مدیریت متعادل محبوب علی(ع) است
ناصر بزرگمهر-مدیر مسئول
میدانی که محبوبترین صفت برای زمامداران در همه حال چیست؟
آنکه همواره در راه زندگی میانهرو و معتدل باشند و عدلشان مانند ابر رحمت سراسر کشورشان را در سایه گیرد و با جدیت تمام بکوشند و مردم و کارکنانشان و خدا را راضی و خشنود سازند.
مولا علی (ع)
مولای متقیان، عالمترین استاد مدیریت در طول تاریخ، فرمان میراند و توصیه میکند جهان را میانهروی و اعتدال به سرانجام مطلوب خواهد رساند.
«مدیریت متعادل» نه چپ میشناسد و نه راست؛ مدیریت متعادل الگوی علی (ع) گونه دارد و تلاش میکند در چارچوب قانون گام بردارد و وظایفش را در راستای خدمت به مردم و برای رضای خدا و خلق خدا انجام دهد.
مدیریت متعادل شعار نمیدهد، ظاهرسازی نمیکند، چراغ راهنمای چپ نمیزند و به راست نمیپیچد، برای تملق این فرد یا آن شخص کاری را انجام نمیدهد، دروغ نمیگوید، قسم دروغ نمیخورد، ظلم نمیکند و ابر رحمتش بر سراسر کشور میبارد و همگان را سیراب میکند.
مدیریت متعادل به فکر آیندهای بهتر برای همه کسانی است که با او همراه شده یا نشدهاند. او به رشد جمعی جامعهاش فکر میکند؛ او برای دانا و نادان دل میسوزاند؛ او به سرزمینی فکر میکند که میتواند همه جهان آینده باشد؛ بستر شکوفایی علم و دانش باشد؛ مهد شیرزنان و غیورمردانی باشد که از خون خود میگذرند تا سانتیمتری از سرزمین مادری را از دست ندهند.
مدیریت متعادل دل به راهی میسپارد که جز صراط مستقیم، راهی در آن وجود ندارد. مدیریت متعادل اهل غرور و تکبر و فخرفروشی نیست، افادهفروشی را دوست ندارد، افسار خویش را به دست نفس لجامگسیخته شیطانی نمیسپارد.
مدیریت متعادل اهل علم است، تخصص را ارج میگذارد، تجربه را قدر میداند، دانش را دوست دارد، فضل را پیشه میکند، اما فضلفروشی را روا نمیدارد.
مدیریت متعادل درهای اتاقش را به روی همگان نمیبندد، منشی و رئیس دفتر بر او حاکم نمیشوند، برای دیدن دیگران منتی بر کسی نمیگذارد، در راهرو و آسانسور و پلکان و خیابان و مسجد و صف نماز پاسخگویی را وظیفه شرعی، انسانی و اخلاقی و مدیریتی خود میداند.
مدیریت متعادل نام کارکنان را به یاد میسپارد، دستی بر پشت آنها میزند، خسته نباشید میگوید، دلافزاری میکند، لبخند میزند و با صدای خندههایش، دل کارکنان را شاد میسازد، خستگی را بهانهای برای آزار دیگران قرار نمیدهد، اخم و تخم بیهوده نمیکند، ابرو در هم نمیکشد، با خود و روزگار قهر نمیکند، مهربانی میکند؛ چشم در چشم دیگران، عشق را با بیزبانی ابراز میکند.
مدیریت متعادل یکپارچه زبان نیست، دوگوش از دست نداده است، به حرفهای دیگران دل میسپارد، مشاوره میکند، همگان را جدی میپندارد، سرتکان دادن ابلهانه مدیریت پاییندست را برنمیتابد، بله قربانگو نمیخواهد، مشورت میخواهد.
مدیریت متعادل شریک همه کارهای انجام شده و نشده است، خودش آستین بالا میزند، گوشهای از مسئولیت را بر عهده میگیرد، دل به دریا میزند، پا در آب میکند، خیس میشود، گریه نمیکند، سینه سپر میکند، از حق حمایت میکند، با ظلم همبستر نمیشود، شلاق را میفهمد، درد را میشناسد، زور نمیشنود و زور نمیگوید.
مدیریت متعادل عدالت را میفهمد؛ عادل است، قاضی نیست، قضاوت را به اهلش میسپارد، فرشته چشم و گوش بسته را دوست ندارد، توضیح میخواهد، ندیده و نشنیده و نخوانده باور نمیکند.
مدیر متعادل از یک آسانسور جداگانه، از یک هواپیمای اختصاصی، از یک مسیر خاص، از یک «دور شو کور شو» فرمان نمیبرد؛ از اتوبوس هم استفاده میکند، مترو را امتحان کرده و تاکسی هم سوار میشود؛ با دستی که بر گردن مسافری دیگر نهاده است.
مدیر متعادل، انسان است. خودش را با آدمهای دیگر، با کارکنان زیردست، با مردم کوچه و بازار، با مردم محله و شهر، با مردم همه سرزمینش و با مردم جهان برابر میداند. همه را در یک طبقه انسانی تقسیمبندی میکند؛ با علم و دانش و تقوی، تفاوت آدمها را در حدی مناسب اندازهگیری میکند. ثروت و پست و مقام در اندازهگیری او بیتاثیر است. آنچه که رفتنی است، معیاری برای اندازهگیری نیست.
مدیریت متعادل خودش را تافته جدابافته از مردم نمیداند؛ خودش نان را از نانوایی میخرد، میوهفروشی را میشناسد، گرانی مرغ و تخممرغ را میفهمد، رانندگان تاقوجفت، نوکر پدریاش نیستند.
مدیریت متعادل سرش را شبیه سر شاه نمیداند، دلاک مخصوص او را استحمام نمیکند، هزینههای زندگیاش را از جیب میدهد، انعام هم میدهد، غذای سرآشپز نمیخورد، گاهی با کارکنان همسفره میشود، مهمانسرای سازمانی را خانه شخصی نمیسازد، ویلای اداره را برای خود تجهیز نمیکند، برای سالی ۵ روز، ۳۶۵ روز آن را قرق نمیکند.
مدیریت متعادل سر در گریبان نیست؛ سلام را پاسخ میگوید، مهربانی را میشناسد، ایثار را میداند، گذشت را دوست دارد، طاقت اشک دیگری را ندارد، از شمر بیزار است، حسین را عاشق است، دست نوازش کشیدن علی (ع) بر سر یتیم، راه اوست. اشک را میشوید، دست و زبانش مرهم است.
مدیریت متعادل میداند که «مقام رفتنی است، جاری آب است، الفرض که ماند، مرداب میشود، مسموم و بویناک».
مدیریت متعادل آرام میآید، آرام میرود؛ بیصدا میآید، بیصدا میرود. نه جشن عروسی راه میاندازد و نه مجلس ختم میگیرد.
مدیریت متعادل خورشید است؛ بر همگان میتابد.
مدیریت متعادل دریاست؛ بزرگ است و برای همه جا دارد.
مدیریت متعادل درخت است؛ سایهگستر بر هر رهگذری است.
مدیریت متعادل باران است؛ بر همه جا میبارد.
مدیریت متعادل چشمه است؛ از برکت وجودش همه سیراب میشوند.
مدیریت متعادل کوه است؛ مقاوم، سرسخت و مبارز است.
مدیریت متعادل ماه است؛ تاریکی دلها را روشن میکند.
مدیریت متعادل الگویش علی (ع) است و بس.
مدیریت متعادل خود خودش است؛ بیهیچ دروغ، ریا، تزویر و سیاستی!
از کتاب «مدیریت کوتولهها»