چهارشنبه 05 اردیبهشت 1403 - 24 Apr 2024
کد خبر: 16142
تاریخ انتشار: 1401/02/21 05:13
گزارش صمت درباره استارت‌آپ‌هایی که در زمان درستی متولد نشده‌اند

حرکت روی لبه تیغ

فروپاشی و شکست در ماهیت اکوسیستم استارت‌آپی است و به‌طورکل استارت‌آپ‌ها زاده می‌شوند تا شکست بخورند و دوباره جان بگیرند و جایگاه خود را در فضای تولید دانش‌بنیان شدن پیدا کنند.

شکست، راهی برای دوباره آغاز کردن است
این روندی است که در سراسر دنیا وجود دارد؛ گفتن و شنیدن از شکست استارت‌آپ‌ها شاید مفیدتر از تعریف روند موفقیت استارت‌آپ‌های موفق باشد، چرا که هر فردی که رهبری یک استارت‌آپ را چه به‌صورت فردی و چه به‌صورت گروهی برعهده می‌گیرد، باید بداند روی لبه تیغی حرکت می‌کند که هر لحظه امکان فروپاشی دارد و همواره این ذهنیت را باید داشته باشد که شکست به‌مثابه از بین رفتن همه چیز نیست، بلکه راهی است برای دوباره آغاز کردن. در گزارش پیش‌رو به تجارب استارت‌آپ‌هایی پرداخته که امروزه از سوی دیگر گروه‌ها تبدیل به کسب‌وکار بسیار موفق شده‌اند.


نگاهی به تجربه‌های جهانی
پیش از اینکه شرکت‌های تحویل موادغذایی مانند BigBasket و سایرین شناخته شوند، کمپانی WebVan این ایده را در سال ۱۹۹۹ کلیده زده بود. Louis Borders در دوران بحران حباب دات کام این کمپانی را تاسیس و استارت‌آپ او ادعا داشت که موادغذایی را در عرض ۳۰ دقیقه به مشتریان تحویل می‌دهد. حباب دات کام، یک حباب اقتصادی در خلال سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ میلادی بود که طی آن بازارهای بورس سهام کشورهای صنعتی دنیا شاهد رشد سریع ارزش مالی‌شان بودند که از رشد بخش اینترنت و شاخه‌های مرتبط با آن ناشی می‌شد.
Louis Borders و George Shaheen مدیرعامل کمپانی WebVan باور بسیاری به سیستم‌های آنلاین داشتند و با شور و اشتیاق بسیاری این کسب‌وکار را شروع کردند.باوجود خریداری انبارهایی پر از محصول، کامیون‌هایی برای تحویل محصولات و کامپیوترهایی گران‌قیمت به‌منظور تسهیل فرآیند تحویل، این استارت‌آپ به موفقیت دست نیافت. مردم ایده خرید آنلاین محصولات غذایی را نپذیرفتند، چرا که در آن زمان اینترنت نیز در همه‌جا در دسترس نبود، در نتیجه صاحبان این فروشگاه چاره دیگری غیر از بستن آن در سال ۲۰۰۱ نداشتند. اگر چند سال بیشتر صبر می‌کردند، به‌طورحتم به‌شهرت می‌رسیدند.
WebTV هم نمونه دیگر استارت‌آپی است که شکستش باعث شهرت جهانی آن شد. این استارت‌آپ در سال ۱۹۹۵ با هدف ادغام وب و تلویزیون تاسیس شد.
آنها توانستند وسیله‌ای در سایز یک دستگاه ضبط ویدئویی تولید کنند که اینترنت مقرون‌به‌صرفه را بدون استفاده از کامپیوتر به پذیرایی خانه‌ها می‌آورد. WebTv رشد زیادی کرده و MSN آن را خریداری و به MSN TV در سال ۱۹۹۷ تغییر نام داد. هرچند به‌دلیل نبود پهنای باند و نرخ نجومی دستگاه، این ایده رو به نابودی رفت و WebTv نتوانست رونق بگیرد و موفقیت کسب کند، اما امروزه کمپانی‌های مشابهی مانند Xbox ۳۶۰ و DYRs از همین ایده استفاده می‌کنند.
 تمامی این استارت‌آپ‌ها تصور می‌کردند که اگر ایده‌ها به‌درستی اعمال شوند، موفق خواهند شد، اما تمامی آنها در رویارویی با شرایط سخت و پیچیده با شکست روبه‌رو شدند.


ایده‌ای برای خدمات آنلاین پزشکی
هدی دوست‌محمدی که مدتی رهبری یک استارت‌آپ در زمینه خدمات سلامت در بستر آنلاین را برعهده داشت، بااشاره به اینکه زمان راه‌اندازی خدمات سلامت در بستر آنلاین کمی زود بود، می‌گوید: «۵ سال پیش بود که استارت‌آپی در زمینه ارائه خدمات پزشکی از راه دور و در بستر آنلاین راه‌اندازی کردیم و در ابتدای فعالیتش جزو استارت‌آپ‌های برتر در جشنواره‌های گوناگون شد».
وی معتقد است: «در ابتدای مسیر فعالیت استارت‌آپی خود بسیار پرقدرت پیش می‌رفتیم و در راه رسیدن به مرحله دانش‌بنیان شدن بودیم اما طی جلساتی که برای دریافت مجوز دانش‌‌بنیان شدن خویش با مسوولین مربوطه برگزار کردیم، متوجه شدیم باید فناوری قابل ملموس و غیرتکراری را خلق می‌کردیم تا موفق به دریافت این مجوز می‌شدیم؛ در حالی‌که هدف اصلی ما از ایجاد کسب و کار خود ارائه خدمتی نوین در بستر فناوری و اینترنت بود و کمابیش خدمتی که آن زمان ارائه داده بودیم غیرتکراری و نو بود».
دوست‌محمدی دلیل شکست استارت‌آپ خود را نبود حمایت و بودجه کافی می‌داند و می‌گوید: «به‌اعتقاد من این کسب‌وکار به این دلیل که در زمان خودش نو بود، نتوانست جایی در میان دانش‌بنیان‌ها باز کند و در مرحله خلاق بودن باقی ماند. دوستانی را هم سراغ دارم که چنین مسیری را طی کردند اما در نهایت آنها هم مجبور به واگذاری کسب‌وکار خود شدند. بسیاری از آنها محصولات درخوری تولید کرده بودند و چون حمایت‌کننده و سرمایه‌گذاری جدی نیافتند در نهایت مجبور شدند آن را ترک کنند. بسیاری از آنها در سال‌های پایانی فعالیت خود تنها به جابه‌جایی نمایشگاهی می‌پرداختند».


استارت‌آپ‌هایی که راه بلاگر شدن را پیش می‌گیرند
به‌گفته دوست‌محمدی، امروزه وضعیت بلاگرهای اینستاگرام نسبت به گروه‌های استارت‌آپی که قصد ایجاد اشتغال در کشور دارند و حتی دانش‌بنیان‌های خرد، بهتر است تا جایی که بسیاری از رهبران استارت‌آپی برای ادامه فعالیت، راه بلاگر شدن را طی می‌کنند و محصولات خود را در پیج‌های اینستاگرامی خود به‌فروش می‌رسانند. در این رابطه، می‌توان از کارمندی در مجموعه‌هایی که بیشتر بی‌ارتباط با حرفه اصلی این افراد است به‌عنوان یک کابوس یاد کرد، چرا که روزگاری این افراد خود صاحبان ایده شناخته می‌شدند که از توانمندی بالایی برخوردارند، اما پس از صرف هزینه‌های زمانی و مالی مجبورند راهی را بروند که انتخاب‌شان نیست؛ در بیشتر موارد، استعداد و توانمندی‌های یادشده این افراد به‌ندرت در مجموعه‌هایی که کار می‌کنند، مورداستفاده درست قرار داده می‌شود و منجر به خلق یک فرآیند یا کالای بی‌تکرار می‌شوند باتوجه به اینکه پیش‌تر هم اشاره شد؛ دلیل این امر فعالیت در فضای شغلی بی‌ارتباط با حرفه و سواد صاحبان استارت‌آپ‌ها است.


اعتماد نمی‌کنند
دوست‌محمدی در این‌باره می‌گوید: «نظر بسیاری از مدیران در شرکت‌های مختلف نسبت به این افراد ناشی از یک نگرش بدبینانه است، بیشتر آنها تصور می‌کنند همکاری طولانی‌مدت با این افراد به سودشان نیست و اصولا دید خوبی نسبت به استارت‌آپ‌ها ندارند، چرا که امکان دارد روزی دوباره ترک شغل کنند و به مسیر پیشین خود بازگردند، به‌همین دلیل نگاه سوگیرانه‌ای هم در این زمینه از سوی کارفرمایان وجود دارد».
وی با اشاره به از دست دادن موقعیت‌های شغلی درخور به‌دلیل اینکه مدت زمانی به توسعه فعالیت‌های‌شان در مسیر استارت‌آپی خود می‌پرداختند، معتقد است باتوجه به اینکه مدت زمان زیادی را صرف توسعه استارت‌آپ خود می‌کنیم وقتی با فروپاشی مواجه می‌شویم، موقعیت‌های درخور شغلی دیگر را به‌دلیل گذر زمان از دست می‌دهیم و به‌عبارتی یافتن شغل مناسب دشوارتر می‌شود و فرصت‌های استخدامی از دست می‌رود.


چون فروش نداشتیم، شکست خوردیم
در ادامه سراغ یکی دیگر از صاحبان ایده در دنیای استارت‌آپی رفتیم که پیش از آغاز کار به‌واسطه فعالیت‌ها و مقام‌هایی که در مسابقات بین‌المللی رباتیک آورده بود، تصمیم گرفت یک شرکت استارت‌آپی در همین زمینه تاسیس کند، اما پس از مدتی با شکست مواجه می‌شود و تصمیم می‌گیرد راه دیگری برای توسعه در پیش گیرد. مجید یساری می‌گوید: «یکی از مهم‌ترین شروطی که برای توسعه یک کسب‌وکار لازم است، فروش کافی و استقبال از محصول و خدمات تولیدشده است. در واقع آنها باید در گام نخست نیازهای بازار را بشناسند تا بتوانند بقای خود را حفظ کنند».
یساری معتقد است بیشتر استارت‌آپ‌ها روندی معکوس در تولید و شکوفایی پیش می‌گیرند و لازم است از تجربه شرکت‌های بزرگ و موفق، نهایت استفاده را کنند. وی می‌گوید: «در ابتدای فعالیت خود شروع به ساخت محصول کردیم، اما چون بازاری برای فروش پیدا نکردیم، در نهایت زمین خوردیم و مدت زمان زیادی هزینه‌های اضافی پرداختیم و در نهایت تصمیم گرفتیم فعالیت خود را در دل یک مجموعه بزرگ نهادینه کنیم و به‌صورت یک گروه فعال، پروژه‌های حوزه‌های الکترونیک نرم‌افزار و هوش مصنوعی را با آخرین فناوری‌ها به‌سرانجام برسانیم».


چرا استارت‌آپ می‌زنید؟
امروز هر کسب‌وکاری باید بداند که برای رفع چه نیازی شکل گرفته است و در واقع پیش از شکل‌گیری کسب‌وکارها دلیل شکل‌گیری آنها می‌تواند نیازهای رفع‌نشده در آن حوزه خاص باشد، اما اینکه چگونه به این نیازها باید دسترسی داشت، خود فرآیندی زمانبر است که بیشتر رهبران استارت‌آپ‌ها به آخرین موردی که می‌رسند نیازسنجی در بازار است. در واقع آنها در فرآیند تولید محصول کالا یا خدمات قرار می‌گیرند و بعد در ارائه آن به بازار با مشکل مواجه می‌شوند و می‌فهمند که محصول‌شان موردنیاز بازار نبوده است، هرچند مبتنی بر فناوری است.
یساری در این‌باره می‌گوید: «ارتباط صنعت با دانشگاه، اصلی‌ترین مانع یک کسب‌وکار نوپا به‌ویژه در بخش فناوری است. کم پیش می‌آید که مشکلات صنعت کشور در دانشگاه‌ها بررسی شود. حال اگر این ارتباط برقرار شود، فرآیند نیازسنجی به‌راحتی انجام می‌شود و در این شرایط افراد خبره، توانمند و باثبات به‌آسانی می‌توانند حتی باوجود تحریم‌ها مشکلات کشور را حل کنند».
به‌گفته وی، ارتباط صنعت با دانشگاه، نیازسنجی و تیم خوب می‌تواند مسیر استارت‌آپ‌های یک کشور را به شکوفایی برساند و آنها را از خطر فروپاشی برهاند.


تجربه خارجی‌ها
وب‌ون در روزهای بالا گرفتن تب اینترنت در سال ۱۹۹۶، توسط لوئیس بوردرز تاسیس شد. او در سال ۱۹۷۱ نیز از موسسان کتابفروشی بوردرز بود. وب‌ون با همکاری شرکت مهندسی بچتل، یک میلیارد دلار صرف ساختن انبار خود کرد و ناوگانی از کامیون نیز برای تحویل کالا به مشتریان خود، خریداری کرد. از سوی دیگر، سهام شرکت رقیبش یعنی هوم‌گروکر را که اوضاع خوبی نداشت، به‌بهای ۱.۲ میلیارد دلار خرید. این شرکت در سال ۲۰۰۰ یعنی روزهای اوجش، ۱۷۸.۵ میلیون دلار فروش داشت، اما ۵۲۵.۴ میلیون دلار هم هزینه کرده بود.
وب‌ون در دوران اوجش در بیش از ۱۰ بازار امریکا فعالیت داشت؛ منطقه بی‌سانفرانسیسکو، دالاس، سن‌دیگو، لس‌آنجلس، شیکاگو، سیاتل، پورتلند، اُرِگون، آتلانتا، جورجیا، ساکرامنتو، اورینج کانتری و کالیفرنیا. با این امید که این رقم را تا سال ۲۰۰۱ به ۲۶ شهر برساند.
 سرمایه‌گذاران فشار زیادی بر شرکت می‌آوردند تا زودتر به سوددهی برسد. همین فشار و رشد سریع، بعدها گریبانگیر وب‌ون شد، به‌گونه‌ای که سی‌نت این کسب‌وکار را یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های تاریخ خوانده است.
هیچ‌یک از مدیران‌ارشد یا سرمایه‌گذاران شرکت و همچنین خود مدیرعامل، تجربه‌ای در زمینه صنعت سوپرمارکت نداشتند،کمااینکه جورج شاهین برای پیوستن به این شرکت، از ریاست دفتر مشاوره اندرسن استعفا داده بود. وب‌ون مجبور بود دستمزد بالایی به شاهین بپردازد، چرا که او در پست قبلی‌اش، ۴ میلیون دلار در سال درآمد داشت. شاهین در آوریل ۲۰۰۱ وقتی که وب‌ون در شرف تعطیل شدن بود، از مدیرعاملی شرکت کناره‌گیری کرد.


سخن پایانی
باتوجه به موارد یادشده، زمان ایجاد یک استارت‌آپ، رابطه تنگاتنگی با نیاز موجود دارد و صاحبان ایده باید بدانند که چه زمانی باید ایده‌های‌شان را عملیاتی کنند؛ در واقع مصداق این ضرب‌المثل است که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. تجارب گذشته نشان می‌دهد که برای رشد یک کسب‌وکار زمینه‌ها، زمان و تفکر توسعه از اساسی‌ترین الزامات آن است، پس لازم است رهبران استارت‌آپی بدانند که هر ایده‌ای در هر زمانی پاسخگو نیست، همچنین زیرساخت‌های کشور برای توسعه یک کسب‌وکار هم از دیگر مواردی است که یک استارت‌آپ برای توسعه‌اش باید بداند که آیا می‌تواند با شکاف‌های موجود راهی برای پیشرفت پیدا کند یا خیر؟


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/2ra87m