گردوغبار طرحهای آمایش را پوشانده است
امیر محمودزاده-رئیس انجمن آمایش سرزمین ایران
بحران گردوغبار که چند سالی است کشور با آن دست به گریبان است، یک بحران مرکب و پیچیده است که علتهای مختلفی دارد. یکی از مهمترین دلایل این امر جانمایی اشتباه طرحهای کلان صنعتی و پروژهها و خشکاندازیهای اشتباهی که انجام میشود، است. همچنین دستکاری در طبیعت، جنگلخواری، بیتوجهی به توسعه فضای سبز، بیتوجهی به موضوع گسترش کویرها و بیابانها، مباحث مرتبط با کمآبی و مدیریت بحران آب از دیگر عوامل این پدیده بهشمار میروند. همه این عوامل دست بهدست هم دادهاند که امروز با یک بحران پیچیده و مرکب بهعنوان ذرات معلق یا گردوغبار مواجه شدهایم.
این گردوغبار پیامدهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی دارد که یک بخش آن تعطیل شدن مراکز علمی، اداری، آموزشی و اقتصادی و یک بخش آن ناامید شدن مردم از توان مدیریتی مسئولان است. مردم با خود میگویند چرا مسئولان این بحران را مدیریت نمیکنند، در حالی که چند سال است با این موضوع درگیر هستیم.
وقوع خیلی از بحرانها مثل زلزله قابل پیشبینی نیست و به آنها غیرمترقبه میگوییم و بهطور طبیعی مدیریت آنها نیز سختتر است، اما مسائلی مثل گردوغبارها، جنگلخواری و مدیریت بحران آب بحرانهای غیرمترقبه نیستند که نتوانیم خود را برای پیشگیری از آنها آماده کنیم. یعنی تمام این پدیدهها نیازمند مدلهای آیندهپژوهانه است و با برنامهریزی صرف نمیتوانیم این مشکلات را حل کنیم، چراکه افق برنامهریزی کوتاه است. برای مدیریت کویرها، تالابها، جنگلها و مقابله با گردوغبارها نیاز به مدلهای مدیریتهای کلان و آیندهپژوهانهای داریم که حداقل افق آن ۵۰ ساله باشد.
اما در زمینه برنامهریزی کوتاهمدت مهمترین موضوع تخصیص بودجه و منابع به این موضوع و همچنین آموزش پرسنل و نیروی انسانی برای مدیریت این بحران است. در زمینه برنامه بلندمدت نیز باید در حوزه جانمایی درست طرحهای صنعتی، مدیریت منابع آب، جنگلها، کویرها و تدوین سندهای آیندهپژوهانه اقدام شود، چراکه با استمرار گردوغبارها کشور در حوزه اقتصاد و صنعت دچار بحران میشود، در حالی که خود صنایع ناسازگار با اقلیم بر شدت خشکسالی و تشدید پدیده گردوغبار میافزایند.
پدیده گردوغبار بهویژه در استانهای جنوبی و غربی ایران مشکل ایجاد کردهاند، چراکه این استانها در همجواری با ترکیه و عراق تحت تاثیر کانونهای گردوغبار این کشورها قرار میگیرند.
در بحث آمایش سرزمین باید رابطه معناداری بین منابع، امکانات، انسانها و محیط برقرار شود؛ بهطور مثال طرحهای آمایش سرزمین به ما میگوید نمیتوانیم در استانهایی که دچار کمبود آب هستند صنایعی مثل فولاد و ذوبآهن را توسعه بدهیم. ما نمیتوانیم برمبنای تصمیمات سیاسی افراد در یک شهر پتروشیمی و پالایشگاه احداث کنیم. به همه این محیطها و طرحهای توسعهای باید با یک نگاه جامع آمایش سرزمینی نگریست. بزرگترین چالش فعلی ما این است که در تمام شهرهای ساحلی بهویژه در جنوب کشور جامعه دچار بحران بیکاری است و در این زمینه مدیریت اساسی صورت نگرفته است. ما باید جمعیت را به سمت نوار جنوبی و شرقی سوق دهیم و هم برای توسعه و هم برای مدیریت بیکاری و اشتغالهای مولد سواحلی مثل سواحل مکران را توسعه بخشیم.
در واقع این جمعیت است که باید به سمت منابع آب برود، نه اینکه منابع آب را به سمت جمعیت بیاوریم. یکی از مشکلاتی که منابع آبی در کشور با آن روبهرو است مسئله انتقال آن است.
پروژهّهای انتقال آب معمولا برای مصرف صنایع آببر اجرا میشود؛ درصورتی که اساسا باید برنامهریزی خود را به سمت صنایع مدرن کمآببر ببریم تا نیازی به انتقال آب هم نباشد. تمام این تفکرات باید از بخشهای سیاستگذاری و حاکمیتی به بخشهای اجرایی تزریق شود.