مریم ابراهیمی - گروه گزارش: یک روز آتش سودایی به نام کتاب در جان عبدالغفار طهوری و خاندان طهوری افتاد که شعلههای آن باقی است و چنان کرد که چراغ کتابفروشی طهوری در خیابان انقلاب بیشتر از ۵۰ سال هنوز و تا همین روزها روشن است و اما نمیماند.
بسیاری از ما نیز کتابهای طهوری را در دورههای مختلفی از خرید کتابهایمان، حداقل یک بار تماشا کردهایم.
عبدالغفار طهوری در سال ۱۳۲۳ به واسطه یکی از اقوام در یکی از ادارههای دولتی مشغول به کار شد ولی وسوسه کتابها رهایش نمیکرد. دست آخر هم کار اداری را رها کرد تا دستفروش کتاب شود.
چندی بعد شاگرد کتابخانه دانش شد و بعدها کتابفروشی طهوری را روبهروی دانشگاه تهران برپا کرد. آنوقتها کتابفروشیها در خیابان انقلاب فعلی به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید و کتابفروشی طهوری چهارمین کتابفروشی روبهروی دانشگاه شد.
طهوری نخستین کتاب را در سال ۱۳۳۲ با نام «تذکرهالملوک» منتشر کرد. میگویند که در همه سالهای کاریاش هرگز قیمت کتاب را تغییر نداد و کتابها را با همان قیمتی که در چاپ اول منتشر کرده بود، تجدید چاپ میکرد.
احمدرضا طهوری در مصاحبهای گفت که پدرش به کتابها مثل دارو نگاه میکرد: «او معتقد بود کتاب مانند داروست که اگر اشتباه به مخاطب داده شود، باعث بیماری خواهد شد.»
انتشار «هشت کتاب» سپهری و چاپ آثار عباس اقبال، «یادداشتهای زرینکوب» و... از آثار ماندگاری است که به همت انتشارات طهوری به چاپ رسیدهاند. مرحوم طهوری همچنین جزو نخستین ناشرانی بود که حقالتالیف را در میان صنعت نشر مطرح و باب کرد.
اما سیداحمدرضا طهوری از سال ۱۳۷۴ مسئولیت انتشارات و کتابفروشی طهوری را برعهده داشته است.
او گفته بود که با خودش پیمان بسته بود هرگاه نشد ادامه دهد، این کار را منحل کند تا نام و خاطره پدر منقص نشود و ظاهرا این هنگام فرا رسیده است. او از هزینههای سنگین کار میگوید و اینکه نمیتواند از پس مخارج فروشگاهش بربیاید و حالا پس از ۵۲ سال، باید با کتابفروشی طهوری خداحافظی کند. امسال شهرداری از این کتابفروشی یک میلیون و ۸۰۰هزار تومان عوارض خواسته است. علاوه بر آن کتابفروشی طهوری باید برای کتابهایش که خود از روند فروش آنها در بازار باخبرید ۵/۸ میلیون تومان مالیات بدهد. در زمانی دور این کتابفروشی چهارمین بود و میدرخشید و برای دوستداران کتاب مرکز بسیار مهمی به شمار میآمد و اکنون در میان انبوهی از فروشگاههای کتاب و انتشارات بسیار، کتابفروشی طهوری حذف خواهد شد.
دل آدم میگیرد که بخواهد برای این مغازه آیندهای را توصیف کند و حدس و گمان بیاورد که بر سر او چه خواهد آمد... رستوران شود خوب است یا فروشگاه لباس؟ اما این قلم حکم دارد که تلخیها و خاموشیها را هم بنویسد و دور نباشد از واقعیتهایی که هستند با اینکه دوستشان نداریم. چراغ کتابفروشی طهوری خاموش میشود.
با اینکه سیداحمدرضا طهوری گفته است: اینجا همه زندگی من است.
این هم واقعیتی دیگر است که از یاد نمیبریم هرگز که خاندان طهوری، صاحبامتیاز و مسئول انتشارات و کتابفروشی طهوری در صنعت نشر کشور نقش و سهمی مهم و ماندگاری داشتهاند.
پرسشی که با این رویدادها اینجا در زمینه اقتصاد فرهنگ مطرح میشود این است که در کنار مباحث درآمدزایی و رونق اقتصادی هنر، جایگاه تسهیلات و امکانات برای بقای مراکز فرهنگی چه تعریفی دارد... یادآوری این نکته برای تئوریسینها و کارشناسان اقتصاد هنر و فرهنگ شاید باعث شود که فصل جدیدی را در این ارتباط بگشایند تا در آینده در جامعه فرهنگی ما بحرانهای جبرانناپذیر برای صاحبان ذوق و فعالان فرهنگی کمتر روی دهد.