-
به بهانه روز جهانی کودک بررسی شد

اهمیت آموزش اقتصاد به کودکان

وقتی می‌گوییم می‌خواهیم به کودکان مفاهیم اقتصادی را آموزش دهیم، منظورمان چیست؟ آیا می‌شود مفاهیم پیچیده اقتصادی را به کودکان آموزش داد؟

آموزش اقتصاد به گروه سنی نوجوان شاید آسان‌ترین نوع آموزش باشد. نوجوانان درک مناسبی از مفاهیم اقتصادی داشته و بعضا در زندگی روزمره خود درگیر انتخاب، تنوع، تقاضا، خرید و... هستند. آنها حتی به‌دلیل آنکه می‌توانند حساب بانکی نوجوان داشته باشند، با فرآیندهای بانکی نیز بیشتر آشنا هستند و به‌دلیل آنکه دغدغه‌هایی برای زندگی آینده خود دارند، موضوعات و اخبار اقتصادی برای آنها جذاب‌تر است.

به جرأت می‌توان گفت بیشترین محتوای تولیدشده در کشورهای دیگر در حوزه آموزش مفاهیم اقتصادی، برای ۱۵ تا ۱۸‌ساله‌ها بوده و غالب این آموزش‌ها به‌صورت محتواهای علمی اما با بیانی ساده است. در این گزارش صمت به بهانه روز جهانی کودک با توجه به اهمیت آموزش اقتصاد به کودکان، راهکارهایی را برای تحقق این مهم پیشنهاد کرده است.

در دانشگاه در نخستین جلسه کلاس «کلیات علم اقتصاد» در تعریف علم اقتصاد گفته می‌شود: «اقتصاد علم تخصیص امکانات محدود به نیازهای نامحدود است.» از این تعریف چند موضوع استخراج می‌شود:

۱- اقتصاد یک علم است. این گزاره بدان معناست که اقتصاد دارای اصول مشخصی است و این اصول ثابت هستند.

۲- نیازها نامحدود هستند. نیازهای نامحدود به معنای این است که تقاضا هم نامحدود است. اینجا نامحدودی درباره یک کالا یا محصول خاص نیست و این یک حکم کلی است. تقاضا همواره وجود دارد. تقاضا اما کنترل می‌شود و نرخ، ابزار کنترلی مناسبی است.

۳- امکانات محدود است. این گزاره به عرضه کالاها و عوامل در اقتصاد بر‌می‌گردد و در کنار عبارت قبلی، بیان می‌دارد که امکانات و عرضه در یک نگاه کلی به جهان هستی، همواره کمتر از تقاضا و احتیاج است.

۴- تخصیص امر مهمی است. اقتصاد عملا علم تخصیص است. اینکه چگونه امکانات محدود را به نیازهای نامحدود تخصیص دهیم تا بهترین تعادل ممکن ایجاد شود، موضوع علم اقتصاد است. در همین تخصیص است که قیمت‌گذاری معنا می‌یابد و نرخ عاملی مهم برای تخصیص بهینه به‌شمار می‌رود.

اینها اصول اصلی علم اقتصاد هستند. از بسط و گسترش بیشتر همین تعریف و مفاهیم می‌توان به ابعاد دیگری از علم اقتصاد رسید. آیا به کودکان هم باید همین‌ها را آموزش داد و آموزش را از همین‌جا شروع کرد؟ اگر جواب مثبت است، از چه سنی آموزش‌ها شروع می‌شود و کودک قدرت فهم چه مفاهیمی از این علم پیچیده را دارد؟ اصولا چقدر لازم است کودک چنین مفاهیمی را درک کند؟ اگر هم جواب منفی است، چرایی منفی بودن آن اهمیت دارد. چرا نباید کودک آموزش اقتصادی ببیند؟

اقتصاد از درک کودکان بالاتر است

وقتی به تعاریف آکادمیک اقتصاد می‌پردازیم به نظر می‌رسد اقتصاد از درک کودکان بالاتر است. تحلیل نیازها، عرضه، تقاضا، تخصیص و بسیاری از مفاهیم دیگر مانند تورم، پس‌انداز، هزینه، سرمایه‌گذاری و... از قدرت ذهنی کودکان بالاتر به نظر می‌رسد اما آیا به واقع اقتصاد همین‌هاست؟ اینها یک روی سکه اقتصاد هستند اما اقتصاد ابعاد دیگر هم دارد. به‌عنوان مثال، انتخاب شغل افراد و رشته تحصیلی آنها در اقتصاد یک کشور موثر است. انتخاب شغل، اقتصاد نیست، در اصول اقتصادی هم نمی‌گنجد اما دارای پیامدهای خارجی بر اقتصاد است. در تحلیل اینکه چرا درصد قابل‌توجهی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها در رشته تحصیلی خود به کار مشغول نمی‌شوند تا بتوانند بهره‌وری بالاتری داشته باشند، عوامل متعددی را مطرح می‌کنند که یکی از آنها، عدم‌شناخت کافی دانش‌آموزان از رشته‌های تحصیلی و نوع فعالیت مرتبط با آنهاست. آنها غالبا قبل از ورود به دانشگاه و گذراندن واحدهای درسی، نمی‌دانند آیا با این رشته و شغل‌های مرتبط با آن اقناع خواهند شد و رضایت خواهند داشت یا خیر.

این موضوع، بسیار مهم است و بر اقتصاد یک کشور و بهره‌وری نیروی انسانی تاثیر می‌گذارد اما از دیدگاه بسیاری، موضوع علم اقتصاد محسوب نمی‌شود. همکاری و کارگروهی، معمولا به‌عنوان یک ارزش تلقی می‌شود تا موضوعی اقتصادی، در حالی که این بحث در اقتصاد تاثیر بسزایی دارد. اینها در کنار برخی مفاهیم اقتصادی دیگر، لازم است از کودکی آموزش داده شوند. در واقع آنچه به کودکان از سن پایین باید آموزش داده شود، ارزش‌های رفتاری اقتصادی و سبک اقتصادی زندگی است.

البته در معنای عمیق، دو موضوع آموزش مفاهیم اقتصادی و آموزش مهارت‌های اقتصادی زندگی یا همان سبک اقتصادی زندگی را باید از هم تفکیک کنیم. اقتصاددانان چندان وارد فضاهای آموزشی نمی‌شوند و می‌توان گفت به نوعی از نظرات روان‌شناسان و جامعه‌شناسان تمکین می‌کنند. جامعه‌شناسان هیچ‌گاه با چنین آموزش‌هایی که در ارتقای زندگی‌های اجتماعی موثر است، مخالفت نکرده‌اند اما روان‌شناسان حساسیت بیشتری درباره مبحث آموزش به معنای عام آن دارند. از نظر آنها آموزش‌ها سلسله‌مراتبی و به اقتضای هر سن، نوع و مفاهیم آموزشی متفاوت هستند.

درباره آموزش مفاهیم اقتصادی به کودکان، نظر غالب این است که از زمانی که کودک با مفهوم پول آشنا شد و پول را شناخت، می‌توان آموزش مفاهیم اقتصادی را آغاز کرد اما اینکه چه مفهومی در چه سنی آموزش داده شود، از نظر روان‌شناسی بسیار حائز اهمیت است.

اگرچه در حوزه روان‌شناسی نیز چارچوب‌ها و خط‌کشی‌های مشخصی برای آموزش مفاهیم اقتصادی وجود ندارد و رده‌بندی سنی درباره آموزش‌ها دچار اختلاف‌نظرهایی است اما تقریبا می‌توان جمع‌بندی‌هایی نیز در این زمینه داشت. به‌عنوان مثال، روان‌شناسان می‌گویند مفهوم تورم را نمی‌توان به کودک کمتر از ۸ سال آموزش داد یا اینکه مفهوم پول توجیبی تحت شرایط خاصی می‌تواند به کودکان بالاتر از ۶ سال آموزش داده شود آن هم با این شرط که خانواده‌ها پول تو‌جیبی به کودک بدهند اما خرج کردن آن همراه با والدین باشد. بنابراین آموزش مفاهیم اقتصادی حساسیت‌های خاص خود را دارد که باید به آنها توجه شود.

در همین حال باید توجه داشت وقتی از آموزش اقتصاد به کودکان سخن می‌گوییم، نظر ما به‌طور مشخص کدام گروه سنی و کدام نوع از آموزش و در کدام تعریف از اقتصاد است. آموزش مفاهیم اقتصادی برای کودکان در هر سنی از زمانی که کودک قدرت تشخیص را به‌دست می‌آورد، قابل انجام است. در زبان فارسی وقتی می‌گوییم کودک، دامنه سنی قابل‌توجهی را شامل می‌شود و آموزش اقتصاد به کودکان معمولا منظور آموزش در ۳ سطح سنی خردسالی (زیر ۷ سال)، کودکی (۸ تا ۱۲ سال) و نوجوانی (۱۳ تا ۱۸ سال) است که آموزش‌ها در هر یک از سطوح متفاوت است.

تجربه آموزش‌های اقتصادی به کودکان در دنیا

نهادهای مختلفی در جهان به‌ویژه کشورهای اروپای غربی و امریکای شمالی نسبت به تولید محتواهای آموزشی به کودکان و نوجوانان اقدام کرده‌اند. بیشتر این آموزش‌ها در قالب جلسات حضوری و بازی و سرگرمی با کودکان است. بیشتر این بنیادها به‌نوعی وابسته به موسسات مالی و اقتصادی بزرگ هستند. آنها معتقدند تبلیغات برند و سرمایه‌گذاری بر اعتماد مخاطب در بسیاری از عرصه‌های اقتصادی می‌تواند از سنین کودکی انجام شود و از این طریق وفاداری مشتریان را در بازه زمانی بلندمدت‌تر اما با درجه اتکای بیشتری تضمین کرد. بانک‌ها و نهادهای مالی و پولی بین‌المللی بیش از حوزه‌های دیگر بر سرمایه‌گذاری اجتماعی و آموزش مفاهیم این حوزه از سنین کودکی تاکید کرده و در قالب‌های مختلف مانند تولید نشریه، تولید کتاب، طراحی وب‌سایت‌ تخصصی کودک، طراحی‌ بازی‌ها، حمایت از ایده‌پردازی‌ها و محصولات منتشرشده در این حوزه و... سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی انجام داده‌اند.

- بانک مرکزی اروپا با همکاری بسیاری از بانک‌های بزرگ اتحادیه اروپا، طرحی را عملیاتی کرده که براساس آن آموزش مفاهیم اقتصادی که بخشی از مسائل مربوط به پول و لزوم پس‌انداز در بانک‌هاست، مدنظر قرار داده است.

- بانک انگلستان برنامه‌های متعددی برای آموزش مفاهیم اقتصادی به کودکان طرح‌ریزی و اجرا کرده که در قالب وب‌سایت و انتشار کتاب‌ این برنامه‌ها را عملیاتی کرده است.

- بانک مونترآل نیز بخشی تخصصی برای آموزش کودکان در سایت خود ایجاد کرده که برای گروه سنی ۵ تا ۱۵ سال به تولید محتوا پرداخته است.

- بانک فدرال‌رزرو بوستون نیز در حوزه مسائل آموزشی به کودکان اقدام به چاپ کتابچه‌های آموزشی کرده که در آن مفاهیم بانکی در قالب‌های علمی، داستانی و سرگرمی با تصویرسازی‌های کودکانه مطرح شده است.

- بسیاری از بانک‌های دیگر نیز در این حوزه فعالیت‌های متعددی انجام داده‌اند که بیشترین آنها مربوط به کشور امریکاست که برای جلوگیری از طولانی‌شدن بحث از آنها صرف‌نظر می‌شود.

بانک‌های ایرانی نیز از سال‌های قبل به سرمایه‌گذاری در حوزه کودک توجه نشان داده‌اند. به‌عنوان نمونه، بانک کشاورزی، نخستین بانکی است که در این حوزه به‌طور جدی وارد شد و شعبی به‌نام «بانک کودک» نیز تاسیس کرد اما متاسفانه به دلایل متعددی توفیق کافی به‌دست نیاورد.

بانک‌ ملت نیز کارگروهی برای کار روی حوزه کودک تشکیل داده اما تاکنون اقدامات اجرایی متمرکزی در این زمینه انجام‌نشده است. این بانک با راه‌اندازی «بنیاد ملت» فعالیت‌هایی را در راستای ایفای نقش مسئولیت‌های اجتماعی در حوزه کودک انجام داد اما به نظر می‌رسد این فعالیت‌ها اکنون متوقف شده است.

بانک‌های ملی و پاسارگاد نیز اقدام به راه‌اندازی سایت‌های مستقل کودک کرده‌اند. سازمان بورس اوراق بهادار تهران نیز کتاب‌هایی را با موضوع آموزش مفاهیم بورسی، پرتفوی، سهام و... برای کودکان تولید کرده اما محتواهای آنها دچار ضعف‌های جدی است.

سخن پایانی

اگر بخواهیم از میان درس‌هایی که در دوران مدرسه، جای خالی آنها به‌شدت احساس می‌شود یکی را انتخاب کنیم، سواد مالی برای کودکان و نوجوانان احتمالا جایی در صدر این فهرست را به خود اختصاص خواهد داد. دانش و نگرشی که جای خالی آن را همه ما حس می‌کنیم اما نمی‌دانیم شیوه‌ پر کردن این خلأ چیست. حتی درباره بزرگسالان هم خلأ مشابهی احساس می‌شود. همهی نداشتن‌ها و کم داشتن‌های ما، ناشی از مشکلات عمومی اقتصادی نیست. بخشی از ماجرا هم مربوط به نداشتن سواد مالی است و متاسفانه چون بزرگسالان هم، خود در این زمینه آموزش ندیده‌اند و بر پایه‌ آزمایش و خطا و شکست‌ها و موفقیت‌های زندگی، به باورهایی در این زمینه رسیده‌اند، انتقال این دانش و تجربه به فرزندان - به فرض صحت آن و مناسب بودنش - کار ساده‌ای نخواهد بود. موضوعی که نباید به سادگی از کنار آن گذشت.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*