نیروی کار قربانی گرما
محمدرضا جعفری _پژوهشگر توسعه و محیطزیست
در این روزهای گرم که استانهای جنوبی کشور از جمله استان خوزستان، شرایط ویژهای را سپری میکنند و رکوردهای جهانی گرما ناشی از تغییر اقلیم و گرمایش جهانی در شهرهایی مانند اهواز و آبادان ثبت میشود، وضعیت برای کارگرانی که در دمایی بیش از ۵۲ درجه مشغول بهکار هستند، طاقتفرساتر میشود. گرچه در این روزها از تعطیلی ادارات در روزهای بسیار گرم خبر میرسد اما این تعطیلیها صرفا به شرکتهای دولتی، آنهم برای جبران کسری تولید برق، محدود میشود و تقریبا تمام شرکتهای خصوصی تن به یک روز وقفه در سودآوری خود هم نمیدهند. از جمله حداقل تغییراتی که در این شرایط نیاز است چنین مواردی است؛ کاهش ساعت کاری و افزایش شیفتها، بکارگیری نیروهای بیشتر، افزایش حقوق، پرداخت پاداش، فراهم کردن امکانات خاص برای استراحت دورهای در زمان کار و جلوگیری از گرمازدگی. فعالیت کاری در سایتهای پتروشیمی و نفت و گاز غالبا بسیار طاقتفرسا و سنگین است، چراکه علاوه بر کار یدی، هم محیط آلوده است و هم فلرسوزی و کورهها و فرآیندهای گرمایی چندین درجه دما را در محیط کار افزایش میدهد. پیش از انجام خصوصیسازی و برونسپاری امور داخلی شرکتها، ساختار شرکتهای بزرگ بهویژه شرکت نفت به شکلی بود که به نیروی کار مزایای حداقلی مانند بدی آبوهوا، امکانات رفاهی خانوادگی، منزل مسکونی و... تعلق میگرفت و سطح عمومی دستمزدها بالاتر از متوسط کشوری بود تا رضایت نیروی کاری که در شرایط سخت مشغول به کار بود، جلب شود. اما اکنون همان مزایای حداقلی باخصوصیسازی از بین رفته، بهطوریکه برای بسیاری از کارگران شاغل در شرکتها و پیمانکاریهای خصوصی حتی بیمه مشاغل سخت و زیانآور هم رد نمیشود.
زمانی که میخواهیم شرایط سخت محیطزیستی نیروی کار را تحلیل کنیم باید به جنبههای جبر جغرافیایی، جنبه ساختاری و شیوه تولید و آگاهی طبقاتی بهطور همزمان بپردازیم. جنبهای از ماجرا که به جبر جغرافیایی مانند گرما و شرجی بودن هوا و وقوع متواتر گردوغبار برمیگردد، عاملی است که تابآوری ساختاری و افزایش رفاه و کیفیت زیست میتواند آن را تعدیل کند. زمانیکه شرایط بحرانی میشود و برای حدود ۶ ماه از سال، دمای هوا در خوزستان به ۴۵ تا ۵۰ درجه میرسد تابآوری ساختاری باید به نحوی باشد که احساس رضایت ایجاد کرده و توان زندگی و کار در این وضعیت را ممکن کند. در واقع باید حداقل یکسری از مسائل حاشیهای مانند قطعی برق و آب ناسالم وجود نداشته باشد و وسایل خانه به خاطر احتمال نوسان برق از بین نرود، پمپ آب هر روز به خاطر آلودگی آب دچار مشکل نشود، افراد نیاز به خرید دستگاه تصفیهآب نداشته باشند، فاضلاب شهر بالا نزند، شهرها حداقل تفریحات و تفرجگاهها را فراهم کنند و مواردی از این دست. در مرحله بعدی تابآوری افراد است که از طریق گسترش امکانات رفاهی و کیفیت زندگی و افزایش دستمزدها باید ایجاد شود. اما در استان خوزستان نهتنها جبر جغرافیایی وجود دارد، بلکه جبر اقتصادسیاسی و ساختاری هم وجود دارد، چراکه به این استان صرفا بهعنوان یک کارگاه تولید ارزشافزوده از طریق «مصرف» نیروی کار ارزان و منابع طبیعی در دسترس نگاه میشود. این بحث ساختاری از یک سو برمیگردد به شیوه تولید سرمایهداری که اصولا جز به بیشینهسازی سود به هر راه و روش ممکن فکر نمیکند و از سوی دیگر، اقتصادسیاسی خاص و مشخصی که شرایط را برای آن سودآوری حداکثری با استفاده از مولفههای محیطی و ساختاری هر منطقه مهیا میکند. شکل خاص سرمایهداری در ایران که نامهای متفاوتی برای توصیف عملکرد آن بر آن نهادهاند، مانند سرمایهداری رانتی یا رفاقتی یا غارت، خود با روابط سیاسی و ویژهای که بین کارفرمای دولتی و پیمانکار خصوصی برقرار میشود وضعیت را بغرنجتر میکند. کارگران شاغل در بخش خصوصی و نیمهخصوصیها در غالب موارد امنیت شغلی ندارند و در برابر کوچکترین مخاطرهای برای سود کارفرما اخراج میشوند و جایی و نهادی هم از آنها حمایت نمیکند. این کارگران هم از حق تشکلیابی و اعتراض و اعتصاب محرومند و هم از امکان چانهزنی برای تامین خواستهای حداقلی خود. از طرفی قانون مشخصی برای نیروی کار در شرایطی که وضعیت آبوهوایی بحرانی میشود وجود ندارد. اگر هم قانونی وجود داشته باشد آن دسته از نهادها مانند سازمان تامین اجتماعی و اداره کار که وظیفه پیگیری قانون را دارند در بسیاری از موارد منفعل عمل میکنند و به هر دلیلی خود را کنار میکشند.
بحث دیگر مربوط به آگاهی طبقاتی خود کارگران است. آگاهی طبقاتی به دلایل مختلف از جمله جلوگیری از ایجاد تشکلات مستقل کمتر شکل میگیرد یا اگر هم به وجود بیاید در شرایطی که ناپایداری و عدمامنیت شغلی وجود دارد، کمتر تبدیل به عمل عینی میشود. در بین مدیران میانی نیز که از لحاظ دستمزد و جایگاه طبقاتی چندان تفاوتی با دیگر کارگران ندارند، این اراده وجود ندارد که به بهبود شرایط کارگری که در نهایت به بهبود شرایط کاری خود میانجامد، بپردازند. گویی این شرایط، کار دستمزدی و استثمار گسترده، بهعنوان یک امر طبیعی و بدیهی پذیرفته شده است. از سویی در شرکتهای خصوصی و پیمانکاری، تعهد بسیار کمتری نسبت به وضعیت کارگران بهویژه در این وضعیت بحرانی جغرافیایی که کارگر مدام با گردوغبار، گرما و شرجی بودن هوا و آلودگیهای محیطی در هنگام کار روبهرو است، دارند.