ما در خلأ نیستیم
علیخان نصراصفهانی-استاد دانشگاه و فعال معدنی
مسئولیت اجتماعی، مفهومی غربی است که از اواسط قرن بیستم و زمانی به وجود آمد که بنگاههای اقتصادی دریافتند که جدا از مسئله افزایش سود اقتصادی که در نتیجه فعالیتهای خود بهدست میآورند، جزئی از جامعه هستند و بنابراین باید به مسئولیتهای خود در برابر آن عمل کنند.بهاینترتیب، بنگاههای اقتصادی برای تاثیرگذاری در جامعه نقشهایی برای خود تعریف کردهاند. بهعنوانمثال، حفاظت از محیطزیست برعهده هر فرد، سازمان و بنگاه اقتصادی است، در برابر حفظ آن مسئول است و نمیتواند نسبت به آن بیتوجهی کند، زیرا ما در خلأ و جدا از محیط پیرامون خود نیستیم و باید در زمینههایی که وجدان بشری را تحتتاثیر قرار میدهند، مسئول و پاسخگو باشیم.علاوه بر موضوع حفظ محیطزیست، توسعه کسبوکار و اشتغالآفرینی، کمک به بهبود شرایط اجتماعی و... از جمله مفاهیمی است که از نیمه قرن گذشته به اینسو، بعد از گسترش شرکتهای اقماری و ابرشرکتها کمکم وارد حوزه کسبوکارها شد. برای مثال، موضوع حذف کاغذ از فعالیتهای اداری یکی از اقداماتی است که در قالب مسئولیت اجتماعی تعریف شده یا پیشگامی در اقدامات فرهنگی یا ارتقای دانش عمومی و... موضوعاتی است که صاحبان شرکتها تلاش میکنند تا در آن دخیل شوند و این فعالیتها را نوعی تبلیغ مثبت برای کسبوکار خود میدانند.البته شاید بتوان گفت این موضوعات هنوز در کشور ما شکلی نمایشی دارند و چون کپیبرداری از دیگر کشورها است، بهجایگاه اصلی خود دست پیدا نکرده و معمولا در مجموعههای متوسط و کوچک بهعنوان شعار مطرح میشود، اما در عمل الزامی برای انجام آن نیست، اما در کشورهای پیشرفته به این موضوعات بسیار توجه میشود و آن را جزو الزامات مجموعه خود میدانند.
مسئولیت اجتماعی بخشی از تعهد اخلاقی کسبوکارها نسبت به جامعهای است که در آن پا گرفتهاند و تعهد به این بخش، علاوه بر ایجاد خوشنامی برای صاحبان آن کسبوکار، جامعه را هم منتفع میکند.
اگر این فعالیتها براساس برنامهریزی و زیرنظر سیستمی هدفمند و یکپارچه باشد، میتواند نتایج قابلتوجه و چشمگیری به بار آورد. بنابراین، باید از پیش روشن باشد که یک بنگاه اقتصادی، چه توانمندیهایی دارد و چه مسئولیتهایی را میتواند در قبال جامعه پیرامون خود برعهده بگیرد. بهعبارتدیگر، این تلاشها و اقداماتی که بهشکل پراکنده انجام میشود، راه بهجایی نمیبرد و باید سازماندهی و مدیریت شود تا تاثیر قابلتوجهی ایجاد کند.
اما چطور فرهنگی که بر اصل افزایش سودآوری و کسب ثروت بنا شده است، به این نوع از فعالیتها گرایش پیدا میکند؟ آیا تنها به دلایل انساندوستانه و خیرخواهانه است یا در کنار آن مزایایی هم برای کسبوکار خود متصور هستند؟
روشن است که در هر اقدامی تنها انگیزههای خیرخواهانه در میان نیست. یکی از آثار مثبت این قبیل اقدامات، تبلیغ برای بنگاه اقتصادی است. یکی از بهترین راههای نفوذ در دل افراد جامعه، بسته به شرایط فرهنگی و امکانات اجتماعی و اقتصادی کشور، ورود به حوزههایی است که جزو دغدغههای جمعی بهشمار میروند و واکنش نشان دادن به آنها است. بنابراین، مبالغی برای حمایت از کودکان یا برای افزایش امکانات رفاهی در مناطق دورافتاده و... اختصاص میدهند و شاید بتوان گفت بهاندازه چندین و چند برابر تبلیغات مرسوم توجهها را به خود جلب میکنند و مقبولیت عمومی کسبوکار را افزایش میدهند. در واقع میتوان آن را نوعی مارکتینگ دانست که براساس اصول انسانی بنا شده و اثر آن گاه بسیار بیشتر از روشهای دیگر است.برخی شرکتهای معدنی داخلی، بهویژه بخش خصوصی گاهی از عمل به مسئولیتهای اجتماعی چنین اقداماتی استقبال نمیکنند و روی خوشی به آن نشان نمیدهند. این موضوع علل متعددی دارد؛ شاید یکی از علتها این است که هنوز این قبیل موضوعات در کشور ما شکلی نمایشی دارد و ساختار فرهنگی شرکت و بنگاههای اقتصادی اهمیت و ضرورت آن را بهخوبی درک نکردهاند.
بهگمان من، باید این فعالیتها جزو رزومه شرکتها قرار گیرد و برای مثال، در قراردادهای دولتی شرکتی که فعالیتهایی در این زمینه دارد و از خوشنامان عرصه مسئولیتهای اجتماعی است، امتیازی دریافت کند.علاوه بر این، میتوان به شیوه دیگر کشورها قوانین و مقرراتی در نظر گرفت که کشورها بتوانند بخشی یا تمامی مالیات خود را در قالب مسئولیتهای اجتماعی هزینه کنند و با ارائه مستنداتی دولت آن را بپذیرد.اگر در جامعه بهشکل قانونی و رسمی بتوان این کار را انجام داد و شرکتها اجازه داشته باشند تا بهجای پرداخت مالیات به دولت آن را صرف امور خیر در منطقه کنند، بهطورحتم این کار گسترش پیدا خواهد کرد، پس با چنین تمهیداتی میتوان مجموعهها را تشویق کرد که اقدامات خود را در این حوزه گسترش دهند و فعالیتهای عامالمنفعه بیشتری انجام شود.