دانشبنیانها نیازمند ایجاد چرخهای از آگاهی هستند
کارشناسان معتقدند آنچه منجر به رشد و توسعه یک گروه استارتاپی میشود؛ تیمسازی و داشتن یک نقشه راه روشن در مسیر دانشبنیان شدن است.
تیمسازی، تقویت نیروی انسانی و آگاهی از زوایای تولید و ارائه یک محصول، مولفههایی است که شاید بیشتر از ارائه وامها و تسهیلات مادی بهکار استارتاپها میآید. در واقع آنها علاوه بر دانش و ایده برای تولید باید شناخت کافی از بازار هم داشته باشند.صمت در گزارش امروز صفحه دانشبنیان در گفتوگو با کارشناسان به بررسی صفر تا صد مسیر دانشبنیان شدن و چالشهای موجود در این مسیر پرداخته است.
تولد دانشبنیانها
همهچیز از یک پروژه تحقیقاتی در ۴ آوریل ۱۹۹۸ آغاز شد؛ لری پیج و سرگئی برین ۲ دانشجوی دکترای دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا بودند که با پروژهای بهنام BackRub یک موتور جستوجو راه انداختند. این موتور جستوجوگر، لینکهای پشتیبانی سایتها را بررسی و بر همان مبنا میزان اهمیت آنها را در نتایج جستوجو تعیین میکرد. چندی بعد در زیرزمین خانهای در کالیفرنیا شرکتی تاسیس شد که امروزه کمتر کسی را میتوان یافت که آن را نشناسد یا نامش را نشنیده باشد. گوگل در سپتامبر ۱۹۹۸ بهطور رسمی بهثبت رسید و طولی نکشید که نظر سرمایهگذاران را برای رشد و توسعه و کسب سود مالی جلب کرد. اما الزامات اساسی برای اینکه یک گروه استارتاپی کوچک به یک شرکت دانشبنیان تبدیل شود، چیست؟ در واقع یک گروه نوپا که دارایی اصلی آنها ایده و دانش کافی در تولید محصولی یا ارائه خدماتی است،چگونه میتواند تبدیل به شرکتی تولیدی شود که جز ایجاد کارآفرینی در فضای شغلی کشور، یکی از غولهای بزرگ تجاری است؟
گام نخست؛ تیمسازی کنید
ابراهیم ذبیحی، مدیرعامل یک شرکت دانشبنیان در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات، تیمسازی را مهمترین گام در مسیر دانشبنیان شدن دانست. وی که سابقه ۲ دهه فعالیت بهعنوان شرکت دانشبنیان نوع یک را دارد، در گفتوگو باصمت گفت: به اعتقاد من ۲ معضل اصلی باعث میشود که یک گروه استارتاپی نتواند به مرحله دانشبنیان شدن برسد؛ نخستین معضل فروپاشی استارتاپها، در اصل وجود اشکالات اساسی در تیمسازی آنها است؛ از آنجایی که مهمترین اهرم اجرایی یک استارتاپ یا شرکت دانشبنیان علاوه بر دانش کافی، نیروهای انسانی آن است، بنابراین نوع تعامل نیروی انسانی با محیط از اهمیت زیادی برخوردار است. حال اگر این تعامل وجود نداشته باشد، عملا در مسیر تولید با مشکلات عدیده مواجه میشوند.
رویای مغزها؛ ابتدا امریکا بعد اروپا
ذبیحی با اشاره به آمار مهاجرت نخبگان در ۴ دهه اخیر گفت: یکی دیگر از معضلات اصلی در بحث تیمسازی دانشبنیانها، مهاجرات نخبگان است که دست سرتیم استارتاپها و صاحبان شرکتهای دانشبنیان را خالی از نیروی کارآمد میکند. وی با اشاره به چراغسبز کشورهای اروپایی به نخبگان حوزه فناوری اطلاعات و نرمافزار و دیگر رشتههای فنی و مهندسی گفت: کشورهای اروپایی نظیر فنلاند، دانمارک، هلند، سوئد و... باوجود امکانات مطلوب و درخوری که ارائه میدهند، مقصد نخبگانی شدهاند که پیش از این نیروی فعال و کارآمد دانشبنیانها بودند. تا پیش از آن بیشتر این افراد رویای کار در اکوسیستمهایی نظیر
سیلیکون ولی و ایالاتمتحدهامریکا را داشتند، اما در دهه اخیر لیست کشورهایی که مقصد اصلی مغزها هستند، بلندتر شده است. بهعبارت دیگر رقیب اصلی شرکتهای دانشبنیان در بحث تیمسازی شرکتهای داخلی نیستند؛ بلکه شرکتهایی هستند که از امکانات درجه یک بینالمللی در کشورهای پیشرو برخوردارند.
بدانید بازار چه میخواهد
این فعال حوزه دانشبنیان افزود: مشکل دیگر به شناخت ناکافی از بازار فروش محصول یا خدمات تولیدی آنها برمیگردد. اغلب این دانشبنیانها در بدو فعالیت از بازار فروش خدمات یا محصولاتشان برآورد اشتباهی میکنند. این امر از آنجایی نشات میگیرد که عمدتا نیرویی که ذهن فعال و خلاق در تولید محصول و خدمات دارد، الزاما توانایی بکارگیری خلاقیت و توانمندی در توسعه کسبوکار و بازاریابی و شناخت بازار را ندارد. در نتیجه شاهد تولید محصولات بسیارپیشرفتهای خواهیم بود که موردنیاز جامعه هدف نیست.
توصیه میکنم وام نگیرید
وی درباره امین مالی یا حمایت از دانشبنیانها گفت: از جمله حمایتهای نهادهای دولتی به شرکتهای دانشبنیان ارائه تسهیلات مالی و وامهای گوناگون است؛ توصیه میشود تلاش چندانی برای دریافت وام نکنند، چرا که بهطورکلی تسهیلات، گروههای استارتاپی یا دانشبنیانها را وارد یک حباب فرضی از توانمندیها میکند؛ بهعبارت دیگر شناخت همراه با توهم غلط از فروش یک محصول یا خدمات به صاحبان کسبوکار میدهد، در حالی که در بیشتر موارد فروش بالا و سود واقعی نداشتند. بنابراین بهتر است دانشبنیانهای نوپا فروش خود را تدریجی و بهصورت پلکانی بالا ببرند نه آنکه با پمپاژهای ناگهانی در بازار حضور پیدا کنند.
سهمیه سربازهای امریه افزایش یابد
ذبیحی در ادامه جای خالی حمایتهایی نظیر اختصاص سهمیه سرباز امریه به دانشبنیانها را مهم شمرد و گفت: موضوع دیگری که میتواند از سوی نهادهای دولتی نظیر معاونت علمی ریاستجمهوری موردحمایت قرار گیرد، فعالیت سربازهای امریه در این مجموعهها است. این فرآیند یک معامله پرسود است، چرا که از یک سو افرادی که در قالب سرباز امریه بهکار در شرکتهای دانشبنیان میپردازند، علاوه بر گذران خدمت سربازی،۲ سال از گرانبهاترین سالهای عمر خود را مشغول آموزش و کسب تجربه در حیطه کاری خود میشوند. در واقع فردی که قرار بود ۲ سال از عمر خود را بدون برنامه در یک قرارگاه نظامی سپری کند، با ورود به این شرکتها علاوه بر کسب درآمد میتواند به توانمندیهای خود بیفزاید. از سویی دیگر فرصت خوبی برای صاحبان شرکتهای دانشبنیان است تا نیروی کار آموزشدیده و سرمایه انسانی بسازند.
این فعال حوزه دانشبنیان افزود: علاوه بر آموزش نیروی انسانی، افرادی که پیش از خدمت سربازی در این شرکتها سابقه کار و فعالیت دارند، میتوانند در قالب امریه به ادامه همکاری بپردازند. بیشتر صاحبان شرکتهای دانشبنیان تجربههای زیادی مبنی بر از دست دادن نیروی انسانی باتجربه بهدلیل ورود به خدمت سربازی دارند، در حالی که اگر این مسیر هموار شود، بیشتر این افراد میتوانند در همان شرکت به کار و فعالیت بپردازند. وی آموزش و تبادل اطلاعات را رکن دیگر توسعه یک شرکت دانشبنیان دانست و گفت: برگزاری دورههای آموزشی برای استارتاپها و صاحبان شرکت دانشبنیان برای تمامی سطوح یکی از الزامات اساسی است که در ابتدای مسیر میتواند کمک شایانی به مخاطبان کند. این اشتراک دانش میتواند از طریق کارگزارها در معاونت علمی انجام شود. وی بااشاره به اهمیت نگرش صحیح صاحبان استارتاپها برای گام نهادن در مسیر دانشبنیان شدن گفت: بیشتر سرتیم گروههای استارتاپی اینگونه تصور میکنند که اگر از اسم و رسم کافی برخوردار باشند، مسیر هموارتری در پیش خواهند داشت.
بهعبارت دیگر طبق یک قانون نانوشته در مسیر دانشبنیان شدن، شرکتهایی مسیر دانشبنیان شدن را هموارتر سپری میکنند که ایده و اراده خوبی برای تولید یک محصول موفق دارند، اما توانمندیهای مالی و امکانات لازم را برای توسعه کسب و کار خود ندارند؛ یعنی این شرکتها بهعبارتی زیرزمینی هستند و تنها داراییشان علم و فن تولید محصول و خدمات است. ذبیحی گفت: اگر شرکتی به بلوغ کافی رسیده و بازار خوبی هم داشته باشد، نیازی به حمایت خاص برای دانشبنیان شدن ندارد. بهطور معمول این نوع کسبوکارها تنها ایده و علم کافی دارند.
نبود آگاهی و سردرگمی دانشبنیانها
در ادامه سراغ یکی دیگر از شرکتهای دانشبنیان در عرصه سیستم اطلاعات جغرافیایی رفتیم. نوید نیکنیا، بنیانگذار یک شرکت دانشبنیان در عرصه تولید نرمافزارهایی که برمبنای سیستم اطلاعات جغرافیایی طراحی و ساخته شدهاند، درباره چالشهای مسیر دانشبنیان شدن گفت: همواره حمایتهایی که از سوی معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری از دانشبنیانها میشود، بعد از دانشبنیان شدن است؛ بهعبارت دیگر یک استارتاپ برای تبدیل به یک شرکت خلاق یا مرکز رشد یا حتی دانشبنیان، پیش از آنکه به این مراحل برسد حمایت درخوری دریافت نمیکند.
وی افزود: در واقع اغلب حمایتها برای زمانی است که یک شرکت به عنوان خلاق یا دانشبنیان رسیده باشد. این نکتهای است که اغلب علاقهمندان به تاسیس یک شرکت دانشبنیان با چنین روندی آشنایی ندارند. همچنین بسیاری از آنان نمیدانند برای تبدیل شدن به یک شرکت دانشبنیان باید از چه مسیری عبور کنند. در نتیجه باید گفت نبود آگاهی از زوایای دانشبنیان شدن یکی از مواردی است که ممکن است چالشهای زیادی را پیشروی استارتاپها بگذارد.
نیکنیا گفت: علاوه بر موارد یادشده، نبود بستری مطمئن برای ارزیابی سرتیم استارتاپها از خود برای اینکه بدانند ظرفیت تبدیل به یک شرکت دانشبنیان را دارند یا خیر، شکاف دیگری است که راه را برای دانشبنیان شدن سخت میکند. بنابراین افراد خود باید بهدنبال کسب آگاهی و ارزیابی خود بروند؛ در حالی که بخشی از این آگاهی باید از سوی دولت یا معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری تامین شود.
بهگفته نیکنیا، چالش دیگر در مسیر دانشبنیان شدن، نبود مرکزی برای آمادهسازی استارتاپها برای دانشبنیان شدن است. در حقیقت جایی وجود ندارد که شرکتها بتوانند با کمک آنها به آمادهسازی مدارک و افزایش توانمندی خود بپردازند.
دانشبنیان شدن به تسهیلات و وام نیست
وی خاطرنشان کرد: در کل، کمبود آگاهی چالشهای اساسی را در این مسیر بهوجود میآورد. امروزه مولفهای که اغلب افراد از دانشبنیان شدن میشناسند، این است که صاحبان شرکتهای دانشبنیان میتوانند از تسهیلات مالی و غیرمالی نظیر وام یا معافیت مالیاتی برخوردار شوند، در حالی که این تنها بخشی از فرآیند دانشبنیان شدن است. بهاعتقاد من برای افزایش آگاهی از زوایای مسیر دانشبنیان شدن، نیازمند ایجاد یک سازکار واحد برای افزایش آگاهی سرتیم استارتاپها هستیم.
وی با اشاره به اینکه فرآیند ارزیابی دانشبنیانها در طول زمان با تغییر کارگزار مربوطه تغییر رویکرد داشته است، گفت: سیر دانشبنیان شدن نسبت به ۲ تا ۳ سال پیش دشوارتر شده که این به تغییر در معیارهای کارگزاران وابسته است. حال این پرسش مطرح میشود که این سختگیری و ارزیابیها برای دانشبنیان شدن براساس چه منطقی انجام میگیرد، خود جای سوال دارد. نیکنیا گفت: نبود سیستم منسجم حمایتی از سوی نهادهای دولتی نظیر معاونت علمی ریاستجمهوری باعث شده است برخی صاحبان شرکتهای دانشبنیان یا استارتاپها به تکرار شکست شرکتهای پیشین بپردازند. در واقع جالی خالی اشاعه اطلاعات و تجربه در این زمینه بهشدت احساس میشود. اغلب صاحبان این شرکتها باید با دیگر همتایان باتجربه در بستری شخصی هماندیشی کنند و از طریق آنها به کسب اطلاعات و تجربه بپردازند. برای رفع این مشکل، لزوم دریافت گزارش کار از سوی معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و پارکهای علم و فناوری برای پیگیری مشکلات دانشبنیانها و پیشگیری از شکستهای احتمالی آنها از رویکردهای مهمی است که بهطور قطع باید پیگیری شود.
اگر زمانبندی نکنید، شکست میخورید
این کارشناس مهمترین مولفه برای یک شرکت دانشبنیان را برنامهریزی و زمانبندی دانست و گفت: اگر برنامهریزی و زمانبندی مناسبی وجود نداشته باشد، بسیاری از کسبوکارها مجبورند با چالشهای غیرمنتظرهای دست و پنجه نرم کنند و نمیتوانند مسیر دانشبنیان شدن را طی کنند. برای مثال باید بدانند در چه بازه زمانی میخواهند خود را به بازار هدف بشناسانند یا پس از گذشت چه مدت زمانی به جذب سرمایهگذار بپردازند.
سخن پایانی
گفتنی است، اگر بخواهیم استارتاپها را بسان کودکی نوپا در نظر بگیریم، حمایتها برای رسیدن به مرحله دانشبنیان شدن، نباید تنها به ارائه تسهیلات بانکی و غیربانکی خلاصه شود. امروزه لزوم ایجاد یک اکوسیستم برای ورود استارتاپها که برپایه کسب آگاهی و تجربه ایجاد شده باشد، بهشدت احساس میشود. در حقیقت نهادهای دولتی در سازکار حمایتی خود از استارتاپها باید در بدو تاسیس آنها راه و رسم رشد، توسعه، بازاریابی و مولفههای شناخت از جامعه هدف را یاد بدهند. بهعبارت دیگر ماهی ندهند و ماهیگیری را آموزش دهند.