تفاوت سوداگری و کارآفرینی
در تمامی نظریههای رشد اقتصادی یا افزایش سطح تولید، سرمایهگذاری یک فاکتور بسیار مهم است.
وقتی فردی پول خود را در یک فعالیت تولیدی سرمایهگذاری میکند، در صورت توفیق آن، درآمد فرد و بنگاه تولیدی افزایش مییابد. در مرحله بعد، درآمدهای حاصل در اقتصاد کشور انباشت و ضمن تبدیل شدن به تجهیزات سختافزاری و نرمافزاری زمینهساز تولیدات جدید میشوند و توسعه اقتصادی کشور را تسهیل میکنند. به بیان دیگر، درآمدهای یک کشور به سرمایههای مولد تبدیل میشود تا ظرفیت تولید را در کشور بالا ببرد، اما سوداگری مفهومی است که گاه ممکن است به تعبیری نادرست همسان با سرمایهگذاری در نظر گرفته شود.
محمدرضا خباز، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با صمت تصریح کرد: سوداگر کسی است که منفعت فردی خود را به منافع ملی ترجیح میدهد و در بخش دلالی فعال است، حال آنکه سرمایهگذار کسی است که بهجای سوداگری به اشتغالزایی و تولید روی آورده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
میان سوداگران و کارآفرینان چه تفاوتی وجود دارد؟
بهنظر من، مهمترین تمایز میان این 2 دسته این است؛ سوداگران بهتنها چیزی که میاندیشند، منافع و سود شخصی خودشان است، سوداگر حاضر است خود را به آب و آتش بزند و حتی از انجام کارهای مذموم نیز خودداری نمیکند، بههمین دلیل از ابزارهایی چون رانت، تقلب و حتی قاچاق هم استفاده میکند و در بحرانهای اقتصادی همیشه سود سرشاری بهدست میآورد.
هنگامی که تنها پر کردن جیب خود، موضوع اصلی افراد شود، آنگاه نهتنها اقتصاد بلکه ساختار اجتماعی هم دچار مشکل میشود. بهنظر من این نگرش خودخواهانه و منفعتطلبانه مذموم است.
با این حال، موافق هستید که سوداگری در اقتصاد ایران رشد کرده است؟
بله، متاسفانه این واقعیت قابلکتمان نیست. این اتفاق در حالی رخ داد که کشور زیر سختترین فشارها بود، اما سوداگران نهتنها توانستند منابع خود را حفظ کنند، بلکه بر میزان داراییهای خود هم افزودند،برای مثال در همین ماجرای سیمان، میتوانیم بهخوبی ردپای سوداگران را پیدا کنیم؛ بدون وجود سوداگران دلیلی ندارد، ظرف یک هفته نرخ سیمان از ۱۰هزار تومان به ۱۰۰هزار تومان افزایش یابد.
راهکار مقابله با دلالها و سوداگران چیست؟
مهمترین راهکار، ایجاد دولت الکترونیک است، چرا که تنها راه برخورد جدی با سوءاستفادههای اقتصادی، بالا بردن شفافیت است که در گرو تحقق دولت الکترونیک است، گرچه من نافی این نیستم که ضروری است، فرهنگ در کشور بالا برود تا مردم به اقتصاد طور دیگری بنگرند، حتی ما در اسلام هم نسبت به برخورد سوداگرانه بحثهای فراوانی داریم، اما بیشتر سوداگران کشور، خود را مبرا از هرگونه تخلف و اتهام میدانند و با دادن رشوه به برخی نهادها، به چپاول مردم و دولت ادامه میدهند، این در حالی است که اسلام نسبت به احتکار بهویژه درباره مایحتاج مصرفی مردم، تعارف ندارد و خواهان برخورد شدید است؛ متاسفانه ما هنوز نسبت به احتکارگران موضع محکمی نداریم.
بهنظر شما، باتوجه به موارد یادشده، تفاوت میان سوداگر و سرمایهگذار در چیست؟
اول از همه اینکه سرمایهگذار باید در بخش تولید اقدام به سرمایهگذاری و فعالیت کند،در حالی که میتواند با کسب سود بالاتر بهجای تمرکز بر سرمایهگذاری و تولید، دلالی کند. بهنظر من، سرمایهگذاری در شرایط امروز کشور ما، اقدامی مقدس است. سرمایهگذاران امروز کشور، مانند رزمندگان ابتدای انقلاب هستند که برای اعتلای کشور تلاش میکنند و به این اعتبار، من طرفدار این هستم که به این افراد احترام ویژه گذاشته شود، بهعبارت سادهتر، سرمایهداری که میتواند سرمایه خود را در بانک بخواباند و سود آن را بگیرد یا اقدام به خرید تعدادی ملک و سپس از اجاره آنها ارتزاق کند، به ایجاد فعالیتی مولد دست میزند، فردی است که میهن و مردم خود را دوست دارد.
یعنی سرمایهدار انگیزه سودجویی ندارد؟
سود انگیزه هر فعالیت اقتصادی است و در اینکه سرمایهگذاران هم بهدنبال سود هستند، شکی وجود ندارد، اما سودی که از فعالیت مولد حاصل میشود با سودی که ناشی از سفتهبازی است، اثرات یکسانی بر اقتصاد نمیگذارند. این دیگر یک حقیقت پذیرفتهشده است که فعالیتهای تولیدی در ایران توجیه کافی اقتصادی ندارد، پس کسی که وارد عرصه تولید میشود یا باید دیوانه باشد یا عاشق. بهنظر من، آنها عاشق وطن خود هستند و بهجای اینکه بخورند و بخوابند، ترجیح میدهند به کارآفرینی و اشتغالزایی دست بزنند و کشور خود را بهجلو ببرند؛ سودی که یک تولیدکننده بهدست میآورد، مشروع است و محصول تلاش و به نفع همه شاخصهای کلان اقتصاد خواهد بود.
این درست است که همه افراد جامعه یکسری نیازهای فردی دارند؛ یعنی تمایل دارند بهترین غذاها را بخورند، بهترین سرپناه را داشته باشند، از خودرو بهروز استفاده و بهترین لباس را بر تن کنند؛ اینها همه نیازهای جسمی است، اما یک تولیدکننده علاوه بر چنین نیازهایی، نیاز معنوی خود را هم تامین میکند؛ یعنی وقتی به بنگاه خود میرود و میبیند دهها خانواده از دسترنج او و کارگرانش ارتزاق میکنند، بهطورحتم احساس آرامش و لذت به او دست میدهد. به باور من، اگر سوداگران لذت سرمایهگذاری را درک میکردند، ممکن بود این اندازه خودخواه نباشند.
با این همه چرا گاهی بهنظر میرسد نهادهای اجرایی و نظارتی برای سرمایهگذاری بخش تولید چنین سخت میگیرند، اما دست سوداگران را باز میگذارند؟
اگر باور داشته باشیم که سرمایهگذاری، اقدامی مقدس و ارزشی است، آنگاه انتظار میرود نهادهای مختلف اجرایی و غیراجرایی بهجای رقابت با تولیدکننده و ایجاد محدودیت برای آنها، خود را وامدار و مدیون سرمایهگذاران بدانند. متاسفانه بهدلیل نبود نظارت درست بر فعالیتهای اقتصادی و تحقق نیافتن دولت الکترونیک، همچنان موانع فراوانی در مقابل سرمایهگذاران وجود دارد که نمیتوان از آنها بهراحتی عبور کرد؛هنوز هم گاهی سرمایهگذار، ماهها معطل دریافت یک مجوز میشود، اما سوداگر بدون هیچ جوازی به فعالیت خود ادامه میدهد، حال آنکه دلالان طماع میتوانند با پرداخت رشوه یا داشتن روابط، موانعی از این دست را بهراحتی حل کنند.
سرمایهگذار واقعی در ایران هیچ پناهگاه و تکیهگاهی ندارد، اما در مقابل دلالان با تکیه به منابع مالی سرشار خود میتوانند هر کاری انجام دهند و از هر بحران برای خود سود بیشتر حاصل کنند.
بعضی کارشناسان اقتصاد معتقدند اقتصاد ایران در خدمت سوداگران است. با این وصف چطور میتوان به صرف راه انداختن دولت الکترونیک، انتظار تغییر سازکار را داشته باشیم؟
من زمانی که در مجلس هشتم افتخار نمایندگی مردم کاشمر را داشتم، در جلسهای با آقای احمدینژاد و در جلسه دیگری با آقای جنتی در شورای نگهبان در اینباره صحبت کردم. آن زمان هم تاکید داشتم که باید به این وضعیت نابسامان که امکان سوءاستفاده را فراهم کرده، خاتمه داد؛ متاسفانه بههر دلیلی این اتفاق تاکنون رخ نداده است.
درباره راهکار، لازم به توضیح است که مشکلات امروز همگی راهکار دارند. چه تجارب خود کشور ما در مسیر توسعه و چه تجارب دیگر کشورها میتواند راهحلهای متنوعی را برای هر مشکلی ارائه دهد. من فکر میکنم باید به کشورهای توسعهیافته بنگریم و ببینیم آنها چه کردهاند که تورم تحتکنترل درآمد و اقتصاد رونق پایدار را تجربه کردهاند،بهطورحتم این تجارب اگر بهدرستی در ایران اجرا شود، میتواند اقدامی به سود توسعه باشد. یکی از انتقادات مهم که میتواند به نظام مدیریتی کشور وارد شود، این است که ما بهدنبال تجربه کردن هرچیزی بودیم و همین فرصتهای زیادی را از چنگ ما ربود.
در این میان است که دولت الکترونیک بهعنوان یک ابزار کارآمد برای ایجاد حداکثر شفافیت مطرح میشود. این در حالی است که برنامه سوم توسعه هم، بر اجرای دولت الکترونیک تا پایان دوره خود تاکید داشت، اما نهتنها برنامه سوم، بلکه ۳ برنامه دیگر هم بهپایان رسیدند و دولت الکترونیک محقق نشد؛ این نشان میدهد از قضا چه مخالفان پرنفوذی دارد.
در فرآیند ارائه خدمات از کانال دولت الکترونیک، زمانی که سرمایهگذاری تقاضای خود برای وزارت صنعت را روی سامانه قرار میدهد؛ همه میتوانند آن را مشاهده کنند. در این شرایط، وزارتخانه نمیتواند این فرد را مدتها معطل کند و چون همهچیز مشخص است، ظرف یک ماه باید پاسخ آن فرد را بدهد. بعد همین فرد برای احداث بنگاه خود به زمین نیاز دارد و این درخواست را دوباره در سامانه قرار میدهد. حالا سازمان منابع طبیعی کشور موظف است بهسرعت درخواست این سرمایهگذار را پاسخ بدهد. در مرحله بعدی همین فرد درخواست تسهیلات ارزان یا ارزی را دارد، باز هم این درخواست در سامانه ثبت میشود، نه سرمایهگذار فردا میتواند از تکالیف خود فرار و نه بانک میتواند اقدام به اخذ سودهای غیرمجاز کند.
تاکید من بر دولت الکترونیک؛ در واقع تاکیدی بر ایجاد امکان نظارت عمومی بر تصمیمگیریها است. من فکر میکنم ریشه نبود شفافیت ما در فساد و سوءاستفاده است و بههمین دلیل، شفافیت را راه نجات میدانم. شما دقت کنید اگر بانکهای ایران به شبکه جهانی وصل باشد، ۲ دلار از این سر جهان به آن سر جهان هم واریز شود، قابل ردگیری است و این امکان را میتوان در داخل و برای مردم هم فراهم کرد.
مخالفان اجرا و توسعه دولت الکترونیک را چه کسانی میدانید؟
در تمام ادوار گذشته مهمترین مخالفان آن، برخی مدیران دولتی هستند که البته نسبت به هر تحولی در مناسبات اداری گارد میگیرند. مهمترین دلیل آن هم این است که گاهی مدیران ما با تغییر مخالف هستند و ترجیح میدهند طبق عادت کارها را پیش ببرند. بههمین دلیل، دریافت نامه از طریق سایت باب میل آنها نیست و توجه به روشهای بهروز در میان آنها مرسوم نیست، البته گروه دیگری هم ممکن است وجود داشته که خود جزو سوءاستفادهکنندگان باشد.