دانش، الفبای صنعت است
محمود آقادوستی-کارشناس حوزه صنعت
بین صنعتی بودن و کارخانه یا واحد صنعتی کوچک و بزرگ داشتن، تفاوت بسیار است. گاهی می بینیم یا می شنویم که فلان واحد صنعتی با سرمایه گذاری کلان و با ایجاد فلان تعداد اشتغال مستقیم یا غیرمستقیم به چرخه تولید کشور وارد شده است و ناگاه ذهن ما به سوی صنعتی شدن محل استقرار واحد یادشده در آن موقعیت جغرافیایی رهنمون می شود. حال پرسش اینجاست که آیا استقرار و شروع فعالیت واحد صنعتی را باید با صنعتی شدن یکی بدانیم؟
صنعتی شدن، کپی کاری یا مونتاژ نیست. صنعتی شدن دستیابی به راه روش و دانش تولید است، نه اینکه واحدی را دیده، ماشین آلات آن را خریداری و وارد کنیم و پس از نصب و راه اندازی خط تولید بگوییم، صنعتی شده ایم.
صنعتی شدن یعنی دارای دانش و صاحب نظر شدن، یعنی مدام به روز شدن و ایجاد تغییر و تحول مثبت و روبه جلو در ایجاد و بهبود روش های تولید. صنعتی شدن یعنی دانش محور شدن، در غیر این صورت، نصب چند دستگاه و کار در خطوط تولید، صنعتی شدن به شمار نمی رود، زیرا استقرار صنایع بدون داشتن پشتوانه علمی و دانشی، بدون شک به شکست در تولید یا در خوشبینانه ترین حالت به تولید با هزینه بالا، فاقد ارزش رقابت، با سودآوری ناچیز و هدررفت منابع منجر خواهد شد.
دانش در صنعت ایستا نیست و به قول معروف به جای دادن ماهی باید ماهیگیری یاد داد.
تولید صنعتی بدون داشتن پشتوانه دانش، محکوم به شکست است. با یک بررسی ساده می توان دریافت چرا بیشتر برندهای قدیمی در تولید محصولات برایمان به خاطره تبدیل شده است. ضمن در نظر گرفتن جایگاه مهم مدیریت در یک مجموعه صنعتی، نقش حرکت دانش محورانه یا به عبارتی، دانش بنیان واحد صنعتی در مراحل تولید طی سال های گوناگون نیز می تواند گواه بر موضوع مطرح شده باشد.
تولید دانش محور یعنی اینکه همیشه چند گام از دیگران جلوتر باشیم، هزینه های ثابت و متغیر تولید هوشمندانه کاهش یابد، از بین بردن هزینه های سربار تولید و تولید ناب، به صرفه، مشتری پسند، رقابت پذیر و پیشرو یک محصول باکیفیت. رقابت در تولید ریشه در رقابت در تولید دانش دارد. البته تولید دانش صرف نبوده، بلکه دانش عملیاتی شده است. پس با دو موضوع مهم مواجه هستیم؛ نخست تولید مفهومی دانش صنعتی و دوم تبدیل دانش مفهومی صنعتی به دانش مصداقی، عملیاتی و اجرایی که این آخری به بحث قدیمی و پرتکرار ارتباط دانشگاه و صنعت اشاره دارد. ضمن تقدیر از تلاش های انجام شده طی سال های گذشته در پیوند هرچه بهتر و بیشتر ارتباط دانشگاه با صنعت، بنا بر تجربه خود، می خواهم دلایلی را برای عدم ایجاد مستحکم این پیوند بیان کنم و بیان دقیق تر و کارشناسی موضوع را به صاحب نظران فرهیخته این عرصه واگذار می کنم.
در نگاه نخست به خوبی می توان دریافت بین فعالیت رشته های تحصیلی دانشگاهی موجود و نیاز واحدهای صنعتی کشور، توازن برقرار نیست و واحدهای دانشگاهی بیشتر به ذائقه مخاطبان (جامعه هدف) خود نظر دارند.
یک نگاه ساده به کاهش میزان اشتیاق و استقبال متقاضیان و خانواده های آنها برای شرکت در رشته ریاضی و فنی در سطح دبیرستان و میزان و مقایسه نوسانات آن با تعداد داوطلبان سایر گروه های آموزشی هنگام برگزاری کنکور سراسری و بررسی روند چندین ساله آن، بدون شک کاهش استقبال به رشته های فنی و مهندسی را آشکار می کند.
این موضوع در تضاد کامل با اشتیاق سال های قبل متقاضیان حضور در این رشته ها بوده و با یک نگاه آسیب شناسانه ساده می توان گفت بررسی وضعیت فعلی بسیاری از متقاضیان پیشین بدون تردید می تواند در بروز این روند، اگر نخواهیم بگوییم، بی تاثیر، اما کم اثر هم نبوده و نیست. دانش در مسیر زمان و از فردی به فرد دیگر یا به عبارتی جامع تر از نسلی به نسل دیگر با تاثیر شگرف منتقل می شود. چنانکه آمد، دانش ایستا نیست، بلکه چرخه تولید دانش در گردش است و هر فرد و نسلی مطالبی یا عملی بر آن افزوده است و آن را به فرد و نسل بعد منتقل می کند.
اعتماد به دانش آموختگان صنعتی، به روز بودن مطالب صنعتی تدریس دانشگاهی و مرتبط بودن آن با صنایع مستقر و در صورت امکان حرکت به سوی دانش های صنعتی به روز دنیا و ایجاد و مبادله دانشجو با دانشگاه های صاحب نام در این زمینه، دارای اهمیت است. براساس شواهد و قراین، ایرانیان استعدادها را دارند، پس مهم در مسیر قرار دادن و شکوفا کردن این استعدادهای ذاتی و خدادادی است.
حرکت واحدهای دانشگاهی به سوی دانش های نوپا، آینده ساز و رقابتی به منظور کاهش زمان ورود و دستیابی ملی به این دانش ها و ایجاد و حفظ حالت پیشرو بودن در امور، ضروری است. دانش صنعتی باید به موقع و بجا وارد سیستم تولید شده و با ایجاد دانشی نوتر به طور طبیعی و مستمر از چرخه خارج و دانش جدید جایگزین شود و دانش قبلی که هنوز هم برای بسیاری از کشورها می تواند جدید باشد با شرایطی برای تولید با عناوینی به عنوان مثال تحت لیسانس واگذار شود. این می شود حکمرانی دانش که نقش بسزایی در اقتدار ملی و بین المللی یک کشور دارد.