چهارشنبه 08 فروردین 1403 - 27 Mar 2024
کد خبر: 20628
تاریخ انتشار: 1401/09/05 08:40

دوران سخت‌تری پیش‌روی کارآفرینان است

امیرحسن کاکایی- عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

هفته پیش خبر عجیبی شنیدم؛ پارسخودرو از بورس اخراج شد. البته روز قبل آن هم خبری شنیده بودم که زیان عملیاتی دو خودروساز اصلی، بالاتر رفته است. البته هنوز ماندهام چرا زیان انباشته دو شرکت از مرز 120 هزار میلیارد تومان نگذشته است. طبق محاسبات سرانگشتی من، سال باید گذشته از این مرز عبور میکردیم، اما ظاهرا مدیریت جدید توانسته با یکسری حرکتهای بنیادین و ترفندهای مالی و اقتصادی، زیان انباشته را تاحدودی در سطوح قبلی نگه دارد. هر کسی از دور، تحولات صنعت خودرو جهان و تحولات سیاسی و اقتصادی بینالمللی را دنبال کند، میداند که توفانهای بزرگی در مسیر این صنعت است و صنعت خودرو با این ساختار و مسیری که در پیش دارد، راه بهجایی نمیبرد. این در حالی است که سیاستگذاران ما با تعریف پروژههای متعدد زیانده در حال گفتاردرمانی هستند.

البته من از رفتار سیاسیون تعجب نمیکنم. آنها فعلا کارشان امیدبخشی به مردم و حفظ صندلیشان است و بر آنها حرجی نیست، اما تعجبم از سرمایهگذاریهای بخش خصوصی است که در این روزها درباره آن زیاد میشنویم. واقعا اگر پروژهها زیانده است و صنعت در حال زیاندهی، پس بخش خصوصی مشغول چه کاری است؟ جالب است که از نیمههای تابستان به اینسو، خبرها بیشتر هم شد. مثلا راهاندازی کارخانهای با ظرفیت تولید یکمیلیون خودرو در سال توسط زرماکارون، توسعه ظرفیتهای سه قطب خصوصی صنعت خودرو و اخیرا هم ورود خودروهای چینی توسط دیگر خودروسازان بخش خصوصی. از حدود ۳۰ سال پیش تاکنون دوستان من که در زمینه تولید مشغول به فعالیت بودهاند، همیشه از سودآور نبودن و در برخی مقاطع زیانده بودن تولید میگفتند و شخصا هم شاهد به خاک سیاه نشستن برخی تولیدکنندگان بودهام. اما سوال اینجاست که چطور بعضیها در چنین بازار پرریسکی، مشغول سرمایهگذاری هستند؟

البته ۲، ۳ روز پیش نگاهی به قیمتهای بازار انداختم. در یک خودرو چینی از یک خودروساز کوچک، قیمت خودرو در بورس یک میلیارد و در بازار 1.5 میلیارد بود. این در حالی است که همان خودرو خارج از کشور حدود 20 هزار دلار است. در واقع فرآیندهای اقتصادی در کشور آنقدر مبهم هستند که نمیتوان دقیقا محاسبه کرد چه کسی، چقدر و کجای فرآیند سود میکند، اما آنچه مسلم است این است که بخش خصوصی زیان نمیکند. از سوی دیگر هم، خودروسازان در سطح بینالمللی برای بقای خود مشغول ادغامها و همکاریهای بزرگ هستند و مسلم است که تولید در مقیاسهای پایین زیانده خواهد بود. بهنظر میرسد تولید اکثر این خودروسازان و قطعهسازان کشور، در سطح بینالمللی رقابتی و سودآور نیست. پس بخش خصوصی چگونه سود میکند؟

واقعیت این است که بدون ورود به جزئیات میتوانم ادعا کنم،سرمایهگذاری در تولید اکثر قطعات و خودروسازی با این ساختار، اصولا سودآور نیست و آنچه بعضا در قالب سود مشاهده میشود، توهم سود است که البته در عمل از خالی کردن جیب ملت حاصل میشود. واقعیت این است که تولیدکننده خودرو یک میلیاردی، عملا تولیدکننده نیست. بلکه یک دلال است که یک سوله و خط مونتاژ عَلَم کرده و به بهانه آن، میلیاردها تومان وام ارزانقیمت و بعضا هکتارها زمین مفت میگیرد و خودرو ۷00 تومانی را یک میلیارد در بازار عرضه میکند که بازار هم نیم میلیارد روی آن میکشد. اگر سود واقعی اینقدر زیاد است، چرا تولید این نوع خودروها بالا نمیرود؟ واقعیت این است که اختلاف قیمت بین بورس کالا و بازار، ناشی از کمبودها و دلالیهایی است که توسط ذینفعان شکل میگیرد و آنها هستند که بهنوعی از آن سود میبرند.

نکته جالبتر اینجاست که در نتیجه چنین رفتاری در تولید و بازار (استفاده از خودروهای مونتاژ در تیراژ پایین) عملا هیچگاه یک سرمایهگذار بزرگ نمیتواند به فتح یک بازار واقعی دلخوش کند. اگر یک سرمایهگذار بخواهد تولید اقتصادی خودرو، یعنی تولید بالای یکمیلیون در سال را در دستور کار قرار دهد، با دو مشکل اساسی روبهرو میشود. اول اینکه او میداند این بازار سودآور در صورت بالا رفتن تیراژ، اصولا یک خوابوخیال است و دوم اینکه دهها خودروساز و سازمان و شرکت کوچک و بزرگ جلویش میایستند و مانعتراشی میکنند. بدینترتیب اگر کسی چنین مطمئن باشد یا دقیقا نمیداند وارد چه مسیری شده یا اینکه او هم دنبال یک رانت بزرگ است.

جزئیات روش رانتخواری در این مجال نمیگنجد، اما درباره نتیجه رانتخواری و دلالی شکی نیست که یک صنعت غیربهرهور غیررقابتی زیانده برای کشور بهجا گذاشته است. البته بدنه صنعت که شامل کارگران، کارمندان و مهندسان است در این زمینه کمترین تقصیر را دارند و پرتلاش مشغول کار هستند؛ کاری که تصور میکنند خدمت به مردم است. حتی بعضا کارآفرینان بزرگی همچنان در صحنه هستند و سعی میکنند بدون توجه به مشکلات ساختاری جلو بروند، اما واقعیت این است که جنگ نابرابری بین کارآفرینان واقعی و دلالان کارآفریننمای رانتخوار وجود دارد.

یک کارآفرین واقعی، نهتنها در رقابت نابرابر با رانتخواران است، بلکه در فضای تورمی موجود، اصولا با انبوهی از اطلاعات غلط روبهرو میشود که اجازه نمیدهد بر مبنای واقعیت برنامهریزی کند. همچنین مصوبات خلقالساعه مسئولان و سیاستگذاران اجازه نمیدهد عمر برنامهها حتی به یک فصل برسد. بگذریم از کمبود آب و برق و گاز که برای تولیدکنندگان یک موضوع عادی شده است. حال این را بگذارید کنار تحولات دنیا و تغییرات روش تولید و مدیریت بازار. امروز جنگ اقتصادی چین و امریکا بهطور واقعی آغاز شده و میتوانم ادعا کنم که دوران جدیدی برای چینیها شروع شده است. در این دوران جدید، قطعا چینیها پس از بازسازی اقتصاد خود، مشغول کشورگشایی اقتصادی خواهند شد. حالا هنوز جنگ اقتصادی ما با امریکا تمام نشده، باید مراقب طرحهای استعماری چین باشیم. واقعا دوران سختتری پیشروی کارآفرینان و نخبگان کشور است.

 


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/399mlx