بهنام او که هرچه بخواهد همان میشود
در روزگاری که ما درس میخواندیم، انواع نمرات در کارنامهها وجود داشت از علمالاشیاء تا جغرافیا، از منطق تا فلسفه، از انگلیسی تا عربی، از نقاشی تا ورزش و... اما نمرهای وجود داشت که پدر قبل از آنکه به معدل و سایر نمرات نگاهی کند، آن را میدید، این نمره را حتی در کنار بقیه نمینوشتند، پایین کارنامه و جداگانه اعلام میکردند که نمره انضباط آقازاده یا خانمزاده شما فلان است.
وای اگر این نمره کم میشد، در بسیاری از خانوادهها میتوانستی حتی از فیزیک و شیمی و ریاضی تجدید شوی، اما همه انتظار داشتند که نمره انضباط را ۲۰ بگیری، هیچ پدر و مادری به ۱۹ هم رضایت نمیداد، یکی دوبار دستم بگرفت و به مدرسه برد تا بداند، چرا ۱۸ و ۱۹ در انضباط گرفتهام. یکبار هم در آن ۱۲ سالی که درس خواندم، فکر میکنم ۱۴ یا ۱۵ گرفتم، چه مصیبتی شد آن تابستان، چه نقها و محدودیتها که به وجود نیامد و...
روزگار گذشت، خودم پدر شدم، معلم شدم و باز همان حکایت تکرار شد. زمانه عوض شده بود، فرهنگ تغییر کرده بود، پدرسالاری جایش را به مادرسالاری داده بود که عمر مادرسالاری هم زیاد دوام نیاورد و فرزندسالاری شکوفا شد و نمره انضباط هم مثل علمالاشیاء کمکم به تاریخ سپرده شد.
دیگر در کارنامه بچهها نمره انضباط پررنگ نبود، درس معلومات عمومی از کنکور دانشگاهها حذف شد، جهان به سمت تخصصی شدن حرکت میکرد، ابنسیناهای زمانه فراموش شدند، قرار نبود دیگر زکریای رازی داشته باشیم و بوعلی هم منطق بداند و هم فلسفه درس دهد هم از دین بگوید و هم طبابت کند. روزگار ما روزگار جزئیات شد، نرمافزار و سختافزار هرکدام جهانی را تصرف کردند، متخصصان متولد شدند، علم شکوفاتر شد، پزشک عمومی کمکم به تاریخ پیوست و یا خواهد پیوست، تخصص، تخصصیتر میشود. پزشک قرنیه با پزشک عنبیه حتما در آینده نهچندان دور متفاوتند، دیگر هر انگشت، شبیه انگشت دیگر نیست، این سرعت تغییر و این تفکیک تخصصی، دیری نخواهد پایید که برای هر سلول و هر استخوان و هر ماهیچه باید به متخصص آن مراجعه کنیم، در هیاهوی سرعت انتقال دانش و جهانیشدن و پیشرفت کامپیوترها و تصرف فضای مجازی و تخصصی شدن همه علوم و تفکیک همه دانشها از یکدیگر، انضباط کجاست؟ اخلاقیات به کجا میرود؟
انسان معاصر چگونه میتواند بیارتباط، بیسلام، بیعلیک، بیمعرفت و بیهویت ادامه حیات دهد؟ لوطیگری سنتی پیشکش، سپردن تار مویی برای تعهد اخلاقی پیشکش، گفتن واژه خریدم، فروختم به زبان و پذیرفتن ضرر و زیان آن پیشکش، ... و اگر همه آنچه که انسان در طول تاریخ شنیده و خوانده و اخلاق و معرفت انسانی را شکل داده است راهم فراموش کنیم. تعهد انسانی چه میشود؟
تخصص بدون تعهد در همین زمان خودش را نشان میدهد، پزشکی که پایبند سوگند خود نیست، کاسبی که دیگر حبیب خدا نیست، مدیری که امضای خودش را ارج نمیگذارد مدیرانی که فرمان میرانند و پابهپای فرمانبران حرکت نمیکنند و خود را به آب نمیزنند و خیس نمیشوند چه میشوند؟
در هیاهوی این روزگار، دولتی در مردادماه ۹۲ متولد شد که از امید گفت و دل به تدبیر سپرده است. این دولت میخواهد به تولید، به رشد، به شکوفایی، به پیشرفت و به آیندهای بهتر فکر کند.
چقدر موفق خواهد شد؟ نمیدانم.
اما میدانم که در بررسی کارنامه یکساله او، در تورم، در صنعت، در اقتصاد، در تعاون، در سیستم بانکی، در یارانه، در سبد کالا، در مسکن، در سیاست داخلی، در امور بینالملل، در انرژی هستهای، در نفت، در آموزش، در پرورش، در هنر، در فرهنگ، در سینما، در تئاتر و در مدیریت نمرههای کم و زیادی گرفته است. در یکی تجدیدی است، در یکی قبول شده است. در دیگری نمره ناپلئونی دارد و...
اما بدون شک این دولت در انضباط، نمره خوبی دارد، زبان انسانی را میشناسد، محترم حرف میزند، با جهان مراوده میکند، بیحرمتی نمیکند، واژه را دوست دارد، ادب را میفهمد و دستش را برای رسیدن به آیندهای بهتر به سمت یکایک ۷۵ میلیون دراز کرده است. نمره انضباط او الف است.
ناصر بزرگمهر / مدیرمسئول