خوراکیهایی که روزی مُد بودند
سمبوسه، فلافل سلفسرویس، آیسپک، پیتزا 6تومنی با نوشابه و... مواردی هستند که بهخاطر مزه، ایده تازه یا نرخ مناسب هر چند وقت، یک بار بین مردم محبوب میشدند و تب تندی راه میانداختند؛ طوری که بعد از موفقیت نسبی آن ایده، یکدفعه شهر پر میشد از آن خوراکی.
خیلیها بیخیال کسبوکار قبلی میشدند تا از موج تازه عقب نمانند. بهطور مثال حدود سالهای ۹۲ و ۹۳ بیشتر ساندویچیهای مرکز و پایین کلانشهرها تبدیل شدند به محل عرضه فلافل سلفسرویس. این تب در حدی تند بود که حتی در فیلم «ابدویک روز» سعید روستایی، شخصیتی که پیمان معادی نقش آن را بازی میکرد هم سوپرمارکتش را تعطیل کرد تا یک فلافلی سلفسرویس راه بیندازد، چون به قول خودش هزینه کل مواد اولیه میشد ۶۰۰ تومن اما فلافل با نرخ 2 هزار تومان فروخته میشد. کاری نداریم که حالا این عددها شوخی هستند و قیمت یک کیک ساده ۱۰ هزار تومان است؛ چه رسد به ساندویچ. ۱۲ ژوئن یعنی دیروز روز جهانی فلافل بود. به همین بهانه مروری خواهیم داشت بر مُدهای غذایی که ناغافل روی بورس میآمدند و یکهو حذف میشدند.
پدیده سال ۹۲ چی بود؟ فلافل سلفسرویس چه زمانی فراگیر شد؟ سال ۹3-۹2
فلافل سلفسرویس بین سالهای ۹۲ و ۹۳ بهطرز عجیبی فراگیر شد. بعضیها گاهی تا ۱۰ فلافل را در یک نان میگذاشتند، ترشی، خیارشور و انواع دورچینها هم از مخلفات ماجرا بود. نقطهضعف فلافل سلفسرویس این بود که در بیشتر مواقع امکان «بیرونبر» نداشت و اگر خود ساندویچی نان را پر میکرد، بیشتر از 4 فلافل داخلش نمیگذاشت. موج فلافل سلفسرویس با همان سرعتی که راه افتاد فروکش کرد، چون ملت آنقدر فلافل خوردند که دیگر میلی به آن نداشتند. حدود سال ۹8-97 فلافلیها با ایده جدید برگشتند: هر 3 فلافل یکی رایگان.
بوی خوش قهوه چی بود؟ قهوه بیرونبر در چه سالی؟ حدود ۹۴
یک مدت هم قهوه بیرونبر با هدف حمایت از زندانیانی که تازه آزاد شده بودند، روی بورس آمد. توی حال خودت از کنار خیابان رد میشدی و بوی خوب قهوه میزد توی دماغ مبارکت. هنوز هم این قهوهها در گوشه و کنار شهر هستند اما این مُد هم خیلی گذرا بود.
هر ایرانی یک بستنیفروشی چیبود؟ انواع برند بستنی میوهای از چه سالی؟ حدود ۹۰
بستنی میوهای خوراکی خوشمزهای بود و هست اما عموما در آبمیوهفروشیها تهیه میشد تا اینکه در ابتدای دهه ۹۰ یکهو سروکله برندهای بستنی میوهای معروفی پیدا شد که نمایندگی جذب میکردند و ناغافل چشم چرخاندیم و دیدیم سر هر چهارراه یک بستنی میوهای فروشی با اسم و دکور ثابت وجود دارد. تنوع طعم و رنگ، امکان انتخاب اسکوپهای جذاب و ترکیبهای جالب، انتخاب مخلفات روی بستنی و... از جمله دلایل مشهور شدن این بستنیها بود که زمانی هر اسکوپشان ۲۵۰ تومان بود و امروز به هر اسکوپ 5 هزار تومان رسیده است. مثل آیسپک و... بستنی میوهای هنوز هم هست اما دیگر مغازه مستقل ندارد.
تو خیلی خوشمزهای چی بود؟ فرچیپس چه سالهایی فراگیر شد؟ حدود ۸۷
فرچیپس یک ایده زیبا و خوشمزه بود، اما حیف شکم سیرکن نبود و برای همین نتوانست خودش را تثبیت کند. ویژگی بارز فرچیپس راحت خوردنش بود؛ بهویژه وسط خرید و دور دور، اما اگر فرچیپس تازه میخواستیم معطلی بخش اصلی ماجرا بود. یک وقتهایی هم سیبزمینی به سیخی که از بینش رد شده بود میچسبید و بخشی از چیپس میشد حکایت پالپ ته قوطی رانی. فرچیپس هنوز هم هست اما دیگر جذابیت قبل را ندارد.
خوراک پارکهای قدیمی چیبود؟ پشمک در چه سالی؟ دهههای ۶۰ و ۷۰
پشمک خوراکی جذاب و نوستالژیک دهه شصتیها بود؛ بهویژه برای پارکها و شهربازیها. انتخاب سختی بود بین اینکه بستنی نونی بخوریم یا پشمک. پشمک خوشمزه نبود اما هر وقت دست بچهای پشمک میدیدیم، افسوس میخوردیم. یادش بخیر پشمک داغ با آن بوی جالبش.
حیف گرون بودی چی بود؟ شکلاتبارها از چه سالی؟ حدود ۹۳
شکلاتبارها از سال ۹۳ با محوریت یک برند خارجی در کشور فراگیر شدند. انواع نوشیدنی و خوراکیهای سرد و گرمی که با این شکلاتها سرو میشدند، جذاب و خوردنی اما گران بودند. شکلاتبارها یک ایده در حاشیه داشتند که مبتنی بر خوشمزهفروشیهای خارجی بود. چیدن میز و صندلی کنار خیابان و در حاشیه مغازه این اجازه را میداد که هم مشتری بنشیند، هم از هوا لذت ببرد، هم با تجمع خوشگل کنار مغازه بقیه دلشان آب شود و شاید جذب شوند. با اینکه هنوز در گوشه و کنار شهرها از این مغازهها میبینیم، فراگیری آنها بهدلیل نرخ و نوع خدمات در حد فلافل و... نبود.
شکم سیرکُن چیبود؟ ذرت مکزیکی از چه سالی؟ حدود ۸۸
دو نوع ذرت مکزیکی داشتیم؛ بخارپز در لیوان کوچک ۲۵۰ تومان، بخارپز در لیوان بزرگ ۵۰۰ تومان. وقتی نوع لیوان را انتخاب میکردید، فروشنده ذرتها را از داخل دیگ خارج میکرد، در ظرف دیگری میریخت، با کره خوب داغ میکرد و نعناع رویش میریخت. سس داغ یا گاهی قارچ هم اگر اضافه میشد که عالی بود. ذرت مکزیکی در خیابانهای شلوغ و پر از لباسفروشی روی بورس بود. در مدت کوتاهی هر چه مغازه زیرپله در خیابان راهنمایی مشهد بود تبدیل شد به ذرتمکزیکیفروشی. الان هم که بیشترشان شدند عطرفروشی؛ اما آن وقتها خرید با ذرت مکزیکی کیف میداد. خانمها دنبال لباس بودند و آقای خانواده ذرت مکزیکی بهدست داخل پیادهرو قدم میزد. ذرت مکزیکی شکمسیرکن بود اما گاهی معده را اذیت میکرد. بریم آیسپکی؟
چی بود؟ آیسپک چه سالهایی فراگیر شد؟ حدود 86-85
در روزگاری که نرخ بهترین بستنی لیوانی در نهایت ۴۰۰ تومان بود، یک پدیده جدید در حوزه شکمیها ظهور کرد: آیسپک 2هزار تومانی. یادش بخیر؛ مثل الان نبود که در آبمیوهفروشی و کافیشاپ، توی منو اسم آیسپک را بنویسند بلکه مغازههایی که آن زمان دکور یکسانی داشتند یکییکی در گوشهوکنار شهر سبز میشدند و آیسپک میفروختند. طعمهای مختلف، امکان انتخاب حجم اسمارتیز و موز و توت فرنگی داخل بستنی و... از آپشنهای آیسپکها بود. آیسپک بیشتر از آنکه محبوب شود یک نوع مُد بود که همه میخواستند یک بار تجربهاش کنند. آیسپک خلاف «پیتزا ۶تومنی» کلا محو نشد اما حالا دیگر لاکچری و خاص نیست.
معمای بزرگ چی بود؟ پیتزا 6تومنی با نوشابه چه زمانی فراگیر شد؟ حدود سال ۹6-۹5
هرچند الان چنین عددهایی شبیه شوخی است، چون فقط نوشابه شده 6 هزار تومان، اما همان موقع هم نرخ این پیتزاها یک معمای بزرگ بود و با هیچ منطقی نمیشد قبول کرد یک پیتزا، با کلی کالباس، خمیر پیتزا، پنیر پیتزا و... با یک نوشابه فقط 6 هزار تومان باشد. جالب است هنوز بعضی از ساندویچیها تابلوهای پیتزا 6تومانی با نوشابه را جمع نکردهاند اما دیگر چنین چیزی و حتی نزدیکش را هم در منو ندارند. آن موقع پیتزا 6هزار تومانی برای مهمانیهای ساده بهویژه تولدها خیلی محبوب شد، چون صاحبخانه با هزینه کم و بدون نیاز به ظرف و... میتوانست از تعداد زیادی مهمان پذیرایی کند؛ هرچند خیلی از متخصصان بهداشت هشدار میدادند مواد موجود در این پیتزاها قطعا پنیر و کالباس تاریخ مصرفگذشته است، وگرنه چنین عددی ممکن نیست. ساندویچیها هم مدعی بودند خرید کُلی و سود کم باعث کاهش نرخ میشود و از کیفیت پایین خبری نیست.
و اما در پایان پیراشکی، قارچ سوخاری، سیبزمینی و...
خب در این بین خیلی چیزها هم بودند که یکهو مد و یکهو حذف هم نشدند؛ همیشه هستند اما مورد توجه ویژه نیستند. اصلا علت ماندگاریشان همین است که روی بورس نیامدند تا حسابی دیده شوند و دل ملت را بزنند. بهطور مثال پیراشکی، یک خوراکی باحال است که میشود گوشه خیابان خرید و زد به بدن. خوبی پیراشکی این است که همیشه طرفدار دارد. خلاف خوراکیهایی مثل ذرت مکزیکی میشود طعمهای مختلفی به آن داد و راحت خورده میشود. یا قارچ سوخاری. البته پروژه قارچ سوخاری بیرونبر کمی شکست خورد و این خوراکی خوشمزه تبدیل شد به دورچین غذاهای فستفودی. سیبزمینی سرخکرده در یک ظرف پلاستیکی ساده با یک چنگال هم که همیشه و همه جا خریدار دارد. حتی یخدربهشتهای رنگی جذابی که پر از ضرر هستند یا شربت خاکشیر. شاید هم شما طرفدار بستنیقیفیهایی باشید که از دستگاه میخریدیم. همیشه خوشمزه بود و پراسترس. بهویژه تابستان که میشد پدر و مادرها روی خرید این نوع بستنیها سختگیرتر میشدند. خلاصه اینکه خوراکیها خوب و بد میآیند و میروند و به خاطره تبدیل میشوند. شما کدام یک از این موارد را به حافظه سپرده بودید؟