در دست امواج توفانی معیشت
میگویند در گذشتهای نهچندان دور، پدیده مهاجرت دانشجویان یا استادان حوزه معدن، اتفاق مبارکی برای این حوزه بهشمار میرفت، زیرا فرصتی برای یادگیری روشهای نوین و تجربهاندوزی بود و اصطلاحی که برای نامیدن این فرآیند به کار میبردند، چرخش نخبگان بود، اما در حال حاضر، رفتنها معنایی دیگر پیدا کرده و دادههایی که هر از چندی منتشر میشود، حکایت از گریز نخبگان دارد.
شرایط اقتصادی، وضعیت اشتغال، مسائل اجتماعی و نابسامانی هایی ریز و درشتی که گریبان نسل جوان را گرفته، مهاجرت را از شکل چرخشی خارج کرده و به سوی کوچ قطعی و اجباری سوق داده است. ناگفته پیدا است که مهاجرت متخصصان، نخبگان و نیروهای ماهر و کارآزموده در همه حوزه ها از جمله حوزه صنعت، از دست رفتن دارایی گرانقدری است که جبران آن، اگر نگوییم محال، سخت دشوار است. امروز و به مناسبت «روز جهانی مهاجران»، نگاهی دوباره داریم به پدیده مهاجرت ایرانیان فعال در حوزه معدن و نظر امین صفری، معاون امور معادن و صنایع معدنی «ومعادن» و پیمان افضل، استاد دانشگاه و فعال معدن را با شما به اشتراک گذاشته ایم.گزارش امروز صمت را در ادامه بخوانید.
نخبه چه کسی است؟
امین صفری ـ معاون امور معادن و صنایع معدنی «ومعادن»: درباره مهاجرت نخبگان ابتدا باید تعریف مشخصی از نخبه داشته باشیم. واقعیت این است که متخصصان در حوزه معدن و صنایع معدنی، به 2 گروه تقسیم می شوند؛ گروه اول متخصصان متبحری هستند که علاوه بر تخصص، تجربه هم دارند و کاملا کارآزموده و حرفه ای هستند.
گروه دیگر، فارغ التحصیلان دانشگاهی هستند که حتی در مواردی که دوره های تحصیلات تکمیلی را هم پشت سر گذاشته اند، به علت ضعف سیستم آموزشی، تجربه و تبحر لازم در دانشگاه را کسب نکرده اند، بنابراین نمی توان این گروه را به معنی واقعی در دسته نخبگان این صنعت قرار داد، چرا که برای رسیدن به این جایگاه، راه درازی در پیش دارند.
برای دسته اول که متخصصان متبحر و باتجربه ای هستند، که هم تخصص لازم را دارند و هم به مرور تجربه کسب کرده و کارآزموده شده اند، فرصت های جدی تری برای مهاجرت ایجاد می شود.
مقاصد معدنی
در بخش معدن به صورت سنتی برخی کشورها همواره از مقاصد مهاجرت بوده اند، به عنوان مثال می توان به کانادا و استرالیا اشاره کرد که هم معدن خیز و هم مهاجرپذیر هستند.
اما به تازگی کشورهای حوزه خلیج فارس مثل قطر، عمان، عربستان، بحرین و امارات هم به جمع این کشورها پیوسته اند. ممکن است افرادی تصمیم بگیرند به صورت شخصی چند سالی در این کشورها کسب تجربه کنند و دوباره برگردند که در این صورت، این اتفاق را می توان نوعی فرصت به شمار آورد، اما زنگ خطر زمانی برای ما به صدا درمی آید که این مهاجران در مقصد جدید ماندگار شوند و دوباره به کشور بازنگردند. متاسفانه اکنون بسیاری از این مهاجران به دلایل متعدد که بخشی از آن مالی است و بخش دیگر زیرساختی، رفاهی و... ، دیگر به کشور باز نمی گردند و به این ترتیب ما نیروهای متخصصی را که طی فرآیندی طولانی مدت پرورش داده ایم، به راحتی از دست می دهیم.
در این نقطه، مسئولیت مهمی برعهده متولیان امور است. باید این افراد را شناسایی و تلاش کنند که آنها را، که هم تجربه بین المللی به دست آورده اند و هم مهارت هایی ارزشمند کسب کرده اند، به کشور بازگردانند.
خوشبختانه بسیاری از این افراد، به دلیل وابستگی هایی که در کشور دارند، علاقه مند هستند که برگردند و باید از این فرصت استفاده کرد و با فراهم کردن امکانات مناسب، آنها را دوباره جذب کرد.
راه های بازگشتن
شاید یکی از روش های موثر برای بازگرداندن مهاجران این باشد که دولت شرکت های خصوصی را ترغیب به این کار کند. برای مثال، در ازای استخدام متخصصان مهاجرت کرده، مشوق هایی به شرکت های خصوصی اعطا کند. مالیات آنها را کاهش دهد، تسهیلاتی برای دریافت مجوز یا احداث کارخانه و... در نظر بگیرد، به این ترتیب شرکت های خصوصی با تامین شرایط رفاهی مناسب تر به طورحتم، زمینه جذب این نیروهای زبده را فراهم می آورند.
اما درباره دسته دوم یا دانش آموختگانی که به مرحله کارآزمودگی نرسیده اند، باید دانشگاه را خطاب قرار داد و پرسید چه زمانی وقت آن فرامی رسد که واحدهای دانشگاهی و درسی روزآمد شوند و متناسب با نیاز صنعت، تکامل پیدا کنند؟ هنوز سرفصل های رشته معدن در دانشگاه، متعلق به سال ها پیش است و محتوای آموزشی از چند دهه قبل، همچنان بدون تغییر باقی مانده است.
این در حالی است که طی این مدت، روش ها و فرآیندها در این علم متحول شده و محتوای درسی تغییر کرده است. به عنوان مثال، راهکارهای اکتشافی تغییر و تحولات زیادی داشته است، روش های ژئوفیزیکی جدیدی پدید آمده و تحلیل های زمین شناسی تغییر کرده است، همین طور در بخش استخراج، هوشمندسازی معادن، استفاده از فناوری های روز، اینترنت اشیا و...دانشجویان باید حداقل در جریان این تغییر و تحولات قرار گیرند تا بعد در مرحله اجرا بتوانند تجربیات خود را توسعه دهند.
پیشنهاد می شود، برای این بخش، متولیان دولتی مثل سازمان زمین شناسی، ایمیدرو، معاونت معدنی و... کمیته های مشترکی با دانشگاه های معتبر تشکیل دهند تا هم نیاز صنعت بررسی شود و مشکلات و معضلات آن به بخش آکادمیک انتقال پیدا کند و هم از تجربیات دانشگاه های معتبر دنیا در حوزه معدن هم الگوبرداری شود و واحدهای درسی را اصلاح و بروزرسانی کنند.
دانشگاه جدی نیست
موضوع دیگری که لازم است، به آن اشاره شود، این است که بخش عملیاتی و کارگاهی در دانشگاه، در حال حاضر به صفر رسیده و همه کارآموزی ها صوری است. متاسفانه دانشگاه نسبت به این موضوع جدی نیست و توجه ویژه ای به این بخش ها نشان نمی دهد.
همین طور پایان نامه ها هم بسیار تکراری و غیرکاربردی است. برای تغییر این شیوه، باید نظارت جدی تری روی پایان نامه ها باشد و سختگیری بیشتری انجام شود. علاوه بر این، می توان تعامل دانشگاه ها را با صنعت بیشتر کرد و به جای آنکه این تعامل تنها در بخش پروژه ها باشد، باید آن را به حوزه تدریس هم تعمیم داد و واحدهای معدنی و شرکت های بزرگ را ملزم کرد که زیرنظر نهادی مستقل، دوره های کارآموزی برگزار کنند. می توان شرکت بزرگ معدنی را مجبور کرد که دانشجوهای نخبه معرفی شده یا آنهایی را که معدل بالایی دارند و از حد استاندارد بالاتر هستند، با هزینه خود به شرکت های بزرگ و معتبر معدنی بفرستند تا از نزدیک، مراحل کار را ببینند و تجربه کسب کنند.
به نظر من، باید روی افراد سرمایه گذاری کنیم؛ نباید جلوی کسی را گرفت که از کشور بیرون نرود.
فعالان حرفه ای هر رشته باید بتوانند بروند و تجربه کسب کنند، اما از سوی دیگر بخش حاکمیت معدن هم باید تلاش کند با روش های گوناگون که به برخی از آنها اشاره شد، تلاش کند، آنها را مجدد به ایران برگرداند.
اما اگر چنین اتفاقی نیفتد، بحرانی بسیار جدی در زمینه تامین نیروی انسانی خواهیم داشت، زیرا به علت ضعف دانشگاه ها، خروجی قوی نداریم، میزان مهاجرت هم که افزایش پیدا کرده است و به این ترتیب، روز به روز بیشتر با کمبود متخصصان متبحر مواجه می شویم.
در حال حاضر چاره ای نیست، جز آنکه در زمینه های تخصصی معدن به ویژه اکتشاف که نیازمند توجه بیشتری به آموزش نیروی انسانی و افزایش مهارت و تخصص است، بیشتر توجه شود، در غیر این صورت به طورحتم در آینده به مشکل می خوریم.
هیات علمی، اسیر سقف و کف
پیمان افضل ـ استاد دانشگاه و فعال معدن: من به شخصه بارها به فکر مهاجرت افتاده ام و این روزها هم بیشتر به این موضوع فکر می کنم. یکی از علل این تصمیم برای شخص من، دشواری و پیچیدگی فعالیت حرفه ای به علاوه مشکلات اقتصادی است.
متاسفانه وقتی حجم بسیار زیاد مهاجرت از کشور را مورد بررسی قرار دهیم، می بینیم بسیاری از کسانی که کشور را ترک می کنند، از متخصصان کشور هستند، البته منظور از متخصص هم، کسانی هستند که از نظر تجربی و مهارت حرفه ای به درجه تخصص رسیده اند و هم کسانی که مدارج علمی را پشت سر گذاشته اند و فارغ التحصیل دانشگاه هستند.
روند فرار مغزها در کشور ما مربوط به دیروز و امروز نیست و جریانی طولانی مدت و مداوم است که گاهی شدت می گیرد و گاهی افت می کند، اما امروز در مرحله اوج است و شکل بسیار نگران کننده ای به خود گرفته، به گونه ای که چندی پیش در خبرها آمده بود، مهم ترین خسارت ناشی از مهاجرت ایرانیان، تبدیل شدن مهاجرت به یک امر ارزشمند برای نخبگان و عموم مردم است و هشدار داده شده بود که با مهاجرت نخبگان و جوانان و تشکیل خانواده آنها در آن سوی مرزها، به سمت رقیق شدن ذخیره ژنتیکی و ژنوم حرکت می کنیم و این ذخیره هرچه فقیرتر و رقیق تر شود، استعدادهای برتر کشورمان کمتر و کمتر می شود.
بنابراین نباید به پدید مهاجرت، از دید فردی یا شخصی نگاه کرد، چرا که آثار فرهنگی و اجتماعی فراوان و طولانی مدتی دارد.
مهم ترین عامل دلسردی
یکی از مهم ترین دلایلی که نیروهای کارآزموده کشور را بر آن می دارد که تن به مهاجرت دهند، مشکلات اقتصادی فراوان و کم ارزش بودن حقوق و مزایای آنان است.
اگر به میزان دریافتی اعضای هیات علمی دانشگاه در کشور توجه کرده و آن را با درآمد همتایان شان در دیگر کشورها مقایسه کنیم، شاهد این اختلاف بسیار قابل توجه هستیم. کسی که سال ها زمان صرف کرده و به جایگاهی علمی دست یافته و امروز زندگی خود را از مسیر کار پژوهشی می گذراند، باید از حداقل امنیت معیشت برخوردار باشد، نه اینکه گرفتار مسائل روزمره و حتی گاهی مجبور باشد، سراغ مشاغل دیگری برود که غیرمرتبط با رشته تحصیلی آنها است.
کاهش شدید ارزش پول ملی و تناسب نداشتن حقوق با افزایش قیمت ها، به علاوه امواج شدید گرانی و تورم که به ویژه از سال ۸۸ به بعد در کشور رخ داده است، یکی از دلایل عمده مهاجرت افراد است.
علاوه بر این، بی توجهی به شأن و جایگاه افراد کارآمد و چهره های علمی،؛ یکی دیگر از اتفاقاتی است که موجب افزایش نارضایتی می شود. به عنوان مثال، چندی پیش به بهانه کنترل دریافتی های نجومی، سقفی برای حقوق و دریافتی استادان دانشگاه مشخص شد. به عبارت دیگر، آوار دریافتی های نجومی مدیران برخی دستگاه ها، بر سر اعضای هیات علمی دانشگاه ها خراب شد.
با این شرایط، روشن است که عرصه بر این افراد تنگ و تنگ تر می شود و به جایی می رسند که عطای ماندن را به لقایش می بخشند و به جایی دیگر که فرصت بهتری در اختیارشان بگذارد، کوچ می کنند.
صنعت، پشتوانه دانشگاه
دانشگاه ها در کشورهای پیشرفته با صنعت همراه هستند و صنایع از این بخش حمایت می کنند. صنعت برای یافتن راه حل مشکلات خود به دانشگاه مراجعه می کند و با استادان متخصص وارد قراردادهای بزرگ می شود. علاوه بر این، دانشجویان تحصیلات تکمیلی را موردحمایت قرار می دهد، بخشی از هزینه ها را تقبل می کند و به آنها حقوق می دهد، پایان نامه های دانشجویی را زیر چتر حمایتی خود می گیرد و... . به این ترتیب، دانشجو و استاد با جان و دل کار می کنند و دانشگاه فضایی زنده و پویا است؛ هم مقالات علمی خوبی تولید می شود و هم راه حل هایی برای مشکلات صنعتی ارائه می شود. از طرف دیگر، امکان حضور در همایش ها و جلسات علمی برای پژوهشگران و استادان فراهم است. اما این امکانات سال ها است که از دانشگاه ها دریغ شده و حداقل حمایت های ممکن هم انجام نمی گیرد. نکته اساسی این است که بدیهی ترین پیش نیازها که در همه دنیا به رسمیت شناخته می شود، در کشور ما به بهانه کمبود بودجه به راحتی حذف می شود.
پیشنهاداتی تیتروار
شاید اگر از همین امروز اصلاحات ساختاری آغاز شود و متولیان امر قدم در مسیری بگذارند که پیش تر افریقای جنوبی، شیلی یا لهستان طی کردند، امید آن باشد که مهاجرت منفی شود و کم کم مردم و سرمایه ها به کشور برمی گردند.
بدیهی است که حل این حجم عظیم مشکلات، در کوتاه مدت امکان پذیر نیست، اما برای اینکه کار از جایی آغاز شود، می توان چند پیشنهاد زیر را به صورت تیتروار مطرح کرد:
چاره اندیشی برای وضعیت اسفناک اقتصادی و حل معضل درآمدهای ناچیز، اصلاح مقررات و قوانین دست وپاگیر، ضد تولید و مانع سرمایه گذاری، تخصص گرایی و شایسته سالاری برای انتخاب متولیان امور در این حوزه و استفاده از نیروهای متخصص و کارآمد مستقل، ایجاد امید و دورنمای روشن از آینده و امکان توسعه و پیشرفت، حفظ احترام و کرامت نیروهای متخصص، زبده و کارآمد.
سخن پایانی
چندین مولفه در کنار هم موجب شده است که اشتیاق نیروی انسانی به مهاجرت روز به روز بیشتر شود، اما شرایط اقتصادی و معیشتی مولفه بسیار پررنگ تری است.
در شرایطی که جامعه روز به روز بیشتر با مشکلات معیشتی دست به گریبان می شود، بدیهی است که همه به دنبال راهی برای فرار از شرایط ناگوار بگردند و در این میان، مسیر نیروی انسانی ماهر و متخصص هموارتر است و در چشم برهم زدنی، آنها هم به صف مهاجران می پیوندند.