پنج‌شنبه 06 اردیبهشت 1403 - 25 Apr 2024
کد خبر: 20490
تاریخ انتشار: 1401/08/25 08:46

صنعت آزرده نشر

آیدا فریدی

 

 

زنجیره نشر و چاپ کتاب زنجیره پیچیدهای شده است. حوزهای که زخمهای عمیق خودش را دارد. از بخش چاپ گرفته تا پخش و توزیع کتاب و واسطههایی که ممکن است حتی در مهمترین بخش فرهنگی ساختار اجتماعی تاثیرگذار باشند. یکی از مشکلات این روزهای صنعت نشر، مسئله بنیادی تغییر سلیقه مخاطب است. به گفته برخی از ناشران ذائقه خواننده از محتوای وزین به سمت محتوای فلهای، غیرمستند و بهاصطلاح زرد، تمایل پیدا کرده است. سلبریتی جای روشنفکر را گرفته و بهواسطه همین شخصیتهای مجازی نوع خاصی از ذائقه و سلیقه در حوزه کتابخوانی و فرهنگ در حال رقم خوردن است. معرفی کتاب در صفحه شخصی اینفلوئنسرها و سلبریتیهای اینستاگرامی و گاهی پیروی یکسویه از یک کتاب خاص را میتوان از آثار ایجاد این جریان دانست.

همه این موارد در ظاهر یک اتفاق ساده و روزمره است اما در مطالعات و نظریات جامعهشناختی رسانه این اتفاق نوعی مخاطبسازی است؛ جریانی بنیادی و ساختاری که در این نوشتار نمیگنجد. ماحصل این نوع ضدتبلیغ، همهچیزخوانی مخاطب سرگردان در کتابفروشی و نمایشگاه و بازار کتاب است. در نوشتار پیش رو پیشفرض ما بر این است که «چه چیز خواندن» مهمتر از «چه میزان خواندن» است.

نمونه این اتفاق ناشرانی هستند که برای چاپ مجدد برخی کتب فاخر مستاصل ماندهاند. ناشر مخاطب خاص خودش را از دست داده و برخی کتب مرجع بدون مشتری ماندهاند. نتیجه چنین اتفاقی بروز انقلابی در انتشار کتابهایی خاص با عناوینی است که تنها از مجرای شبکههای مجازی بهواسطه مخاطب غیرمتخصص تبلیغ شده و در مواردی سلیقه مخاطب کتاب را در سطحی نازل نگه داشته است. با این همه برخی ناشران همچنان رسالت خود را انتشار کتابهایی میدانند که هم اعتبار نشر خود را حفظ کنند و هم در دام کتابسازیها و کتابهای بهاصطلاح زرد گرفتار نشوند. بخش عظیمی از آنچه اقتصاد نشر را هدایت میکند مشتری است. مثل تمام بازارها، کتاب هم بازار و بازاریابی و مشتری خودش را دارد، این در حالی است که کتاب فقط یک کالا نیست، کتاب یک کلیت فرهنگی است.  در حال حاضر مخاطب در میان انبوه عناوین سرگردان است. در این فضا برخی ناشران برای حفظ منافع و کسبوکار به ناچار دست به انتشار هر نوع کتابی میزنند و دیگر مهم نیست چه کتابهایی را منتشر کنند. چنانچه در بازار گاهی با کتابهایی با عناوین بهاصطلاح بسیار درشت و خوب مواجه میشوید که ارزش خواندن ندارند. بدون شک ناشرانی که نام و اعتبار یا برند نشر برایشان مهم است وارد این کارزار نمیشوند. یعنی راضی نمیشوند تنها برای حفظ بازار هر کتابی را با هر عنوانی منتشر کنند.

قیمت پشت جلد نیز یکی دیگر از اهرمهای میزان خرید کتاب است. اما قیمت پشت جلد هم داستان خودش را دارد. اولویت برخی از خریداران کتاب قیمت پشت جلد است و محتوای کتاب در درجه دوم و گاهی چندم اهمیت قرار دارد. مسئله این است که متاسفانه متر و مقیاس درستی در کار نشر نیست و قاعده مشخصی برای سنجش تفاوت کتاب خوب از کتاب بد وجود ندارد. بودجه خرید کتاب در معیشت خانوار متوسط ایرانی به دلایلی که خود میدانید جایی ندارد. «خیلی کم و بهندرت پدری را میبینید که دست فرزندش را بگیرد و داخل کتابفروشی گشتی بزنند، اما والدین بسیاری را میبینید که در مراکز خرید و خوراکی برای فرزندشان هزینه و زمان گذاشته و درنهایت هر مبلغی را بابت یک ساندویچ میپردازند اما به صندوق کتابفروشی که میرسند به دنبال تخفیف هستند.» اینها بخشی از گلایههای ناشران از مخاطبان کتاب است و البته بیشتر متوجه نحوه سیاستگذاری و فقدان یک بخش ناظر بر اقتصاد نشر میشود.

در کنار تمام این سازکار عجیب در بازار نشر برخی پدیدههای جدید هم قابلمشاهده است که به آرامی در اقتصاد نشر سایه میگستراند؛ یک نوع سرقت خاموش و بیصدا بهنام کتابسازی. اتفاقی که در حال حاضر در بخش مافیای کتاب در حال رخ دادن است و قانونی هم برای برخورد با آن وجود ندارد. در این فرآیند بهدلیل نبود قانون کپیرایت، ناشر اقدام به کپی و چاپ مجدد یک ترجمه خوب از یک عنوان کتاب پرفروش کرده و کتاب با نام یک مترجم دیگر منتشر میشود. با این اقدام بهدلیل حذف هزینه ترجمه، قیمت پشت جلد کمتر از نرخ اصلی کتاب بوده و این خود سودی برای ناشر به ارمغان میآورد. در ادامه این اتفاق به مرور نسخه فرعی و کپی شده بهدلیل انتشار با قیمتی نازلتر نسخه اصلی را کنار زده و بازار را در اختیار میگیرد. آنچه ما در ابتدای نوشتار پیش رو از آن به عنوان صنعت آزرده نشر یاد کردیم تنها مختصری است از مشکلات بیشمار این روزهای صنعت نشر در روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار.


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/2raj5y