مافیای سینما و تلویزیون چگونه ایجاد شد؟
مدتی قبل مدیر جدید صداوسیما منصوب شد و پیمان جبلی بر کرسی ریاست این رسانه ملی و پرمخاطب نشست. جبلی بهتازگی تصمیمی جنجالی اتخاذ کرد و طبق گفتهها ساخت ۱۵ سریال که خود را برای مناسبتهایی همچون نوروز و رمضان آماده میکردند، توقیف کرد.صمت برای بررسی این موضوع نظر جبار آذین، منتقد و مدرس سینما و تلویزیون را جویا شد.
جبار آذین، منتقد و مدرس سینما و تلویزیون در تحلیل آنچه از زمان تغییرات اساسی مدیریتی در صداوسیما تاکنون رخ داده و تاثیر آن بر آینده مسائل فرهنگی جامعه گفت: متاسفانه چیزی که نهتنها در صداوسیما بلکه در فرهنگ و هنر کشور مدتهاست جاری شده، نگاه سلیقهای به امور اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است؛ بهویژه در عرصه فرهنگ بهدلیل ارتباط پویای آن با جامعه این مورد بهشدت قابلملاحظه و لمس شده است. در هرگونه تغییر در ارکان اجتماعی بهویژه در حوزه فرهنگ و هنر که رسانه صداوسیما هم در این راستا قرار دارد و مدعی پیشتازی در فرهنگسازی و حفظ و گسترش آن در جامعه است، چیزی که باید در درجه اول مد نظر متولیان امور قرار گیرد این است که برای تصدی و مدیریت و اجرای برنامههای فرهنگی از میان اهالی فرهنگ و هنر و رسانه و کسانی که در این زمینه صاحب تخصص، دانش و تجربه هستند افرادی گزینش شوند و در رأس امور قرار بگیرند اما این مهم بهطور مشخص در عرصه فرهنگ لحاظ نشده و نمیشود.
او در ادامه اضافه کرد: مدیران ما بهجای اینکه برخاسته از دل فرهنگ ایرانی اسلامی و جامعه باشند، از میان جریانهای سیاسی انتخاب میشوند.
در نتیجه چون آشنایی و سنخیت کامل و درستی با فرهنگ و اهالی آن و نیازهای فرهنگی جامعه ندارند، بر مبنای همان دیدگاه سلیقهای سیاسی و ابزاری به فرهنگ نگاه میکنند.
طبیعی است با این نوع نگرش نمیتوان در عرصه فرهنگ تغییر و تحولی ایجاد کرد، به همین دلیل است که افزون بر گزینش آدمهای متخصص و متعهد باید دید کسانی که مسئولیت امور فرهنگی را در جاهای مختلف بهویژه تلویزیون عهدهدار میشوند، آیا قرار است در چارچوب همان ساختارهای پیشین حرکت کنند یا خیر؟
این منتقد تلویزیون و سینما با قدیمی خواندن ساختار صداوسیما اظهار کرد: اگر قرار نیست همان راهی که دیگران رفتهاند که دارای انواع کاستی و البته نقاط قوت بوده، ادامه پیدا کند، لازمه آن این است که همه در حوزههای فرهنگ و هنر علیالخصوص صداوسیما و حتی سینما، ساختارهای فرسوده قدیمی به موازات هم ترمیم شود. در حال حاضر در تلویزیون ساختاری حاکم است که از دهه ۶۰ آغاز شده و همچنان ادامه دارد، بدون اینکه در جریان برنامهسازی سیاستگذاری جدید صورت بگیرد. این است که هر کس که در سِمتهای مختلف از مدیران درجه یک گرفته تا مدیران میانی و پاییندستی در تلویزیون، سینما و فرهنگ ما منصوب شده عمدتا مجریان سیاستهای مدیران قبلی بوده، نه تحول آفرین، در حالی که فرهنگ و هنر کشور ما بهویژه صداوسیما نیاز به تحول و تغییر و حتی انقلاب دارد که این انقلاب شامل تغییر در نوع تفکر، سلیقه، مدیریت، مناسبات، تولید و حتی بخشهای پشتیبانی و فنی است.
در همین زمینه لحاظ کردن نیازها و سلیقهها و برنامههای فرهنگی استانها و شهرستانها باید مد نظر قرار گیرد.
نتیجه سیاستهای تکراری و اشتباه
آذین با اشاره به مافیای بهوجود آمده در عرصه ساخت و تولیدات تلویزیون و سینما بیان کرد: نتیجه آن سیاستهای تکراری و اشتباه رانده شدن بخش زیادی از هنرمندان حرفهای از تلویزیون و حتی سینما است، بهطوری که ما صرفا عده معدودی را در عرصه سریالسازی میبینیم که بهطور مکرر در حال ساخت سریال و فیلم هستند.
بهراستی دیگران که در سالهای دور شاهد ساخت فیلمهای بسیار درخشان از آنها بودهایم کجا هستند؟ و چرا دیگر با تلویزیون همکاری نمیکنند؟
دلیلش این است که تلویزیون با سیاستهای کج دار و مریز آنها را از جعبه جادویی رانده و جالبتر اینکه اگر پای سخنشان بنشینید برخی از آنها هنوز از سالهای گذشته از تلویزیون طلبکارند.
او با اشاره به تصمیم این روزهای پیمان جبلی مبنی بر توقیف ساخت ۱۵ سریال از جمله سریالهای مناسبتی نوروز و ماه رمضان آینده گفت: وقتی نخواهند ساختارها تغییر کند، وقتی افراد متخصص در رأس امور فرهنگی قرار نگیرند و هنرمندان حرفهای به تلویزیون دعوت نشوند و نگاه سلیقهای بر این سیستم حاکم باشد، طبیعی است که مدیر یا رئیس جدید صداوسیما هم در چارچوب همان نگرشی سیاسی اجتماعی خود امور را میبیند و نگاه میکند که آیا سریالهایی که تولید شده یا در حال تولید است در قالب ذهنی ایشان جای دارد یا خیر و واضح است که وقتی قرار نگیرد آن را حذف میکند و کنار میگذارد.
قهر مردم با تلویزیون، حاصل سلیقه شخصی
این روزنامهنگار با اشاره به نتایج تصمیمات اتخاذ شده ادامه داد: آنچه که گفته شد تبعات نیز دارد که از مهمترین آنها هدررفت سرمایه بیتالمال از یک سو و سرخوردگی بسیاری از هنرمندان از سویی دیگر است. در این چرخه چون تغییر در رکنهای اساسی ذکرشده صورت نگرفته، دوباره برای آن دسته از فیلمسازان که میدانداری میکنند و راه به سایرین نمیدهند میدان باز میماند؛ با این تفاوت که این بار با سلیقه رئیس جدید به تولید میپردازند و ضرر اساسی آن این است که بهجای سلیقه مردم، سلیقه یک شخص حاکم میشود و نیازهای فرهنگی جامعه مغفول واقع میشود. حاصل این رویه دوری و قهر عامه مردم با تلویزیون، ساخت کارهای سطح پایین و سخیف و از همه بدتر روی آوردن مردم و نشستن آنها پای ماهواره و تولیدات خارجی است.
این منتقد سینما و تلویزیون برای مدیر جدید صداوسیما پیشنهاداتی را عرضه کرد و افزود: آقای جبلی اگر میخواهد رسانه عظیم صداوسیما بهراستی رسانه ملی باشد باید سلیقه، نیاز و فرهنگ ملی را مد نظر قرار دهد که واضح است در چنین حالی هنرمندان مردمی با تولید آثار پرمخاطب و دوستداشتنی سببساز آشتی دوباره ملت با تلویزیون خواهند شد، اما اگر قرار باشد ایشان حتی با پایبندی به یکسری اعتقادات و سلیقه شخصی در راستای اداره تلویزیون گام بردارد هم لازمه آن این است که اعتقادات و باورهایش از بطن اعتقادات اجتماعی عبور کند؛ یعنی در جهتی حرکت کند که ارزشها و آرمانهای جامعه که سالهاست متاسفانه رو به نابودی میروند، دوباره احیا شوند. در مجموع ریاست جدید صداوسیما باید نوعی انقلاب در تلویزیون ایجاد کند که شامل تغییر برخی مدیران و مناسبات و پاکسازی دو حوزه بسیار مهم تلویزیون مثل سیما فیلم و شبکه نمایش خانگی از وجود عناصری است که هیچ ربطی به فرهنگ و هنر ندارند و در حقیقت یک تعداد کاسباند که مانع فعالیت هنرمندان توانمند کشور شدهاند.