-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->محمد اسکندری

مدیریت هماهنگ در مدیریت شهر

محمد اسکندری-کارشناس برنامه‌ریزی شهری

مدیریت هماهنگ در مدیریت شهر

سازمان ‌ های غیردولتی سابقه خوبی در کار با گروه ‌ های اجتماعات محلی در خودیاری آنان مثلا در ارتقای محلات و سکونتگاه ‌ های غیررسمی دارند، با وجود این آنها باید در چارچوب استراتژیک از پیش تعیین ‌ شده عمل کنند که پایین ‌ ترین سطح صلاحیت ‌ دار حکومت یعنی حکومت شهری آن را تدوین می ‌ کند. کارشناسان حوزه شهری استدلال می ‌ کنند که مداخله در سیستم شهر باید کل ‌ نگر و هماهنگ و در نهایت یک ‌ پارچه باشد. رونالد مک گیل، ‌ پژوهشگر در مقاله ‌ ای با عنوان مدیریت شهری در کشورهای درحال ‌ توسعه درباره مفهوم مدیریت هماهنگ تشریح بسیار موثری ارائه می ‌ دهد. مک گیل در ابتدا با طرح این پرسش که آیا مدیریت هماهنگ یک هدف عملیاتی است یا یک فرآیند و ساختار شروع می ‌ کند. بعد از بررسی جامع تاریخی در مفهوم مدیریت شهری و در پاسخ به پرسش طرح ‌ شده، سه بعد کلیدی را به ‌ عنوان اجزای تشکیل ‌ دهنده رویکرد مدیریت هماهنگ مورد بحث قرار می ‌ دهد که پاسخ روشن به آنها می ‌ تواند تعریفی اقناع ‌ کننده از مدیریت هماهنگ شهری فراهم سازد. اول باید روشن شود چه کسی یا چه چیزی باید نیروی محرک و پیش راننده مدیریت شهری باشد. دوم باید این درک حاصل شود که پیچیدگی ذاتی سیستم شهر در برابر مدیریت جامع و هماهنگ مقاومت خواهد کرد. سوم تناقض و تضاد بالقوه بین نیروها و گرایش ‌ های سیاسی و استراتژیک در مقیاس شهر و سطح عملیاتی به طرز رضایت بخشی باید مورد توجه قرار گیرد. تجارب جهانی به خصوص در کشورهای درحال ‌ توسعه نشان ‌ دهنده نوعی ‌ گذار از رویکرد بخشی به رویکرد ماهنگ در مدیریت شهری است. در این فرآیند تامین زیرساخت ‌ های تک ‌ بعدی به ‌ تدریج مورد تردید قرار گرفته به این دلیل که چنین پروژه ‌ هایی پیامدها و اثرات اجتناب ‌ ناپذیر و بزرگی بر دیگر بخش ‌ های اقتصادی اجتماعی و سیستم ‌ های زیست ‌ محیطی به بار می ‌ آورد. دو تغییر در حال شکل ‌ گیری بود اول اینکه سازمان ‌ های بزرگ به ‌ جای اجرای پروژه ‌ های مهندسی بزرگ ‌ مقیاس به ‌ سوی فرآیند ظرفیت ‌ سازی نهادی حرکت کردند که در نتیجه آن کشورهای درحال ‌ توسعه این امکان را یافتند که به تامین خدمات و نگهداری زیرساخت ‌ های خود بپردازند، این سرآغاز توسعه نهادی به ‌ عنوان فرآیندی متمایز در مداخله سازمان ‌ ها در مدیریت توسعه شهری بود. دومین تغییر طرح ایده ‌ ای بود که میان پروژه ‌ های زیرساختی مختلف به ‌ ویژه در بخش شهری هم پیوندی وجود دارد. برای تضمین موفقیت پروژه ‌ های شهری و اثرات آن باید تغییراتی در ساختار سازمان حکومت شهری به وقوع می ‌ پیوست. بسیاری از صاحب ‌ نظران درباره ماهیت بخشی حکومت ‌ های شهری و پیامدهای منتج از آنها بر زیرساخت ‌ ها و ارائه خدمات به اظهار نظر پرداختند. برای مثال راکودی اظهار می ‌ کند که سازمان ‌ های که به شکل بخشی ساختاریافته ‌ اند، تنها زمانی کارآمد خواهند بود که سیستم شهری با مسائلی که ماهیتی هم پیوند دارند و حوزه اثر آنها گسترده است، مواجه نشده ‌ اند؛ اما مسائل شهری و سیاست ‌ گذاری در قلمروی عمومی اغلب دارای پیچیدگی ‌ های نهادی است. ساختاربخشی تنها بر آن مسائلی می ‌ تواند چیره شود که در حوزه عمل یک وزارتخانه است درصورتی ‌ که در ساختار مدیریت شهری، عملکرد میان وزارتخانه ‌ ای و چندین نقش و وظیفه که در حیطه فعالیتی وزارتخانه ‌ های مختلف است مشاهده می ‌ گردد. در این زمینه مدیریت شهری باید دیدگاه جامع ‌ تری درباره اجزای سازنده سیستم شهری اتخاذ نماید که به نظر می ‌ رسد مدیریت هماهنگ بین بخشی در ابتدای راه و قبل از دستیابی به مدیریت یکپارچه ضرورت دارد. مطابق نظر شارما، ‌ پژوهشگر مدیریت شهری مجموعه از فعالیت ‌ هاست که همراه با هم توسعه اقتصادی اجتماعی و کالبدی نواحی شهری را شکل می ‌ دهند و هدایت می ‌ کنند، بنابراین وظیفه اصلی مدیریت شهری مداخله در نواحی به ‌ منظور ارتقاء و توسعه اقتصادی و بهروزی مردم و نیز تأمین خدمات ضروری آنهاست. توسعه اقتصادی و تأمین خدمات اساسی اگرچه معقول به نظر می ‌ رسد اما گام اولیه در تحلیل به ‌ حساب می ‌ آید. برای تضمین موفقیت پروژه ‌ های شهری و اثرات آن باید تغییراتی در ساختار سازمان حکومت شهری به وقوع می ‌ پیوست. بسیاری از صاحب ‌ نظران درباره ماهیت بخشی حکومت ‌ های شهری و پیامدهای منتج از آنها بر زیرساخت ‌ ها و ارائه خدمات به اظهار نظر پرداختند. برای مثال راکودی اظهار می ‌ کند که سازمان ‌ هایی که به شکل بخشی ساختاریافته ‌ اند، تنها زمانی کارآمد خواهند بود که سیستم شهری با مسائلی که ماهیتی هم پیوند دارند و حوزه اثر آنها گسترده است، مواجه نشده ‌ اند؛ اما مسائل شهری و سیاست ‌ گذاری در قلمروی عمومی اغلب دارای پیچیدگی ‌ های نهادی است. ساختاربخشی تنها بر آن مسائلی می ‌ تواند چیره شود که در حوزه عمل یک وزارتخانه است درصورتی ‌ که در ساختار مدیریت شهری، عملکرد میان وزارتخانه ‌ ای و چندین نقش و وظیفه که در حیطه فعالیتی وزارتخانه ‌ های مختلف است مشاهده شود. در این زمینه مدیریت شهری باید دیدگاه جامع ‌ تری درباره اجزای سازنده سیستم شهری اتخاذ نماید که به نظر می ‌ رسد مدیریت هماهنگ بین بخشی در ابتدای راه و قبل از دستیابی به مدیریت یکپارچه ضرورت دارد. مطابق نظر شارما مدیریت شهری مجموعه از فعالیت ‌ هاست که همراه با هم توسعه اقتصادی اجتماعی و کالبدی نواحی شهری را شکل می ‌ دهند و هدایت می ‌ کنند، بنابراین وظیفه اصلی مدیریت شهری مداخله در نواحی به ‌ منظور ارتقاء و توسعه اقتصادی و بهروزی مردم و نیز تأمین خدمات ضروری آنهاست. توسعه اقتصادی و تأمین خدمات اساسی اگرچه معقول به نظر می ‌ رسد اما گام اولیه در تحلیل به ‌ حساب می ‌ آید. راکودی نظر مشابهی ارائه می ‌ دهد. هدف مدیریت شهری مدیریت اجزای سازنده سیستم شهری است به ‌ گونه ‌ ای که با فراهم ساختن امکان عملکرد روزانه سیستم، مشوق و تسهیلگر انواع فعالیت ‌ های اقتصادی باشد و ساکنان را قادر کند تا به نیازهای اساسی خود شامل سرپناه و کالا و خدمات عمومی و نیز فرصت ‌ های درآمدساز دسترسی یابند هر دو این صاحب ‌ نظران معتقدند که مدیریت شهری به ‌ منظور نیل به این مسئولیت استراتژیک و عملیاتی کردن آن نیازمند رویکرد مدیریت هماهنگ در اوایل برنامه ‌ ریزی است. مدیریت شهری مفهومی جامعه نگر است که هدف آن تقویت ظرفیت حکومت و سازمان ‌ های غیر حکومتی است تا سیاست ‌ ها و برنامه ‌ هایی را تعریف کند و به اجرا درآورد که نتایج بهینه ‌ ای به بار آورد، ازاین ‌ رو چالش مدیریت شهری ارائه پاسخ مؤثر و کارآمد به مسائل شهرها به ‌ منظور توانمندسازی آنها برای اجرای وظایف و کارکردهایشان است که از رهگذر سیاست مدیریت هماهنگ قابل ‌ دستیابی است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین