مالهای بزرگ تیشه به ریشه کسبه زدند
حوالی ۱۲ ظهر؛ صدای ویراژ موتورسیکلتها لحظهای آرامت نمیگذارد. استفاده از مترو و ایستگاه بهارستان بهترین انتخاب برای دسترسی به این نقطه شهر است و طرح ترافیک چارهای جز این برایت نمیگذارد والا راهی پارکینگ پلیس راهنمایی و رانندگی خواهید شد.
حوالی ۱۲ ظهر؛ صدای ویراژ موتورسیکلتها لحظهای آرامت نمیگذارد. استفاده از مترو و ایستگاه بهارستان بهترین انتخاب برای دسترسی به این نقطه شهر است و طرح ترافیک چارهای جز این برایت نمیگذارد والا راهی پارکینگ پلیس راهنمایی و رانندگی خواهید شد. هر چه جلوتر میروم، خیابان شلوغتر میشود. بیشتریم حجم ترافیک را وانتبارهایی تشکیل میدهند که برخی از آنها حسابی پر هستند و برخی دیگر تنها یک کارتن را حمل میکنند. هرازگاهی هم از کنارتان یک گاری چوبی که به اصلاح چرخی نام دارد رد میشود که با جمله «بهپا خانم!» هوشیارتان میکند. البته فکر نکنید در پیادهرو میتوانید با آرامش قدم بزنید چرا که هر لحظه ممکن است یک موتوری از کنار شما عبور کند و باید حواستان به همه چیز باشد. برخی از فروشندگان جلوی مغازه ایستادهاند و خیره به خیابان نگاه میکنند. شاید نظاره خیابان تنها راه فرار از خیرهشدن به درب مغازه باشد. جمع چند نفره جوانانی که در کنار خیابان یا پیادهرو مشغول صحبت از هر دری هستند که جلب توجه میکند. تمام مدت نگاهم به داخل مغازههایی که معمولا خالی از مشتری هستند و اگر چند نفری هم در مغازه هستند صرفا درحال تماشای اجناس یا گرفتن قیمت هستند. گشت و گذاری که ظاهرا کمتر به خرید منجر میشود. «سهراه امینحضور» مقصد این شماره بازارگردی صمت است.
امین حضور؛ از دیروز تا امروز
برخی میگویند زمان قاجار و ابتدای پهلوی، زمان تاسیس محله سرچشمه محسوب میشود. بعد از انتخاب تهران بهعنوان پایتخت ایران، در زمان قاجار، این محل مرکز توجه قرار گرفت. در سالهای ۱۲۸۰ تا ۱۳۱۰ این محل انتهاییترین فضای جغرافیایی تهران بوده که از شرق به دروازه دولاب و از جنوب به دروازه غار منتهی میشد. این منطقه بهدلیل نزدیکی به دو دروازه اصلی شهر، محل رفتوآمد انسانها، حیوانات اهلی و بارگیری اجناس بوده است. ایستگاه اصلی و اول قطارهای دودی را هم در این محل بنا نهادند و مسافران از این نقطه شهر با قطارهای دودی به ری سفر میکردند. بعد از انقلاب و با گسترش تهران و افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت شهروندان سایر شهرها به پایتخت، سطح مصرف به تدریج بالا رفت و نیاز به تاسیس چند مرکز فروش برای تامین نیاز مصرفی مردم احساس شد. در محدوده بازار بزرگ تهران دیگر مغازهای خریدوفروش نمیشد و بازار هم گنجایش پذیرفتن مغازههای جدید را نداشت؛ به همین دلیل برخی از کسبه تصمیم گرفتند بازاری نزدیک به بازار بزرگ تهران تاسیس کنند. از سالهای دهه ۶۰ کم کم پاگیری اصناف در این منطقه شهر آغاز شد. ابتدا مغازههای کوچک محل خریداری شد و سپس کار به خرید خانهها برای انبار رسید. بالا رفتن نرخ خانهها و مغازههای قدیمی مالکان را تشویق میکرد تا املاک خود را بفروشند و به محلههای نوساز نقلمکان کنند. با گسترش مغازهها، کمکم این محله مسکونی تبدیل به یک بازار بزرگ شد و در قانونی نانوشته به محل فروش نوع خاصی از کالا هم تبدیل شد. قدیمیترها میگویند؛ حدود ۴۰ سال پیش فقط پنج فروشگاه لوازمخانگی در این منطقه فعالیت داشتند که بیشتر عمدهفروشی لوازمخانگی به شهرستانها را برعهده داشتند. چندین گاراژ و تعمیرگاه ماشین هم در طول خیابان خودنمایی میکردند. در کنار گاراژها، گاهی زیرپلهای کوچک وجود داشت که یخهای قالبی میفروخت. بافتی که دیگر امروز دیده نمیشود و فضای خیابان را پاساژها و فروشگاههای بزرگ گرفتهاند.
بورس لوازم برقی
سالهاست که دیگر در راسته امینحضور چیزی جز لوازم برقی آشپزخانه نمیبینید. تنوع بهقدری زیاد است که برای هر سلیقهای میتوان کالایی پیدا کرد. مغازهها و فروشگاههای کوچک و بزرگ بسیاری در راسته امینحضور تنگاتنگ هم ایستادهاند و تا چشم کار میکند لوازم خانگی و برقی است. راستی! اگر قصد خرید در امینحضور دارید، حتما با خود خوراکی همراه داشته باشید چون در این راسته اغذیهفروشی و سوپرمارکت بهسختی پیدا میشود.
وضعیت اقتصادی بد است
سه راه امین حضور؛ تا چشم کار میکند، لوازم خانگی از هر طرح و برند و قیمتی است. برخی اجناس با کارتنهایشان در پیادهرو چیده و توری بزرگی روی آنها انداخته شده تا مبادا جعبهای زیر سایه غفلت فروشنده و شاگردش طعمه دزدها شوند. مغازهها سوت وکور هستند و خبری از مشتری نیست. شاید به ندرت مشتری داخل مغازه ببینید که البته آنهم کمتر از چند دقیقه در مغازه توقف دارد و تنها برای نرخ گرفتن سری به مغازه زده است.وارد یکی از مغازههای بزرگ سهراه امین حضور شدم، مردی جوان لیوان چای بهدست روی صندلی نشسته و به در زل زده است. پس از معرفی خودم و هدف از سرزدن به این راسته گپوگفت با آقای فروشنده آغاز شد.
-وضعیت بازار در سال ۱۴۰۲ را چطور ارزیابی میکنید؟
- اینجا بیشتر مرکز پخش است و درحقیقت تک فروشی به اندازه پخش نیست. پس این برو و بیا رو ندید بگیر، برو بازار بپرس ببین این رکود رو تاحالا تجربه کردن؟ بازار تعطیله تعطیله. هر سال این روزها، از بهمن به بعد کلی فروش داشتیم. اصلا دم عید، من نباید وقت داشته باشم بشینم با شما گپ بزنم. باید اونقدر فروش داشته باشم که مدام با تلفن مشغول هماهنگی باشم. بار بفرستم به شهرها و فروشگاههای سطح شهر. اما ببین بیکار بیکار نشستم. هر سال این موقع همه پی کار خودشون بودن امسال همه نشستیم تو مغازه.
- زمان شیوع کرونا چطور؟ یعنی باز هم شرایط امروز بازار بدتر از دوران کرونا است؟
- دوران کرونا به هر حال هر کس تلفنی داشت کارشو میکرد. الان کو مشتری؟
-به نظر شما چقدر از این رکود ناشی از شکلگیری مالهای بزرگ لوازم خانگی است؟
-نصفش به خاطر گرونیه و قدرت خرید مردم. وقتی مشتری برای جهیزیه میاد من فروشنده خجالت میکشم قیمت اجناس رو بگم چون میدونم نمیتونن بخرن و مدام با حساب و کتاب دودوتا چهارتا بیرن بیرون. اما خب قطعا حضور این فروشگاهها هم در کسادی بازار تک فروشی ما بیاثر نیست.
- رنج قیمتی کالاها چطور است که خریدار قدرت خرید ندارد. مثلا ارزانترین یخچال موجود در مغازه شما یا در کل بازار چقدر است؟
-الان ارزونترین یخچالی که مثلا در مغازه خود ما وجود دارد، یخچال سردخونه جدا دیپوینت است که ۱۹ میلیون تومان قیمت دارد. البته یخچالهای شرکتی کوچیک هم هست حدود ۱۱ میلیون تومان اما این یخچالها برای خونه و زندگی کاربردی ندارند و بیشتر به درد کسبه یا مهمانسراها میخورند.
- در کل سقف نرخ یخچالها چقدر است؟
- کارهای ایرانی رو پایه ۳۰ میلیون و کارهای دوقلو رو پایه ۴۰ میلیون تومان قابل خرید هستند.
مثلا ساید جی پلاس الان ۴۱ میلیون تومان نرخ دارد. ولی اختلاف قیمت کارهای ایرانی با خارجی زیاد است. الان در بین کارای خارجی، یخچال ساید الجی چیزی حدود ۱۱۵ میلیون است ولی کارهای بالاتر از این هم هست.
-چقدر برای خرید جهیزیه به شما مراجعه میکنند؟
- چند سالی میشه که اگه مشتریها برای خرید از طریق واسطه و معرف به یک فروشنده معرفی میشوند و مستقیم برای خرید به همان مغازه میروند.
کمتر پیش میاد که تک فروشیها از مشتریهای گذری باشند. ببیشتتر کسانی که گذری وارد مغازه میشن و قیمت میگیرند، فقط قیمت میگیرند و میرن.
-مشتری دارید که در همین گرانیها راحت خرید انجام دهد؟
-خیلی به ندرت هست اما خب هست، کسی که مثلا به راحتی یک یخچال ۱۰۰ میلیون تومانی رو راحت بخره و بره...
- شما فروش قسطی هم دارید؟
-بله ایرانیارو قسطی میدیم. یعنی اغلب کسبه این خیابان فروش قسطی هم دارند. یعنی ما هم مثل مالسراها فروش قسطی داریم فقط مثل اون فروشگاههای بزرگ امکان فروش یکسال و دوساله رو نداریم و مجبوریم مثلا در 5 قسط، پرداخت قیمت کالا رو قسط بندی کنیم.
مالیات ما را بیچاره کرده است
فکر میکنم حسابی «چرت» آقای مغازهدار را با این سلام بلندم پاره کردم، چشمان خون افتاده و رد دستانش روی پیشونی نشان از خوابی عمیق در مدتی طولانی دارد، ظاهرا یک ساعتی میشود که کسی حتی برای پرسیدن قیمت هم وارد مغازه نشدهاند. پس از معرفی خودم و هدف از سرزدن به این راسته، گپوگفت با آقای فروشنده را آغاز کردم.
-وضعیت بازار در سال ۱۴۰۲ چطور بود؟
-افتضاح. خیلی افتضاح. پرنده پر نمیزنه خانم.
- برای خرید ارزانترین و گرانترین ماشین لباسشویی باید چقدر هزینه کرد؟
-ارزونترین لباسشویی، لباسشویی ۷ کیلیویی جیپلاس است که ۱۶ میلیون تومان میشود. گرونترین ماشینلباسشویی ۱۰ کیلویی هم همین جیپلاس است که حدود ۲۵ میلیون تومان فروخته میشه.
-کالاهای خارجی چه سهمی از بازار لوازم خانگی دارند؟ به نظر شما ممنوعیت واردات توانسته مردم را از خرید کالاهای خارجی منصرف کند؟
- کالای خارجی تا دلت بخواد تو بازار هست و هنوز هم خریداران این کالاها زیاد هستند. البته قیمت اجناس ایرانی با خارجی تفاوت زیادی نداره. مثلا لباسشویی ۸ کیلویی جیپلاس ۲۱ میلیون و ۸ کیلویی الجی ۲۸ میلیون، فرقش حدودا ۳۰ درصد. بعضیها معتقدند لوازم خونگی ایرانی نمیتونه جای خارجی رو بگیره.
-اخذ مالیات چطور؟ چقدر نرخهای مالیات را حقیقی میدانید؟
- مالیات ما رو بیچاره کرده. وقتی برای محاسبه مالیات میری، اولین سوالی که میپرسن اینکه چقدر تو یه سال فروختی، طبق فاکتور میگدم مثلا ۲۰ میلیارد تومان. بدون اینکه با سود و ضررت کار داشته باشند همین عدد رو ضربدر ۴ درصد سود میکنند و با احتساب درآمد ۸۰۰ میلیاردی یک چهارم این رقم رو به عنوان مالیات مطالبه میکنند. اما سود ما در بازار رقابتی بیشتر از ۲ تا ۳ درصد نیست.
-شما فروش اقساطی هم دارید؟
-داریم اما مردم حتی قدرت پرداخت اقساط ۵ ماهه هم ندارند. قیمت خرید نقدی با سود 3 درصد است و نرخ در فروش قسطی با ۱۰ درصد سود محاسبه میشه. اما ما توان دریافت پول جنس فروخته شده در بازه بیشتر از 6 قسط را نداریم. اما در مالسراها همین نرخ مصرفکننده با ۲۴ ماه قسط محاسبه میشه. بعد میاد ۲۴ تا ۱.۵ درصد از مشتری میگیره ۲۴ تا یک درصد میده به بانک و خودش ۱۲ درصد فقط در فروش قسطی کالا سود میکنه.
-شرایط شرکتها برای تحویل کالا به مغازهدارها چطور است؟
- معمولا شرکتها برای فروش نقدی از درب کارخانه، حدود 6 درصد تخفیف درنظر میگیرن. اما مثلا اگه قیمت کالاهای خریداری شده را با ۴ تا چک برای ۲ ماه تسویه کنی از درصد تخفیف کم میکنند و مثلا جنس رو با تخفیف ۲ درصد میفروشند. اما نوسان دلار در این روند کار هم تاثیر گذاشته و اغلب شرکتها همین تخفیف ۲ درصدی رو هم حذف کرده و برای خریدهای نقدی هم 3 درصد تخفیف درنظر میگیرند.
-پیشنهاد شما بهعنوان یک فعال بازار لوازم خانگی برای انتخاب میان کالای ایرانی و خارجی چیست؟
- من هم برای بعضی از کالاها کالای خارجی رو پیشنهاد میکنم اما اگر توان مالی مشتری اجازه نده، کالاهای ایرانی معرفی میکنم که البته بین تولیدات ایرانی تولیدات مختلف با هم فرق دارند.
-اگر شخصی بخواهد لوازم اولیه آشپزخانه را با برندهای ایرانی و کف نرخ تهیه کند، چقدر باید هزینه کند؟
-یخچال و ماشینلباسشویی و تلویزیون و جارو برقی باچند لوازم برقیهای کوچیک آشپزخانه مثل چرخگوشت و مخلوطکن و آبمیوهگیری و قابلمه... اگر از بهترینها تولیدات ایرانی هم خریداری بشوند حدود ۵۰۰ میلیون تومان هزینه دارند. اگر کالاها از برندهای متوسط ایرانی خریداری بشن برای همین چند قلم باید حدود ۲۰۰ میلیون هزینه کرد. این اعدام برای جیب بسیاری از مردم با این اوضاع اقتصادی رقم قابل توجهی است.
فروشگاههای لوازمخانگی، میوه فروشی میشوند
مغازه بعدی داخل یکی از کوچههای امین حضور است، مغازهای پر از یخچال با برندهای مختلف اما باز هم سوت و کور. مردی مهربان با یک جلیقه بافتنی انتهای مغازه نشسته است. پس از معرفی خودم و هدف از سرزدن به این راسته گپوگفت با آقای فروشنده را آغاز کردم.
-بهنظر شما بازار در سال ۱۴۰۲ چطور پیش رفت؟
-به بدترین شکل ممکن خانوم. امسال تنها سالی بود که حتی از سالهای بعد جنگ هم بدتر بود. امسال ۱۰۰ درصد فروش کم شده.
-به نظر شما چقدر از شرایط فعلی بازار متاثر از شکلگیری مالهای بزرگ است؟
- این مالها در کل، ریشه کاسبوکارهایی که نون سر سفرشو از مغاز در میاوردند رو خشک کرده.
-چقدر در همین بازار بد فروش دارید؟
-قبلا روزی ۲ تا ۳ تا فاکتور میزدیم الان رسیده به ماهی یکی.
-بقیه کسبه چطور؟ یعنی بازار برای همه به همین شکل است؟
-دخترم الان بیا با من بریم تو راسته، خیلی از مغازههای قدیمی که میشناختیمشون الان به آبمیوه فروشی و قهوه فروشی تبدیل شدند. تاره همین مغازهها هم با دردسرهای جدید شهرداری و اصناف و ... مواجه هستند.
-وضعیت اخذ مالیات چطور؟ خیلی از کسبه به این موضوع معترض هستند شما چه نظری دارید؟
- برای سال ۱۴۰۰، خود من 8 میلیون تومان مالیات دادم و برای 1401 با درخواست مالیات ۱۲۰ میلیون تومانی مواجه شدم. اعتراض کردم و قبول نکردم. سرآخر گفتم بیا این کلید مغازه ماله شما برو یه ماه وایسا ببین چه خبره.
سخن پایانی
مغازههای راسته امینحضور همه سوتوکور هستند و اجناس خاک میخورد. گله همه کاسبان نیز از سبز شدن قارچگونه فروشگاههای زنجیرهای لوازم خانگی است. در نهایت هم تنها کاری که از دست کاسبان بر آمده جمعکردن امضا برای یک طومار است تا به مجلس ارائه شود که اکنون بیش از یک ماه از ارسال آن به مجلس میگذرد.