آزاده نامداری قبل از مرگش با این حرف ها جگر همه را خون کرد! | حرفهای جگرسوز آزاده نامداری پیش از مرگش
تصاویر تازه منتشر شده از مرحومه آزاده نامداری، حاوی صحبت هایی است که اشک هر بیننده ای را جاری می سازد.
به گزارش ستاره پارسی: آزاده نامداری ، مجری و تهیهکننده تلویزیونی مشهور، در تاریخ 9 آذر 1363 به دنیا آمد. آزاده نامداری از سن 19 سالگی به عنوان مجری وارد صنعت تلویزیون شد و با اجرای برنامهٔ «تازهها» در شبکهٔ خانواده به شهرت رسید. آزاده نامداری همچنین در برنامه های مختلفی نظیر «ورزش امروز» در شبکهٔ جام جم 1، «شب نشینی» در شبکهٔ جهانی جام جم، برنامه های مناسبتی، برنامهٔ «رادیو هفت»، «صبحی دیگر»، «سال تحویل» و «خانمی که شما باشی» نیز اجرا داشته است. در ماه مهر سال 1394، آزاده نامداری با سجاد عبادی ازدواج کرد و در مهرماه سال 1395، دختری به نام گندم به دنیا آوردند.
آزاده نامداری و درد دلش با امام حسین(ع) قبل از فوتش
آزاده نامداری که در اتفاقی ناباورانه و در ایام عید 1400 فوت کرد، پیش از درگذشتش چندین مصاحبه داشت که در صحبت هایش به باورها و جزئیاتی مربوط به خودش اشاره کرده بود. زنده یاد آزاده نامداری مجری، بازیگر سابق سینما و تلویزیون، متأسفانه زندگی خصوصیش بارها مورد قضاوت و نقدهای تند و تیز قرار گرفته بود.
بازیگر فیلم مالاریا که با اجرای برنامه تازه ها، خانمی که شما باشی، ویژه برنامه سال تحویل، غیرمنتظره و... به شهرت رسید، در همان روزهای ابتدایی سال 1400 به دلیل نامعلومی فوت کرد و درگذشت او موجی از واکنشها را از سوی چهرهها و مردم به دنبال داشت.
آزاده نامداری چه گفت؟؛بخش اصلی متن ویدئوی وایرال شده
در این روزهای محرم دوباره ویدیویی از مجری سابق تلویزیون در فضای مجازی وایرال شده است که در آن مجری رادیو هفت با امام حسین (ع) درد و دل می کند که در ادامه این بخش از نمناک می خوانید.
درد و دل آزاده نامداری با امام حسین (ع)
مرحومه آزاده نامداری مجری، در یک ویدیو قدیمی و در درد و دل با امام حسین (ع) صحبت های تامل برانگیزی را عنوان کرد و گفت:
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
خیلی تصویر خاصیه، احتمالا من هم مثل همه احساس دلتنگی می کنم و شاید هم گله کنم، می دونیم ما تو روزگاری زندگی می کنیم که ابرو از دست خدا افتاده دست بنده خدا شاید گله کنم که ما خیلی تنها شدیم و خیلی در اقلیت شدیم و خیلی زورمون نمی رسه و خیلی احتیاج به کمک داریم.
اینکه من طناب رو سفت گرفتم، التماس می کنم کمک کن چون یه اتفاقایی این دور و بر می افته که می خواد طناب رو شل کنه، منم آدمم یه جونی دارم تو رو خدا کمک کن این اتفاق برام نیافته.
بعد هم اینکه هیچی مثل آبرو برام مهم نیست؛ حاضرم همه چیزم رو بدم ولی از یک چیزهایی محافظت کنم از عقایدم، از آبروم، از تفکراتم، چیزهایی که شاکله من رو ساخته در طی این سال ها.