بحران آب؛ پیامد سیاستهای کلان و فقدان اعتماد عمومی
مصطفی فداییفرد کارشناس حوزه آب

صرفهجویی در مصرف آب یکی از موثرترین ابزارها برای مقابله با بحران منابع آبی است. هر میزان همکاری مردم، حتی کاهش مصرف ۱۰ تا ۲۵ درصد، میتواند تاثیر قابلتوجهی در این مهم داشته باشد؛ چه در بخش شهری و چه در بخش کشاورزی. این واقعیت را که همکاری عمومی میتواند اثرگذار باشد، هیچکس نمیتواند انکار کند. اما مشکل اصلی در ایران، فقدان پشتوانه مردمی و اعتماد عمومی به دولتها است. در 4دهه اخیر، اقدامات دولتهای مختلف بهگونهای بوده است که مردم دیگر به توصیهها و سیاستهای حاکمیتی اعتماد ندارند و در نتیجه، حتی در برخی موارد، ممکن است با رفتار معکوس و افزایش مصرف، نارضایتی خود را نشان دهند.
بنابراین نمیتوان تنها با اجرای برنامههای صرفهجویی، این وضعیت را حل کرد. فقدان اعتماد عمومی، پیامد مستقیم تصمیمات کلان و سیاستگذاریهای ناکارآمد است که طی دههها منابعطبیعی و پشتوانه اجتماعی را تضعیف کرده است. بدون بازسازی اعتماد و بازگرداندن مشارکت فعال مردم، هیچ برنامه مدیریتی قادر نخواهد بود به نتایج پایدار دست یابد.
ریشه بحران آب ایران به سیاستهای کلان کشور بازمیگردد. کارشناسان طی چند دهه بارها هشدار دادهاند که سیاستهای نادرست و برنامهریزیهای اشتباه، زمینهساز بحران فعلی شده است. زیرساختهای لازم برای مدیریت بهینه منابع آبی ناقص هستند و حتی اگر موجود میبود، تاثیر چندانی نداشت. نمونه واضح این موضوع، آخرین طرح جامع آب ایران با نام «ستیران» است که در سال ۱۳۵۳ توسط یک شرکت فرانسوی تهیه شد. این طرح ظرفیت واقعی توسعه کشاورزی کشور را تحلیل و توصیه کرده بود که برای جمعیت حدود ۶۰ میلیون نفر، تولید داخلی محصولات استراتژیک کافی است و بقیه نیازها باید از طریق واردات و بهرهگیری از مفهوم «آب مجازی» تامین شود.
متاسفانه، سیاستگذاران ایران خلاف این توصیه عمل کردند. کشور بر خودکفایی اصرار ورزید و همزمان محصولات آببر را صادر کرد. محصولاتی مانند پیاز، هندوانه و چغندرقند، نمونههایی از تصمیماتی است که منابع آب و خاک کشور را بهشدت تحتفشار قرار داده است. این سیاست نادرست، همراه با تمرکز نامناسب جمعیت و توسعه صنایع آببر در مناطق کمآب، پایه و اساس بحران فعلی را شکل داده است.
یکی از توصیههای مهم طرح جامع سال ۱۳۵۳، تمرکز جمعیت در سواحل جنوبی کشور بود، مناطقی که امکان توسعه صنعتی و جمعیتی بدون فشار بر منابع آب وجود داشت. با این حال، تمرکز جمعیت در کلانشهرهای مرکزی افزایش یافت و صنایع آببر نیز در مناطق خشک و پرجمعیت ساخته شدند. تصمیمات مدیران و مسئولان بیسواد و نالایق، از جمله توسعه صنایع فولاد و ذوبآهن در اصفهان و دیگر کلانشهرها، اگرچه در ظاهر خدمت به استانها بهنظر میرسید، در واقع به منابعطبیعی و مردم آسیب رساند و باعث شد که بحران آب در سطح ملی تشدید شود.
علاوه بر این، فقدان پاسخگویی و نبود خط قرمز برای مسئولان، یکی دیگر از عوامل مهم بحران است. هیچ استاندار، وزیر یا نمایندهای تاکنون بهدلیل تصمیمات غلط در حوزه منابع آب مورد بازخواست قرار نگرفته است. این فقدان مسئولیتپذیری، موجب شده تا مدیران آینده نیز بدون رعایت دقت لازم، تصمیماتی اتخاذ کنند که بحرانهای جدیدی ایجاد میکند.
بنابراین، بحران آب در ایران نتیجه ترکیبی از سیاستهای کلان نادرست، تمرکز نامناسب جمعیت، توسعه صنایع آببر در مناطق نامناسب و فقدان اعتماد عمومی است. بدون اصلاح این عوامل، هیچ برنامه صرفهجویی و مدیریت منابع نمیتواند به نتایج پایدار دست یابد.
راهکارهای مقابله با بحران آب، نیازمند اصلاح سیاستهای کلان، بازسازی خطوط قرمز برای مدیران، ایجاد سازکارهای پاسخگویی و احیای اعتماد عمومی است. تنها در چنین شرایطی است که توصیههای مربوط به صرفهجویی و بهرهبرداری بهینه از منابع آبی اثرگذار خواهند بود.
بحران آب ایران، علاوه بر ابعاد محیطزیستی، ضعف نظام مدیریتی و ناکارآمدی سیاستهای توسعه را نشان میدهد. پیام این بحران برای مسئولان روشن است؛ بدون درک درست از ظرفیتهای طبیعی کشور، بدون رعایت اصول علمی و بدون مشارکت واقعی مردم، تلاش برای حفظ منابع آب و توسعه پایدار، محکوم به شکست خواهد بود.