-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->امیرعباس آذرم‌وندیک کارشناس اقتصاد در گفت‌و‌گو با صمت :

بی‌برنامگی، مجلس را به سمت حاشیه‌ها سوق داد

در اقتصاد امروز ثابت شده یک مولفه تعیین‌کننده و کلیدی برای رشد، بهره‌وری است؛ مفهوم ساده بهره‌وری این است که یک واحد کار و یک واحد سرمایه بتوانند در کمترین زمان ممکن، بیشترین تولید را انجام دهند.

بی‌برنامگی، مجلس را به سمت حاشیه‌ها سوق داد

یک منتقد اقتصادی درباره بحث ‌ هایی که حول تعطیلات رسمی مطرح شده و اثرات آن بر اقتصاد می ‌ گوید: «اقتصاد اگر در شرایط نرمال قرار داشته باشد، تفاوت روزهای تعطیل هفته در ایران با جهان مشکل ‌ ساز خواهد بود و اثر منفی خواهد داشت. اما چنانچه تصور کنیم رویه فعلی، یعنی بی ‌ توجهی به کشورهای دیگر، به ‌ ویژه غرب، حاکم خواهد بود، این مسئله از اهمیت بی ‌ بهره است، زیرا آخرین آمارها نشان می ‌ دهند اقتصاد ایران زمانی یک درصد کل تجارت جهانی را از آن خود کرده بود، اما اکنون این سهم به ۰ . ۲۴ درصد کاهش یافته است. پس سهم اقتصاد ما در تجارت جهانی هر دم در حال کاهش است و به ‌ نظر می ‌ رسد اگر برخی تنش ‌ زدایی ‌ ها انجام نشود، این سهم کمتر هم شود. پس حالا چه فرقی دارد که تعطیلات ما با کشورهای دیگر مطابق است یا خیر.»محمدتقی فیاضی در پاسخ به این سوال که چه چیز سبب شده در شرایط فعلی که اقتصاد با بحران ‌ های گوناگون درگیر است، بحث ‌ هایی که چندان مهم نیستند، زمان مجلس را تلف کند، تصریح می ‌ کند: «مجلس و دولت به بحث ‌ های کم ‌ اهمیت ‌ تر می ‌ پردازند، چون برنامه ‌ ای ندارند و اوضاع نیز آنقدر بد است که نمی ‌ توانند واقعیت را آن ‌ طور که هست نشان دهند. مجلسی ‌ ها پایان امسال می ‌ خواهند دوباره از مردم رای بگیرند؛ پس باید به ‌ گونه ‌ ای نشان دهند که منفعل نیستند و تحرک دارند. »مشروح گفت ‌ وگوی صمت با این منتقد اقتصاد را در ادامه می ‌ خوانید.

در روزهای گذشته بحث هایی حول تعطیلی های رسمی در کشور انجام شده است. زمانی در سطح جهانی، صحبت از کاهش ساعات کاری یا تعطیلات روزانه تابو محسوب می شد. درباره سرمایه داری قرن نوزدهم این مسئله صدق می کرد. به طور کلی چه اتفاقی سبب شد در سطح جهان و حتی اقتصادهای توسعه یافته به سمت کاهش روزها و ساعات کاری بروند؟

در اقتصاد امروز ثابت شده یک مولفه تعیین ‌ کننده و کلیدی برای رشد، بهره ‌ وری است؛ مفهوم ساده بهره ‌ وری این است که یک واحد کار و یک واحد سرمایه بتوانند در کمترین زمان ممکن، بیشترین تولید را انجام دهند.

اینجا یک نکته وجود دارد؛ شاید در نگاه اول به ‌ نظر برسد هرچه از یک وسیله یا نیروی کار، بیشتر کار کشیده شود، رشد تولید بیشتر می ‌ شود، اما تحقیقات نشان می ‌ دهد در زمینه عامل انسانی هرگز نمی ‌ توان چنین تصوری را داشت، اما درباره ماشین ‌ آلات مسئله ‌ این نیست که چه ساعتی از شبانه ‌ روز کار کند یا ساعت استفاده از آنها ۹ ساعت باشد یا ۱۱ ساعت. ماشین ‌ آلات احساس و خانواده ندارند و در کل باید صاحبان ‌ شان طبق یک برنامه زمانی مشخص هزینه نگهداری و تعمیرات آن را بپردازند. انسان موجودی متفاوت و غیرقابل پیش ‌ بینی است و عواطفی دارد که نباید و نمی ‌ توان به آنها بی ‌ توجه بود.اگر به تحولات حوزه کار در 2 قرن گذشته نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد افراد به ‌ مرور زمان به ‌ جای کارهای سخت ‌ تر و جسمی، به سمت کارهای فکری ‌ تر رفته ‌ اند و بخش مهمی از کار یدی را ماشین ‌ آلات انجام می ‌ دهند. همزمان موجودی سبد مصرفی خانوارها هم تغییر کرده است.

اگر 2 قرن پیش، مسئله اصلی کارگران تامین مواد غذایی و نیازهای اولیه بود، اکنون در سبد مصرفی خانوار علاوه بر این حداقل ‌ های بدیهی برای ادامه زندگی، مواردی چون هزینه اینترنت، مسافرت، تفریح و فعالیت ‌ های فرهنگی هم گنجانده شده است. از طرفی هم نیاز بود حجم انبوه کالا و خدمات در اقتصادها متقاضی داشته باشند تا سرعت رشد اقتصاد بیشتر شود و کارگران نیز با مبارزات خود حقوق دیگری را مطالبه کردند که باید به آنها پاسخ داده می ‌ شد. باید توجه شود کارگران و افراد جامعه برای اینکه بتوانند دیگر نیازهای خود را تامین کنند هم باید درآمد کافی داشته باشند و هم اوقات فراغت کافی. این عوامل موجب شد ساعات کاری که زمانی ۱۸ ساعت بود به ۸ ساعت و امروزه در برخی از کشورهای توسعه ‌ یافته ۶ ساعت شود. بررسی ‌ ها و مطالعات فراوانی در این زمینه انجام شد که نشان می ‌ دهد کاهش ساعت کاری و افزایش تعطیلات نه ‌ تنها منجر به کاهش تولید نشد، بلکه هم به رشد رضایت عمومی منجر شد و هم با رشد چشمگیر بهره ‌ وری طبقه کارگر، تولید کاهش پیدا نکرد.

لازم به تاکید است که هدف از رشد اقتصادی، رفاه همگانی است. اگر کسی مدافع رشد تولید یا کاهش تورم است، به ‌ دلیل اثرات اجتماعی این مسئله است، وگرنه این ارقام به خودی خود هیچ اهمیتی ندارند. با توسعه کشورها، امکان رشد چشمگیر رفاه عمومی هم فراهم شد و کارگران مرفه ‌ تر نسبت به گذشته، این فرصت را به ‌ دست آوردند که کمتر کار کنند و بیشتر به کارهای غیرمزدی و داوطلبانه بپردازند. این امر در دو سه دهه گذشته سبب شد به ‌ سرعت از ساعات کاری کاسته شود و میزان بهره ‌ وری هم بالا رفت.برخی از مطالعات نشان می ‌ دهند میزان تولید در شرایطی که کارگر ۶ ساعت در روز کار کند یا ۸ ساعت تغییر چندانی نخواهد کرد، اما رضایت اجتماعی به ‌ شدت از آن متاثر خواهد شد. تجربه کشورهای دیگر هم نشان می ‌ دهد این مسیر درستی است که باید آن را ادامه داد. به ‌ طور مثال کشور ژاپن، با اقتصادی توسعه ‌ یافته و پیشرفته، بالاترین میزان ساعات کاری و کمترین تعطیلات را دارد و حاضر به کاهش شدت کار هم نیست. در عین حال در این کشور بالاترین ارقام خودکشی و افسردگی هم رخ می ‌ دهد؛ به ‌ عبارت روشن ‌ تر در حالی که ژاپن اقتصادی بزرگ و الگویی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است، میزان بحران ‌ های روانی و خودکشی در آن شاید با کشورهای درگیر جنگ قابل ‌ مقایسه باشد.

این روزها در مجلس بحث های فراوانی درباره دو روز تعطیلی هفتگی راه افتاده است. فکر می کنید تفاوت تعطیلی پنجشنبه ها یا شنبه ها برای اقتصاد ایران چقدر است؟

این مسئله بیش از هر چیز به این بستگی دارد که در نگاه استراتژیک حاکم بر کشور، مسئله ارتباط با اقتصادهای دیگر جهان چقدر مطرح است. اگر این هدف ‌ گذاری براساس افزایش سهم از اقتصاد جهانی است، تعطیلی روزهای پنجشنبه و جمعه نسبت به جمعه و شنبه برای اقتصاد دردسازتر است، زیرا در ارتباط با کشورهای غیراسلامی، 4 روز امکان مراوده وجود ندارد؛ یعنی بیشتر از نصف یک هفته.اگر اقتصاد در شرایط نرمال قرار داشته باشد، این تفاوت روزهای تعطیل هفته مشکل ‌ ساز خواهد بود و اثر منفی دارد، اما اگر تصور کنیم که رویه فعلی، یعنی بی ‌ توجهی به کشورهای دیگر، به ‌ ویژه غرب، همچنان حاکم باشد کل مسئله از اهمیت بی ‌ بهره است، زیرا آخرین آمارها نشان می ‌ دهند اقتصاد ایران زمانی یک درصد از کل تجارت جهانی را از آن خود کرده بود، این سهم اکنون به ۰ . ۲۴ درصد کاهش یافته است. پس سهم اقتصاد ما در تجارت جهانی هر دم در حال کاهش است و به ‌ نظر می ‌ رسد اگر برخی تنش ‌ زدایی ‌ ها انجام نشود، این سهم کمتر هم شود. پس حالا چه فرقی دارد که تعطیلات ما با کشورهای دیگر یکسان است. اگر هر روز هم بتوانیم از نظر زمانی با جهان و بنگاه ‌ های خارجی در ارتباط باشیم هم تفاوتی در کل ماجرا ایجاد نمی ‌ شود، اما بنا بر اصول تعطیلات شنبه و جمعه بهتر است، چراکه فکر می ‌ کنم همه کشورهای اسلامی هم چنین روزهایی را تعطیل کر ‌ ده ‌ اند و بنا بر اصول این تصمیم درست ‌ تری است.

بر چه اساس فکر می کنید روزهای تعطیل اهمیت خاصی در مراودات جهانی نخواهد داشت؟

مسئله این است که چقدر مسئولان تمایل دارند حجم مراودات تجاری را با جهان افزایش دهند. اگر تصمیم ‌ گیران کشور برنامه ‌ ای برای این موضوع ندارند و تصمیمات دیگری گرفته می ‌ شود که از سطح مراودات فعلی هم کاسته شود، این تصمیم تاثیر اقتصادی مهمی برای کشور نخواهد داشت. به ‌ طور مثال کشور کره شمالی را مدنظر داشته باشد؛ چه تفاوتی دارد که این کشور چه روزهایی تعطیل است؟ هنگامی که دولت کره شمالی هیچ برنامه و هدفی برای افزایش تجارت جهانی ندارد و نگاهش متمرکز بر داخل است، چرا باید تغییر روزهای تعطیل اثر مثبت و منفی بر اقتصادشان داشته باشد. امروز هم روابط اقتصادی ایران با جهان، نه نسبت به کشورهای توسعه ‌ یافته و ادغام ‌ شده در بازار جهانی، که نسبت به گذشته خودش هم کاهش چشمگیری داشته و به یک ‌ چهارم قبل رسیده است. مادامی ‌ که این شرایط تغییر نکند، تغییر روزهای تعطیل اثری نخواهد داشت.به ‌ زبان ساده ‌ تر، اگر به هر دلیلی امروز تصمیم بر این است که تنش ‌ زدایی انجام نشود و در مقابل غرب کوتاه نیاییم، تحریم و محاصره اقتصادی با شدت اعمال می ‌ شود و دیگر فرصتی برای مراوده نخواهد بود. در این صورت حتی اگر ساعت کشورمان هم به وقت گرینویچ تنظیم شود، تاثیری در اصل ماجرا ندارد.

براساس آنچه گفته شد من این تغییرات را حتی اگر رخ دهند هم صوری می ‌ دانم، چون مبنا و اساسی ندارند. افزایش مراودات بین ‌ المللی خیلی خوب است، اما پیش از هر چیز نیاز به یک تغییر بزرگ در نگاه استراتژیک سیاست ‌ گذاران دارد.این روزها شنیده می ‌ شود نمایندگان مجلس به بحث درباره تفکیک دوباره حوزه بازرگانی از وزارت صنعت، معدن و تجارت می ‌ پردازند. این وزارتخانه رکورددار بیشترین ادغام و تفکیک از ابتدای انقلاب بوده است. در شرایط فعلی این تغییر چقدر به اصلاح در نظام تصمیم ‌ گیری و سیاست ‌ گذاری منجر می ‌ شود؟به ‌ نظر من این تغییر هم یک تغییر صوری است و تفاوت زیادی ایجاد نمی ‌ کند. به ‌ قول شما ما یک وزارتخانه راهبردی داریم که هر تغییری در آن و ساختارش انجام شده است. اکنون و پس از گذشت یک و نیم دهه دوباره بحث ‌ هایی حول ضرورت تفکیک بخش تجارت از صنعت و معدن مطرح می ‌ شود که گرهی از مشکلات باز نخواهد کرد. در ابتدا سیاست ادغام به تصویب رسید که هدف از آن کوچک ‌ کردن و چابک ‌ سازی دولت بود و این از نظر منطقی معقول است.

چنانچه دولت حداقلی با حداقل مداخله مدنظر باشد، همین امروز وزارتخانه ‌ هایی هستند که جز فشار هزینه ‌ ای کارکردی ندارند؛ آن هم امروز که مسئله کسری بودجه یک واقعیت تلخ و بدون راه ‌ حل است. اما دولت در هر کاری که بخواهد مداخله می ‌ کند و بخش خصوصی ایران نیز، یک بخش خصوصی فعال نیست.

پس چه ادغام شود و چه تفکیک تفاوتی ایجاد نمی ‌ شود. بارها مثال زده ‌ ایم که تعداد کل کارمندان دولت ژاپن که جمعیت آن نیز 2 برابر ایران است، به اندازه کل مدیران دولتی ماست، در حالی که حجم آن اقتصاد، سطح توسعه ‌ یافتگی، سهم از اقتصاد جهانی، کارآمدی و... آن با اقتصاد ما قابل ‌ مقایسه نیست. ایجاد یک سازمان جدید نمی ‌ تواند به بهبود کمکی کند و اکنون که دولت بزرگ هم هست و مشکلات واقعی چون کسری بودجه وجود دارد، دلیلی برای این بحث ‌ های حاشیه ‌ ای نیست. مدافعان تفکیک حوزه بازرگانی از وزارت صنعت، معدن و تجارت هنوز مشخص نکردند چنین اقدامی بنا است کدام مشکل را در اقتصاد ما حل کند. این سازمان جدید چه اهدافی خواهد داشت و اصلا باید وزارتخانه جدیدی شکل بگیرد یا یک سازمان جدید وارد قوه مجریه می ‌ شود. به هیچ ‌ کدام از این سوالات جواب داده نشده ‌ است. صرف تفکیک یا ادغام، به ‌ عبارت دیگر، صرف تغییر در ساختار بدون تغییر در رویکردها هیچ چیزی را تغییر نمی ‌ دهد. آن زمان که با آن همه بحث ادغام انجام شد، دستاوردی برای کشور نداشته؛ حالا که هیچ هدف ‌ گذاری مشخصی وجود ندارد، تردید دارم که تغییر مثبتی روی دهد.

همه می دانند و به آن اذعان می کنند که شرایط کشور، به ویژه وضعیت اقتصادی بحرانی است. چرا نمایندگان مجلس به جای پرداختن به مشکلات اساسی چون تورم، رشد اقتصادی یا کسری بودجه زمان خود را در سال پایانی فعالیت شان به این بحث ها اختصاص داده اند؟

به ‌ درستی اشاره کردید که وضعیت کشور غیر ‌ قابل ‌ دفاع است. واقعیت این است که هیچ کس حاضر نیست از این وضعیت دفاع کند، حتی مسببانش. نمایندگان مجلس خیلی وقت پیش جهت ‌ گیری سیاسی خود را با صدای بلند اعلام کردند و همان مسیر 3 سال پیش که تازه به بهارستان آمده بودند را در سال آخر هم دنبال می ‌ کنند.گاهی مجلس و دولت به بحث ‌ های کم ‌ اهمیت ‌ تر می ‌ پردازند چون برنامه ‌ ای ندارند و اوضاع نیز آنقدر بد است که نمی ‌ توانند واقعیت را آن طور که هست نشان دهند. مجلسی ‌ ها پایان امسال می ‌ خواهند دوباره از مردم رای بگیرند؛ پس باید به ‌ نحوی نشان دهند که منفعل نیستند و تحرک دارند. بی ‌ عملی در هر گروهی قابل ‌ فهم باشد، برای این مجلس و دولت نخواهد بود. اگر یادتان باشد پیش از اینکه رئیسی و اطرافیانش به پاستور راه پیدا کنند، هر روز با نمایندگان مجلس بیانیه ‌ ای می ‌ دادند و فغان می ‌ کردند که مشکلات کشور را می ‌ توان همین امروز حل کرد یا فریاد می ‌ زدند که اقتصاد را به برجام گره نزنیم و مشکل داخلی است. در عمل نیمه اول دولت رئیسی و 3 سال از مجلس فعلی گذشت، وضعیت بهتر که نشد، بدتر هم شد و به ‌ نظر می ‌ رسد در آینده دشواری ‌ ها بیشتر هم شود. به این ترتیب مشخص شد در عمل بیانیه ‌ دهندگانی که مشکلات را ساده می ‌ دیدند حتی یک دستورکار مشخص برای اداره بهینه شرایط هم ندارند. وقتی دستور کار و برنامه اصولی برای حل مشکلات وجود ندارد، روزمرگی باب می ‌ شود و پرداختن به موضوعات و مشکلات دست ‌ چندم جایگزین بررسی ریشه ‌ های مشکلات واقعی امروز می ‌ شود. اگر این اقدامات هم در بهارستان انجام نشود، دیگر چه کاری وجود خواهد داشت که نمایندگان مجلس فعلی به آن بپردازند؟

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*