-

خودکفایی راه یا بیراه

منوچهر محمدشمیرانی -کارشناس ارتباطات

کشورهای زیادی را می‌توان سراغ گرفت که سال‌ها و دهه‌ها، تلاش کردند برای تحقق آرمان و ایدئولوژی خود، ارتباطی با کشورهای مخالف آرمان‌شان نداشته باشند و در این راه ـ همانند کره‌ شمالی ـ حتی مردم خود را در پایین‌ترین سطح ممکن رفاه و معیشت و آسایش نگه دارند. توصیه نخوردن و نپوشیدن و سفر نکردن را برای مردم داشته باشند، در حالی که طبقه ممتازشان، در سیاره‌ای متفاوت از دیگر شهروندان زندگی می‌کنند. شاید، کشورهایی مانند کره شمالی، کوبا، ونزوئلا ـ تا حدودی ـ و... هنوز هم اصرار داشته باشند که مرغ، فقط یک پا دارد! و قصد برگشتن از راه رفته پر از سنگلاخ و حرکت در مسیر روشن و هموار را نداشته باشند،اما کشورهایی مانند چین و ویتنام، از جمله کشورهایی هستند که رهبران و زمامداران آنان، با درک درست و بهنگام از شرایط سیاست و تجارت روز جهانی، مردم خود را به‌سوی زندگی آرام و بدون دغدغه و رفاه قابل‌قبول سوق داده‌اند.

در طول یکی ، دو قرن گذشته، حکومت‌هایی که سیاست و اقتصادشان، مبتنی و متکی بر آموزه‌های ایدئولوژیک باشد، کم نبوده‌اند.اما غلبه اجرای اصول علم اقتصاد بر اجرای اصول ایدئولوژیک و نتیجه موفق به کار بستن اصول علم اقتصاد در جوامع گوناگون، زمامداران خسته و وامانده خیلی از حکومت‌های ایدئولوژیک را بر آن داشته است، با حفظ بن‌مایه اصول ایدئولوژیک خود، به‌جای تلاش ناکام برای دستیابی به خودکفایی در تولید لوازم و محصولات موردنیاز، راه را برای تجارت آزاد باز بگذارند و ضمن تولید کالاهای دارای مزیت نسبی و معامله و مراوده و تجارت با دیگر کشورهای جهان، اقتصاد کشور خویش را رونق ببخشند و با رفاهی که برای مردم خود به‌ارمغان می‌آورند، رنج و زخم دهه‌ها محدودیت‌های رفاهی مردم خود را التیام بخشند.

تجربه چین

خیلی‌ها عقیده دارند رهبران چین، ضمن پذیرش عقب ماندن اقتصاد کمونیستی، زمانی که پس از 2 دهه آزمایش سیاست‌های اقتصاد متمرکز از اوایل دهه ۱۹۵۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ مشاهده کردند تاکید بر « کاسه آهنین برنج » فایده‌ای ندارد و سطح بسیار پایین زندگی مردم، نشان‌دهنده بی‌کفایتی نظام اقتصادی موجود است و به‌عبارتی، آرمانشهر موعودشان، امکان تحقق پیدا کردن ندارد، مسیر خود را تغییر دادند.

به‌همین‌دلیل، دنگ شیائو پینگ، پس از مائو تسه تونگ، دگرگونی روابط چین با جهان را، به‌عنوان مهم‌ترین بخش اصلاحات خود قرار داد و تلاش کرد با ایجاد اعتماد و پذیرش قواعد حاکم بر نظام بین‌الملل، سیاست درهای باز را، از طریق جذب سرمایه، تکنولوژی و دانش مدیریت جهان دنبال کند. پس از امتحان مثبت تکنوکرات‌ها در تغییر شرایط اقتصادی چین و روابط با جهان خارج بود که رهبران چین مجبور شدند، بپذیرند میزان قدرت و نفوذ کشورها، بیش و پیش از همه، بستگی به قدرت اقتصادی و برتری تکنولوژیک آن کشور دارد.

یا درباره کشور ویتنام، که چندین دهه با استعمار فرانسه و حضور امریکا جنگید و مردمش، حتی سال‌ها لباس رزم را از تن در نیاوردند، با پذیرش به‌موقع قواعد تجارت جهانی و انتخاب شیوه‌های درست رهبرانش، به‌خوبی توانسته است پس از چند دهه، از خاکستر جنگ برخیزد و اکنون به‌جایی رسیده که سال‌هاست سهم قابل‌توجهی از تولید و فروش کفش و پوشاک در سراسر جهان را به خود اختصاص داده و با پیشرفت‌های چند سال اخیر در تکنولوژی، توانسته است حتی در عرصه تولید ماشین‌های برقی، خود را به رده کشور چین نزدیک کند.

دام خودکفایی باتوجه به بررسی سرنوشت کشورهایی که سعی کرده‌اند به دور خود، دیواری بکشند و روابط حداقلی با جهان پیرامون خود داشته باشند و کشورهایی که با استفاده از قواعد مزیت نسبی، تمرکز بر تولید کالاهایی داشته‌اند که امکان تولید ارزان‌تر و باکیفیت‌تر برای‌شان وجود داشته است، درمی‌یابیم کشورهایی که در دام شعار خودکفایی کامل افتاده‌اند، اقتصادی ضعیف‌تر، شکننده‌تر و مردمی با سطح رفاه پایین‌تر دارند. آدام اسمیت، که مفهوم مزیت مطلق و نسبی را در کتاب « «ثروت ملل» مطرح کرده، معتقد بود که سرمایه‌گذاری کشورها، باید روی محصولاتی باشد که در تولید آن، تخصص و توانایی دارند. همچنین، کشورها باید برای تامین محصولاتی که توان تولید آن را ندارند، اقدام به تجارت با سایر کشورها کرده و آن محصولات را، از سایر کشورها وارد کنند.

به هر حال، چیزی که محرز و مشخص است، باید دریابیم اگر هر فردی بخواهد از نان گرفته، تا لباسی که می‌پوشد و حتی لوازم خانه‌اش را، خودش تولید کند، واضح است که سطح رفاه زندگی‌اش به‌حداقل می‌رسد و این مثال درباره کشوری هم که بخواهد تمامی کالاهای موردنیازش را، خودش تولید کند، مصداق خواهد داشت. با این اوصاف، واقعا باید بیندیشیم؛ آیا لازم است یک کشور، در تولید تمام محصولات موردنیازش خودکفا باشد؟ این پرسش، سال‌هاست که به‌دفعات، موردبحث و مناقشه اقتصاددانان بوده و پاسخ‌های متفاوتی به آن داده شده است،اما به‌جرأت می‌توان گفت در طول سال‌های اخیر، ایده خودکفایی تقریبا در تمام دنیا طرفداران خود را از دست داده است. البته در ایران، خودکفایی همیشه موردتوجه سیاست‌گذاران بوده؛ در حالی که ایده خودکفایی در چند دهه اخیر، مشکلات زیادی را بر سر راه رونق اقتصادی کشور به‌وجود آورده است. باید گفت هدف اصلی، بهبود اقتصاد و شرایط اقتصادی و رفاهی مردم است و به‌همین‌دلیل، باتوجه به اصل مزیت نسبی، تقریبا هیچ اقتصاددانی از ایده خودکفایی دفاع نمی‌کند،اما سیاست‌گذاران، بدون توجه به نظر اقتصاددانان، ساز خود را می‌زنند و راه خود را می‌روند؛ راهی که بیشتر به سوی ترکستان است و نتیجه‌ای جز کاهش رونق اقتصادی و کاهش رفاه مردم، در پی نخواهد داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین