا سال ۲۰۰۰ سهمی اندک از رشد جهان را داشتند.

براساس بررسی‌های برنامه توسعه ملل متحد، در سال ۱۹۶۰ درآمد ۲۰ درصد از جمعیت در کشورهای ثروتمند ۳۰ برابر درآمد ۲۰ درصد جمعیت کشورهای بسیار فقیر بود. در سال ۱۹۹۵ میانگین نسبت درآمد میان کشورهای بسیار ثروتمند و بسیار فقیر از ۳۰ به ۸۲ رسیده است.

در برزیل ۵۰ درصد فقیر در سال ۱۹۶۰ حدود ۱۸ درصد از درآمد ملی را از آن خود می‌کردند اما در سال ۱۹۹۵ این رقم به ۱۲ درصد کاهش یافت. به این ترتیب می‌توان به‌صراحت گفت یک قرن رشد اقتصادی موجب گسترش شکاف درآمدی میان فقرا و ثروتمندان شده است.

حدود ۲۰ درصد بسیار ثروتمند جهان بیش از ۸۰ درصد تولید ناخالص ملی جهان را در کنترل دارند و حدود ۶۰ درصد انرژی تجاری جهان را هم مصرف می‌کنند.

بالا بودن مصرف انرژی در کشورهای ثروتمند نیز سبب شده میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای در این کشورها بیش از کشورهای در حال توسعه باشد. به گزارش آکسفام، در سال ۲۰۱۵ حدود ۱۰ درصد از ثروتمندترین مردم جهان تقریبا ۵۰ درصد دی اکسید کربن جهان را منتشر می‌کنند در حالی ‌که نیمی از فقیرترین جمعیت جهان با جمعیتی معادل ۳.۵ میلیارد نفر تنها ۱۰ درصد از دی اکسیدکربن جهان را منتشر می‌کنند.

سیستم فقرزا و تخریبگر

در اصطلاحات سیستمی، این ساختارها به‌اصطلاح حلقه‌های بازخورد موفق تا موفقیت‌آمیز نامیده می‌شود. این ساختارهای حلقه‌های بازخورد مثبتی هستند که به فرد موفق با ارائه ابزارهای موفقیت پاداش می‌دهند. این ساختارها در تمام جوامعی رواج دارد که به‌طور آگاهانه ساختارهای متعادل‌کننده را برای متعادل کردن فضای فعالیت، ایجاد نمی‌کنند.

در برخی از مدل‌ها، ساختاری وجود دارد که نشان‌دهنده روابط بین سیستم‌های جمعیت و سرمایه است. این ساختار به تداوم فقر، رشد جمعیت و گرایش سیستم جهانی به فراتر رفتن از محدودیت‌ها می‌انجامد. این ساختار فقرگستر ناشی از واقعیتی است که برای جمعیت ثروتمند پس‌انداز و افزودن بر سرمایه خود آسان‌تر از فقرا است.

ثروتمندان نه‌تنها قدرت بیشتری برای کنترل وضعیت بازار، خرید فناوری‌های جدید و کنترل منابع دارند، چندین قرن رشد اقتصادی سرمایه قابل‌ملاحظه‌ای برای آنها فراهم آورده که خود‌به‌خود افزایش می‌یابد.

این امر سبب می‌شود در کشورهای فقیر وضعیتی به وجود بیاید که جمعیت به‌سرعت در حال رشد است و رشد سرمایه هم بسیار دشوار است.

تولیدی که باید صرف سرمایه‌گذاری مجدد شود بیشتر برای تامین مدارس و نیازهای اساسی مصرفی استفاده می‌شود به دلیل اینکه تامین نیازهای اساسی نسبت کمتری از تولید را برای سرمایه‌گذاری صنعتی باقی می‌گذارد، اقتصاد با میزان اندکی رشد می‌کند.

رفتار فقرا سبب شکل‌گیری یک تله سیستمی شده است؛ یعنی حلقه‌ای از نوع موفقیت کم تا بی‌موفقیت می‌شود که فقرا فقیر و جمعیت را در حال رشد نگه داشته است. با انتقال تولید از سرمایه‌گذاری به مصرف، رشد جمعیت موجب کاهش سرعت رشد سرمایه خواهد شد.

توسعه پایدار یا ناپایداری محیط زیست؟

زمانی‌ که در جامعه‌ای فقر فراگیر شود، بهره‌کشی از محیط‌زیست به ناپایدارترین شکل برای ادامه بقا و به هر قیمتی توسصط افراد جامعه توجیه‌پذیر به ‌نظر می‌رسد. درنتیجه تخریب محیط‌زیست و فقر گزینه‌ها و دامنه انتخاب مردم را محدودتر می‌کنند.

فرآیند دور باطلی ایجاد می‌کنند که فقر بیشتر باعث تخریب محیط و تخریب محیط‌زیست باعث فقر بیشتر می‌شود؛ البته در کشورهایی که بنیان‌های اقتصادی آنها ضعیف و توزیع درآمد ناعادلانه‌تر باشد و همچنین نهادهای نظارتی و قانون‌گذاری کارآیی لازم را نداشته باشند، تلاش برای دستیابی به تعادلی قابل قبول میان نیازهای جامعه به‌ویژه فقرا و منابع محیط‌زیست دشوار می‌شود.

فقر حاکم بر جوامع به‌ویژه اقشار روستایی به واسطه فشار بر منابع محیطی و بهره‌برداری ناپایدار از این منابع، موجب تشدید تخریب محیط‌زیست می‌شود و بحران‌های زیست‌محیطی نیز به واسطه تحلیل و از بین بردن منابع مورد استفاده روستاییان، بر شدت فقر آنها می‌افزاید.

زنجیره پیشران‌هایی که باعث تخریب محیط‌زیست و تحلیل رفتن بنیان‌های اقتصادی می‌شود برای کارشناسان محیط‌زیست شناخته شده است اما هنوز هم برای بسیاری از تکنوکرات‌ها ملموس نیست و به همین دلیل نیز کمتر به این موضوع در سیاست‌های خود اشاره می‌کنند.

سخن پایانی

براساس پژوهش انجام‌شده، در حقیقت تخریب محیط‌زیست و فقر چرخه‌ای با بازخورد مثبت می‌سازد که در آن فقر به تخریب محیط‌زیست و تخریب محیط‌زیست به فقر منجر می‌شود. به این ترتیب، نقش و کارکرد نظام‌های بوم‌شناختی و محیط زیستی در شکل‌دهی و توسعه اجتماعی اقتصادی و پایداری جوامع انسانی و تمدن‌ها به‌طور عام، و اقشار فقیر به‌طور خاص، موضوعی است که بیش از گذشته در کانون توجه برنامه‌ریزان و صاحب‌نظران قرار گرفته که بازتاب آن را می‌توان در دستور کار ۲۰۳۰ و آرمان‌های توسعه پایدار مشاهده کرد که در آنها بر ادغام ارکان اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی در فرآیند توسعه تاکید شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*