نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->منوچهر محمدشمیرانی

کرسی و گرمای بی‌انتهایش

منوچهر محمدشمیرانی

کرسی و گرمای بی‌انتهایش

در زمستان ‌ های سرد و سخت و طولانی ۵۰ - ۶۰ سال پیش، از بیرون که به خانه می ‌ رسیدی نه رادیاتور شوفاژ بود و نه بخاری گازی و نفتی. اتاق ‌ های خانه هم، دست کمی از سرمای گزنده بیرون نداشت. بچه ‌ ها، با صورت ‌ ها و دست ‌ های سرخ از سرما، به داخل اتاق می ‌ آمدند.نقطه امید و کانون توجه همه برای گرم شدن، کرسی وسط اتاق بود و هر کدام، سعی می ‌ کردند زودتر، جای بهتر و گرم تر را در اختیار بگیرند.به زیر لحاف کرسی می ‌ خزیدند و پایین می ‌ رفتند. آن قدر پایین می ‌ رفتند تا پایشان، به دیواره منقل زیر کرسی برسد ؛ منقلی که در آن لحظه، نهایت گرما را برایشان داشت و کانون و کعبه و مرکز ثقل حرارت و گرما بود و البته، بهترین جای دنیا برای بچه ‌ ها در آن زمان. بچه ‌ هایی که شوخی می ‌ کردند و می ‌ خندیدند و رفته رفته، با گرمای دلچسب کرسی چشم ‌ هایشان هم گرم می ‌ شد و به خواب می ‌ رفتند. این صحنه را، هیچ یک از بچه ‌ هایی که طعم کرسی را چشیده ‌ اند هیچ گاه فراموش نمی ‌ کنند.

گذشته کرسی

بسیاری از ساکنان مناطق سرزمین کهن سال ایران، به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی بخش زیادی از مناطق آن، نیاز به گرم نگه داشتن خانه هایشان دارند و «کرسی» که، شاید بتوان گفت قدمتی به اندازه نخستین خانه ‌ های ساخته شده دارد، وسیله ‌ ای بود که در غیبت ابزار و وسایل گرمایشی امروز، تحمل زمستان ‌ های سرد و سخت و نسبتا طولانی را ‌ برای ایرانیان راحت ‌ تر می ‌ کرد.از زمان ‌ های دور، تا زمان کشف و استخراج نفت و گاز و رواج بخاری ‌ های نفتی و گازی در خانه ‌ ها، کرسی حرف اول را در خانه ‌ ها می ‌ زد و مورد توجه همگان قرار داشت.چه خود کرسی، چه لحاف کرسی و چه تشک ‌ ها و متکاهای اطراف کرسی و چه، خاکه زغال و گلوله ‌ های درست شده از خاکه زغال، در این دوران آن چنان طرف توجه بود که بیشتر خانواده ‌ های دوراندیش، از اواسط فصل تابستان، به فکر خریدن و انبار کردن خاکه زغال بودند که پیش از فصل زمستان، نرخ ‌ هایی به مراتب پایین تر داشت.

جعفر شهری پژوهشگر معاصر و تهران شناس معروف، در مورد کرسی می ‌ نویسد: چهارپایه بزرگی از چوب و سطوح مختلف، از یک ذرع در یک ذرع تا زیادتر، با سه وجب بلندی، که لحاف، به اندازه پوشش از ابعاد 4 در 4 تا 7 در 7، به روی آن انداخته، با جاجیم و چادر شب سفید، آن را پوشانده و مزین می ‌ ساختند و به تناسب کوچکی و بزرگی کرسی، مجمعه ‌ ای مسی، برای قرار دادن چراغ یا سماور رویش گذاشته، اطرافش را، پشتی یا رختخواب نهاده و به زیرش می ‌ رفتند.در زیر کرسی، یک منقل قرار می ‌ گرفت که حرارت زیر آن را تامین می ‌ کرد و آماده کردن آن، روش مخصوص به خود را داشت. داخل منقل را، خاکستر الک کرده می ‌ ریختند. وسط خاکسترها را گود کرده، خاکه زغال ریخته، آتش زغال می ‌ گذاشتند و باد می ‌ زدند تا آتش زغال، به خاکه زغال ‌ ها برسد. سپس خاکسترهای دور منقل را، به دور خاکه ‌ ها و آتش بالا برگردانده و فشرده و صاف می ‌ کردند. پس از آن، برای از بین رفتن بوی زغال، مدتی منقل را در فضای آزاد می ‌ گذاشتند و بعد، زیر کرسی قرار می ‌ دادند.یک روش دیگر برای تهیه آتش منقل، گلوله ‌ ای بود که از خاکه زغال تهیه می ‌ شد.در تابستان، خاکه زغال ‌ ها را در تشت آبی می ‌ ریختند. شن هایش که ته نشین می ‌ شد زغال ‌ های روی آب مانده را جمع می ‌ کردند و با دست، به شکل گلوله هایی سفت و فشرده-مانند کوفته برنجی-در آورده و در آفتاب خشک می ‌ کردند. در زمستان هم، دو سه تا از این گلوله ‌ ها را در نخستین آتش، در ته منقل می ‌ گذاشتند. رویش را، خاکه و آتش می ‌ دادند و سایر مراحل را، مثل روش قبلی انجام می ‌ دادند.البته، برخی نیز زمین را حفر می ‌ کردند و منقل را در آن قرار می ‌ دادند که به آن، «چاله کرسی» می ‌ گفتند و علاوه بر این که، پای افراد به منقل و آتش برخورد نمی ‌ کرد از آن، برای درست کردن غذا و یا گرم نگه داشتن غذای پدر خانواده نیز استفاده می ‌ کردند.

پیوند نزدیک تر با کرسی

به جرات می ‌ توان گفت کرسی، تا زمانی که رواج داشت عاملی برای مهرورزی و ایجاد پیوند و ارتباط بهتر و نزدیک ‌ تر بین اعضای خانواده نیز به شمار می ‌ رفت. حتی نشستن دور کرسی نیز آداب مخصوصی داشت. چنان که بزرگ ‌ ترها، در دورترین فاصله از در اتاق و کوچک ‌ ترها، جایی پایین ‌ تر می ‌ نشستند و بچه ‌ ها، در زمان حضور بزرگ ‌ ترها جرات نمی ‌ کردند حتی نگاه چپ به جای نشستن بزرگ ‌ ترها در دور کرسی بیندازند!

کشف چاه ‌ های نفت در اواخر دوره قاجار و جایگزینی تدریجی این ماده به عنوان سوخت گرمایشی در دوران پهلوی، موجب شد رفته رفته، استفاده از کرسی در خانه ‌ ها، کمتر و کمتر شود تا جایی که این روزها، نشانی از رد پای کرسی را، در خانه ‌ های شهری نمی ‌ توان دید؛ هر چند که ساکنان برخی از روستاها، هنوز هم برای گرم کردن خودشان، از کرسی استفاده می ‌ کنند.به هر حال، کرسی هنوز هم برای افراد مسن و میانسال، یک نام خاطره انگیز است که گرمایی دلچسب و به یاد ماندنی و ارزان و اقتصادی را تداعی می ‌ کند؛ نامی که سرمای سخت آن سال ‌ ها را به یاد می ‌ آورد. یادآور برف ‌ های فراوان آن دوران است که خیلی ‌ ها، برف را از قسمت ‌ های پا نخورده آن بر می ‌ داشتند و به همراه شیره انگور،«برف شیره» می ‌ خوردند.کرسی، یادآور خوردن صبحانه و نهار و شام دسته جمعی اعضای خانواده است و مشق نوشتن بچه ‌ ها و حافظ خوانی پدر و یادگار دورانی که مانند امروز، هیچ کس سر در موبایل و تبلت نداشت و در کنار هم-ولی دور از هم-به صفحه تلویزیون چشم نمی ‌ دوخت. کرسی، یادگار روزگاری است که به قول« مک لوهان»، مردم به جای این که چشم در چشم، با هم سخن بگویند به جعبه ‌ ای به نام«تلویزیون» چشم نمی ‌ دوختند!

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین