راه نجات آب، حیات و ماندگاری ایران
محمدرضا رئیسی- کارشناس حوزه آب
برای شهروند ایرانی که در بیشتر نقاط کشور کم و بیش با کمبود آب و محدودیت منابع آبی مواجه بوده، سخن گفتن از صرفهجویی و دانستن قدر و نرخ این «مایه حیات» تا اندازهای تکراری است.
بیشتر ما از کودکی تا کهنسالی تذکر و سفارش بسیار دیگران را درباره لزوم مدیریت و مصرف بهینه آب بارها شنیده و احتمالا خودمان هم تکرارش کردهایم.
به نظر میرسد چند سالی است به لطف رسانهها و اینترنت و البته خشکسالیهای گسترده با این حقیقت عجیب آشنا شدهایم که حداقل در ایران، سهم اصلی و اعظم مصرف آب نه در مصارف خانگی و حتی صنعتی بلکه در بخش کشاورزی بوده است.
این موضوع البته هرگز از اهمیت صرفهجویی آب در مصارف شرب و شستوشو، صنعت و تولید نمیکاهد و به این معنا نیست که الگوی مصارف خانگی و صنعتی در شهرها صحیح است و نیاز به اصلاح ندارد، بلکه ماجرا درباره حجمی بسیار بزرگ از مصرف آب در حوزه کشاورزی است. یعنی در فرآیند تولید همین محصولاتی که روزانه مصرف میکنیم اعم از هندوانه و میوههای آببر تا سبزیجات، گندم، برنج، حبوبات، خیار، گوجه و....
در یک تقسیمبندی کلی منابع آبی هر کشوری در ۳ حوزه مصارف خانگی (شرب و شستوشو)، مصارف صنعتی و کشاورزی استفاده میشوند، اما قبل از آنکه به سهم کشاورزی از مصرف آب بپردازیم، بد نیست نگاهی کنیم به حجم تقریبی آبهای کشور اعم از سطحی و زیرزمینی.
با اینکه همواره اختلافهای آماری معناداری درباره موجودی واقعی کل آب کشور وجود دارد، بهتازگی یکی از مدیران مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق بازرگانی ایران گفته منابع آب تجدیدپذیر داخلی حدود ۱۱۰ میلیارد مترمکعب و میزان ورودی از کشورهای مجاور حدود ۴ میلیارد مترمکعب است؛ بهعبارت دیگر میزان آب تجدیدپذیر کشور ۱۱۴ میلیارد مترمکعب است که از این میزان حدود ۹۸ میلیارد مترمکعب برداشت و برای مصارف مختلف استفاده میشود.
از سویی در یک اختلافنظر قدیمی میان مدیران وزارتخانههای نیرو و جهاد کشاورزی سهم این بخش در مصرف آب کشور از ۷۰ تا ۹۰ درصد متفاوت است. در واقع کشاورزیها سهم مصرف را کمتر و گاه حتی ۶۰ درصد میدانند.
در این میان مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی بهعنوان یک مرکز غیردولتی معتقد است از کل آبهای کشور حدود ۸۷ میلیارد مترمکعب برای مصارف کشاورزی برداشت میشود که از این میزان ۴۰ میلیارد مترمکعب از آبهای سطحی و ۴۸ میلیارد مترمکعب دیگر از آب زیرزمینی است.
به این ترتیب حتی اگر بخش کشاورزی در ایران همان رقم حداقلی ۷۰ درصدی را از مصرف آب به خود اختصاص دهد، متوجه میزان حیرتآور آن یعنی سالانه نزدیک ۹۰ میلیارد مترمکعب میشویم. این یعنی برخی از میوههای معمولی مانند سبزی و صیفیجات یا شکری که بعضی اقلام آن به نرخ ارزان بهدست ما میرسد، به قیمت نابودی منابع آبی ایران تولید میشود و در واقع سالهاست این محصولات در غفلتی همگانی بیشترین میزان منابع آبی ارزشمند کشور را میبلعند.
بنابراین چند بخش شامل مدیریت، روش، الگوی کشت، فرسایش خاک، اتلاف آب و... در حوزه کشاورزی و دامداری نیاز به تجدیدنظر اساسی و اورژانسی دارد تا شاید بتوان در آیندهای نزدیک کشور را از فاجعه کمآبی یا بهعبارت دقیقتر بیآبی نجات داد. البته این امر به شرطی است که الگوی مصارف خانگی و صنعتی نیز بهنحوی عاجل دگرگون شود و خشکسالیهای شدیدتر از امسال رخ ندهد. برخی معتقدند «در یک خشکسالی بسیار سخت در کشور بهسر میبریم و براساس آمار و گزارشها در ۵۲ سال گذشته این خشکسالی بیسابقه بوده است».
نخستین معضل کنونی، الگوی کشت غلط و اصرار عجیب بر ادامه آن در سالهای اخیر است. در یک تعریف ساده، الگوی کشت، نقشه راهی است که نشان میدهد باتوجه به منابع آبی، خاکی و انسانی موجود، کدام یک از محصولات کشاورزی را کجا و به چه مقدار و در چه مدتی تولید کنیم.
بیتوجهی به الگوی کشت، علاوه بر فرسایش خاک باعث هدررفت یا در واقع حراج آب بهعنوان مهمترین ماده حیاتی کشور میشود. براساس الگوی کشت مطلوب باید محصولات متناسب با اقلیم هر استان و باتوجه به منابع خاکی، انسانی و آبی آن منطقه تولید شود؛ بنابراین عمده هدف از اصلاح یا تغییر الگوی کشت، معطوف به مصرف آب محصول کشاورزی است.
برای نمونه بد نیست بدانیم خربزه و هندوانه در شمار محصولات پرمصرفی قرار دارند که برای تولید هر کدام بهطور متوسط بین ۲۳۰ تا ۲۵۰ لیتر آب مصرف میشود و تولید هر کیلو خیار یا کدو نیز نیازمند ۲۴۰ لیتر آب است و برای تولید هر کیلو کاهو یا کلم باید ۲۰۰ لیتر آب استفاده کرد.
اما درباره آب موردنیاز تولید برخی دیگر از محصولات کشاورزی از جمله گوشت، پنیر و برنج رقم آب مصرفی بسیار بالاتر و در حدی باورنکردنی است؛ مثلا به ازای تولید هر کیلوگرم گوشت گوساله ۱۵ هزار و ۵۰۰ لیتر، هر کیلوگرم پنیر ۵ هزار لیتر، هر کیلوگرم مرغ ۳ هزار و ۹۰۰ لیتر و هر کیلو برنج ۳ هزار و ۴۰۰ لیتر آب مصرف میشود.
نکته مهم آنکه باوجود پدیداری آثار و علائم جدی و خطرناک خشکسالی در کشور حداقل از ۲ دهه قبل تاکنون، نهتنها اقدام موثر و فراگیری برای اصلاح الگوی کشت صورت نگرفته، بلکه کشت و عرضه همه این اقلام آببر در هر نقطه از ایران همچنان ادامه دارد و بهوفور در دسترس مصرفکنندگان قرار میگیرد.
بهعنوان نمونه، محصول پرمصرفی مانند برنج که مدتهاست روی کاغذ باید فقط در استانهای گیلان و مازندران کشت شود، در ۱۷ استان کاشت و برداشت میشود و همینگونه است تولیدات دیگری مانند نیشکر در خوزستان، برنج در استان فارس، پرورش دام در استانهای خشک و انبوه میوهها و محصولاتی که برای تولیدشان باید سالانه میلیاردها مترمکعب آب زیرزمینی و روزمینی را مصرف کرد.
الگوی کشت برای اصلاح نیازمند یک برنامهریزی فوری همراه با تدوین قانونی منسجم، علمی و مدون، اجرای قاطع و در نهایت برخورد با متخلفان است. این نخستین قدم در راه نجات آب، حیات و ماندگاری ایران ماست.