-

آرزو چیست؟

ناصر بزرگمهر روزنامه نگار

بزرگمهر

به نام او که هرچه بخواهد همان می‌شود

اپیزود اول:

شاید فیلم صحنه گفت‌وگوی یک خبرنگار را با یکی از بچه‌های کار در سر سطل زباله در دنیای مجازی دیده باشید، پسربچه‌ای که در برابر سوال اینکه باوجود کرونا چطور به جمع‌آوری آشغال‌ها مشغول هستی؟ سکوت می‌کند و فقط به دوربین نگاه می‌کند، نگاهی که گویای بیشتر از هزار کلمه پاسخ است و هر حرفی را در آن می‌توان حس کرد.

خبرنگار در ادامه به‌عنوان آخرین کلام، به او می‌گوید یک آرزوی بزرگ بکن.

 پسربچه جواب می‌دهد آرزو چی هست؟

اپیزود دوم:

دهه 50 بود و جوان‌ها و دانشجویان و مردم آن روزها، آرزوهای بزرگ برای کشور، در سر داشتند، وقتی تئاتری به‌صحنه نمی‌رفت، نویسنده‌ای مورد بازخواست قرار می‌گرفت، فیلم‌هایی که ساخته نمی‌شد، کتاب‌هایی که منتشر نمی‌شد، مجلات بسیاری که یک‌شبه تعطیل می‌شدند، 2 روزنامه برای کل مملکت کفایت می‌کرد، هزار خانواده فرمان می‌راندند، کاپیتولاسیون، مغز استخوان غیرت را نشانه گرفته بود، جاده‌هایی که سنگلاخ بودند، روستاهای بدون آب و برق، زمستان‌های بدون نفت وگاز، کشتی کشتی نفتی که آرام آرام غارت می‌شد، گازی که می‌سوخت و رنجی که اکثریت می‌بردند، با خبرهایی که از آزادی‌های فردی و اجتماعی و پیشرفت‌های جهان در حال تحول به‌گوش می‌رسید و کم‌سوادی و عقب‌افتادگی کشور از دوران‌های گذشته و قصه‌های قهوه قجری و ... همه و همه، ذهنیت مردم را آزار می‌داد.

برخی از شاعران و نویسندگان و روشنفکران و روحانیون و اساتید و معلمان و دانشجویان و پدر و مادرها در منبر و کلاس و تریبون و کافه و خانه غرغر می‌کردند و کتاب‌های جلد سفید از سانسور زیرمیزی توزیع می‌شد و اکثریت جامعه روستایی و شهرهای دور از پایتخت، دور از مزایای تمدن بزرگ زندگی می‌کردند.

اپیزود سوم:

سال ۱۳۵۷، فرصت تاریخی برای دگرگونی و پایان گرفتن دوران شاهنشاهی از مادها و ساسانیان و هخامنشیان تا صفویه و زندیه و افشاریه و قاجاریه و پهلوی فراهم شده بود.

انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پایان دوره پهلوی اول و دوم نبود، پایان تفکر شاهنشاهی و دوران ارث و میراث حاکمیت‌های سلطنتی بود، آرزوهای بزرگ ملتی برای ایجاد جمهوری و گردش نخبگان و کشف توانمندی زنان و مردانی که از دل ملت براساس استقلال و آزادی بر می‌خاستند.

بهمن ۱۳۵۷ با فرو ریختن نظم ساخته‌شده سرنیزه‌های نظام شاهنشاهی توسط مردم کوچه و بازار و با آرمان یک زندگی بهتر و رهایی از شرق و غرب به‌عنوان ابرقدرت‌های ناظر بر جان و مال و خاک و منابع کشور آغاز شد.

آرمان‌های بزرگ با تفکر رایگان شدن آب و برق و تحصیل و مسکن و بهداشت و گنجاندن آن در شعارها و قانون اساسی، بخش مهمی از آرزوهای تساوی حقوق و کسب عدالت آرمانی ذهن سال‌های ۵۷ بود.

شرق و غرب نگران از حاکمیت مردمی در کشور بزرگ ایران در قلب خاورمیانه نفتخیز، با اسلحه‌ای که در دستان نابخرد صدام یزیدی قرار دادند، نگذاشتند آرزوهای نشکفته این ملت کهن به حقیقت نزدیک شود.

۸ سال جنگ ناخواسته و هزاران شهید و جانباز و اسیر و آواره مناطق جنگی و از دست دادن چندین ده هزار نفر از بهترین دسته‌گل‌های جوان این مردم و داغدیده شدن مادران و پدران بسیار، همه فرصت‌های تاریخی یک انقلاب بزرگ را از مردم و دولت‌ها گرفت.

دولت موقت، دولت جنگ، دولت سازندگی، دولت اصلاحات، دولت مهرورزی، دولت تدبیر و امید، دولت مردمی، هیچ‌کدام نتوانستند به آرزوهای بزرگی که در ذهن و دل خویش داشتند، به‌طورکامل عمل کنند.

همه تلاش دولت‌های چهل و چند سال اخیر در مبارزه با تحریم، دور زدن تحریم، جنگ با تحریم، کنار آمدن با تحریم و ده‌ها نکته دیگر مرتبط با تحریم گذشت.

جنگ و تحریم، دو عامل خارجی و بازدارنده برای هرگونه تحقق آرزوهای بزرگ هر ملتی بوده و خواهد بود.

استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به‌سادگی آرزوهای جوانان سال ۱۳۵۷ که در کوچه و خیابان شعار می‌دادند تحقق نیافت، پای درخت چهل و چند ساله این نظام چندصدهزارجوان برومند خون ریخته‌اند، از خون جوانان وطن، آلاله‌ها روییده است، مادران بسیار، آرام آرام جان از تن داده‌اند.

 و در این میان گاهی هم آرمان‌ها و آرزوهای بزرگ ملتی، توسط این و آن دست آلوده، این برادر، آن پسر، این قائم‌مقام، آن مدیرعامل محترم، این دزد سرگردنه، آن فاسد فامیلی، این آقازاده، آن خانم‌زاده، این مدیرکوتوله، آن مدیر لی‌لی‌پوتی، این دیگری، آن دیگری، با واژه‌های اختلاس، دزدی، فساد، طمع و سیاست همراه می‌شود و دل و جان جوانان و کودکان دیروز و نسل برومند امروز را می‌آزارد.

اپیزود چهارم:

چهل و چند سال از آرزوهای بزرگ یک ملت گذشته است، 2 روزنامه به 2هزار روزنامه با خاصیت و بی‌خاصیت تبدیل شده است، جاده‌ها آسفالت شدند، روستاها آب و برق و گاز گرفتند، شهرها بزرگ و بزرگ‌تر شدند، ۳۰ میلیون نفر سال ۵۷ به ۸۰ میلیون نفر رسیده است، اما بخشی از شعارها تحقق نیافت، مدیریت‌های کوتوله و فرصت‌طلب بخشی از آرزوهای بزرگ ملت را به‌هدر دادند و امروز، فرزندان جوان‌مان، نسل ۵۷ را به چالش سوال و جواب کشانده‌اند؟ چرا انقلاب کردید؟

بی‌شک باید به آنها پاسخ‌های درست، با تجزیه، تحلیل شرایط دهه 50 و سال‌های قبل از آن داده شود، جهان تغییر کرده است، دنیا متحول شده است، دهکده جهانی به‌وجود آمده است، باید ضعف مدیریتی را به حساب نیاز تغییر و دگرگونی نگذاشت، باید سوءاستفاده افرادی که تعداد آنها در چهل و چند سال و بین ۸۰ میلیون نفر، به ۸ هزارنفر هم نمی‌رسد را به حساب صدها هزار مدیر و کارگر و کارمند عاشق این سرزمین نگذاشت.

باید پذیرفت که نسل ما هم مثل همه تاریخ، خطاهایی داشته است، نسل جوان امروز حق دارد در آستانه چهل ‌و چندمین سالگرد انقلاب به آرزوها و آرمان‌های خود فکر کند و برای تحقق آن تلاش نماید، اما یادمان نرود که برای تحقق ایران امروز، صدها هزار غنچه داده‌ایم و امروز در یک قایق نشسته‌ایم و جهانی نظاره‌گر ماست که چهل و چند سال فقط به منافع ملی خودشان فکر کرده‌اند و هرجا که نیاز بوده است، شرق و غرب با هم متحد آشکار و نهان شده‌اند و هرگز دل‌شان برای ما نسوخته است.

اپیزود پنجم:

در میان صدها مشکل اقتصادی عمده و جزئی که هیچ‌کس نمی‌تواند منکر آنها بشود، سازمان‌هایی هم بوده‌ که نقش بسزایی در حل مشکلات یا افزودن به مشکلات، داشته‌اند که نیاز به بررسی جداگانه از این یادداشت دارد.

سازمان‌هایی که در چارچوب قوانین و مقررات بالادستی، خدماتی نامناسب با محوریت مشتری‌مداری و توجه به افکار عمومی ارائه کرده‌اند و وظیفه خود را در حیطه مسئولیت‌های اجتماعی، کمک به مراجعان، پاسخگو بودن، احترام به مردم در راستای آرمان‌های حفظ این سرزمین انجام نداده و بر نارضایتی‌های روزمره افزوده‌اند.

شاید یکی از ساده‌ترین وظایف دولت‌ها که ربطی به تحریم و عوامل خارجی هم ندارد، بازنگری در قوانین داخلی و کم کردن هزاران بند و ماده و نر در بروکراسی اداری کشور و روابط بین ارباب‌رجوع با سازمان‌های دولتی است.

باید مردم و نیازهای آنان را باور کنیم و دست از شعار بدون کار برداریم، باید در دهه پنجم انقلاب، برای آرزوهای بزرگ این ملت، همچنان تلاش کرد تا هیچ کودکی نگوید، آرزو چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین