دل ما روشن است!
مهدی قنبری-کارگر معدن زغالسنگ
۱۹ خرداد سال ۱۴۰۲ در خاطرمان و در تقویم معدنکاران بیادعا و تنها، برای همیشه ماندگار خواهد ماند. روزی که بغض آسمان ترکید و بارید، اما نه از سر مهر که از سر غم و دلتنگی، باد و توفانی به پا شد، بغض آسمان، رودخانه را به خشم و خروش آورد و سیل، معدن زغالسنگ هشونی را درنوردید.آن روز به چشم دیدیم که جریان دلانگیز رودخانه که همواره برایمان ساز زندگی است، چگونه خشمگینانه جاری و به آوای خشم مبدل شد.هرچند این خروش ناگهانی بود، اما با کمی توجه، پیشبینی و هشدار بهموقع، میشد آن را مهار کرد. اما نشد... رود خروشید و معدن را درنوردید.و به چشم برهمزدنی، محل تامین رزق و روزی ۹۰۰ نفر غرق در سیلاب شد.دل انسان به درد میآمد و هیچ راهی برای جلوگیری از آن ویرانی نبود.جایی که هر روز ساعتهای متمادی را در آن سپری میکردیم و برای گذران زندگی روز خود را در آن به شب میرساندیم، در سیل مدفون شد و هیچ کاری از ما برنیامد. فقط میتوانستیم دعا کنیم که کسی در این توفان بلا از دست نرود.حجم تخریب سیل باورنکردنی بود. ساختمانهای اداری و کارگری را ۴۰ تا ۱۰۰ درصد تخریب کرده و همه دسترنج یکماهه کارگران این معدن، بههمراه ۳۵۰ تن چوب خریداریشده برای کارگاههای استخراج زغال، تجهیزات، ماشینآلات، جرثقیل، بنکرهای زغال، لوازم اولیه و هرچه بود و نبود را یکجا با خود برده است.فردای مصیبت، اما باز کارگران معدن پای کار بودند تا در حد توان خود کمک کنند تا مشکل هرچه زودتر حل شود.
اما دست تنها بودیم. دیگران فریاد کمکخواهی ما را نشنیدند یا نشنیده گذاشتند و در حالی که به زمزمه میگفتند: بههیچعنوان به کمک معدنکاران نروید، دور شدند.ما میشنیدیم که میگفتند: این معدن خودش باید به خودش کمک کند. میگفتند: معدن دولتی است و زیر نظر صندوق بازنشستگان فولاد، بنابراین دولت خود باید آوار مشکلات را بردارد.به این ترتیب، جایی که همواره پشتیبان همه معادن و معدنکاران دور و اطراف بود و هرجا که دستش میرسید، از کمک و یاری دریغ نمیکرد، تنها و بیپشت و پناه ماند و همه آن کسانی که ادعا داشتند، پا پس کشیدند و معدن زغالسنگ را در میان خاک، سنگ و گل و لای رها کردند. دلیل این همه حسادت چیست؟باکی نیست. معدن مردان بیادعا تربیت میکند. کارگران زحمتکش معدن این بار دست بهدست هم دادند تا از دل زمین، سنگ و خاک را بیرون بیاورند. کارگران مظلوم معدن هشونی، دست بر زانوی خود گذاشتند و همراه با مهندسان این شرکت با مدیریت ریاست این معدن، توانستند با همت و پشتکار خود از این بحران عبور کنند و اوج قدرت و توانایی خود را به رخ بکشند.اما این حادثه برای همه یک هشدار است. چرا هیچ جایی به مسئولیت اجتماعی خود عمل نکرد؟ چرا دست یاری به سوی ما دراز نشد؟ چرا در شرایط سخت و دشوار، پشت ما را خالی کردند؟مبادا که این بیتفاوتی بار دیگر یا جایی دیگر تکرار شود.ما یادمان میماند که تنها و بیادعا بودیم، اما اقتدار داشتیم و یادمان میماند که اگر خدای ناکرده جایی نیازمند کمک بود، باز دست بر زانوی خود بگذاریم و از کمک دریغ نکنیم. ما کارگران زغال، گرچه روسیاه هستیم، اما دلمان روشن است.