آزمونی برای بلوغ سیاست بینالملل
نادر مهرگان – متخصص حقوق بینالملل منابع آب

در جهانی که بحرانهای زیستمحیطی شتاب گرفتهاند و رقابت بر سر منابع حیاتی فشردهتر شده، آب در حال تبدیل شدن به نقطه کانونی تنشهای ژئوپلیتیکی است. قرن بیستویکم ممکن است نه با نبرد بر سر نفت یا خاک، بلکه با جنگ بر سر آب تعریف شود؛ جنگی که نشانههای آن از هماکنون در نقاطی از خاورمیانه، افریقا، و جنوب آسیا نمایان شده است.
آب، برخلاف نفت، جایگزینی ندارد. بدون آن کشاورزی میمیرد، صنعت متوقف میشود و زندگی انسانی به بنبست میرسد. با این حال، دسترسی به منابع آب شیرین، بسیار محدود است. تنها حدود ۲.۵ درصد از کل آبهای کره زمین، شیرین هستند و از این مقدار نیز بخش قابلتوجهی در یخچالهای طبیعی یا سفرههای غیرقابلدسترس ذخیره شدهاند. همین واقعیت باعث شده آب به یکی از راهبردیترین منابع عصر جدید تبدیل شود.
درحالحاضر بیش از ۴۰ درصد جمعیت جهان در حوضههای آبی مشترک زندگی میکنند؛ یعنی رودخانهها، دریاچهها یا منابع زیرزمینیای که میان دو یا چند کشور تقسیم شدهاند. در چنین شرایطی، هرگونه توسعه یا سدسازی یکجانبه میتواند به واکنش سیاسی یا حتی نظامی طرف مقابل منجر شود. تنش بر سر سد النهضه بین اتیوپی و مصر، اختلافات ترکیه با عراق و سوریه بر سر رودخانههای دجله و فرات، و رقابت هند و پاکستان در حوزه رود سند نمونههایی از این واقعیت نگرانکنندهاند.
در این میان، ایران نیز از گزند این بحران جهانی مصون نیست. کاهش بارندگی، برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی، ناپایداری مصرف در بخش کشاورزی، و اختلافات بر سر حقابه رودهای مرزی مانند هیرمند و ارس، موقعیت ایران را در برابر بحران آبی آسیبپذیر کرده است. با ادامه این روند، کشور با چالشهای پیچیدهای چون مهاجرتهای داخلی، تنشهای اجتماعی، تضعیف امنیت غذایی و حتی افزایش اصطکاک با همسایگان روبهرو خواهد شد.
اما آیا سرنوشت محتوم ما جنگ بر سر آب است؟ پاسخ این پرسش، در نوع انتخابهای امروز ما نهفته است. اگر کشورها منطق همکاری و دیپلماسی آبی را جایگزین رقابت و انحصار کنند، میتوان از آب بهعنوان فرصتی برای صلح بهره گرفت. مدیریت مشارکتی حوضههای آبریز، تدوین توافقات منطقهای منصفانه، استفاده از فناوریهای بازچرخانی و شیرینسازی آب، و ارتقاء آگاهی عمومی، میتوانند راه را برای آیندهای پایدار هموار کنند.
آب، آزمونی برای بلوغ سیاست بینالملل در قرن جدید است؛ اینکه آیا قادر خواهیم بود بهجای جنگیدن بر سر بقا، مسیر همزیستی و بهرهبرداری مشترک را انتخاب کنیم یا نه.
جنگ بر سر آب دیگر فقط یک سناریوی علمی - تخیلی نیست؛ بلکه به واقعیتی نگرانکننده در سیاست بینالملل تبدیل شده است. در جهانی که منابع آب شیرین تنها ۲.۵ درصد کل منابع آبی را تشکیل میدهد و از این مقدار هم بخش بزرگی در یخچالهای طبیعی یا سفرههای غیرقابل دسترس محصور شده، فشار بر منابع مشترک روزبهروز بیشتر میشود.
در روابط بینالملل، رقابت بر سر منابع مشترک (اعم از انرژی، آب، خاک حاصلخیز) همواره از عوامل اصلی بروز منازعه بوده است. آنچه در قرن بیستویکم این رقابت را پیچیدهتر میکند، شدت گرفتن تغییرات اقلیمی و رشد فزاینده جمعیت بهویژه در مناطق کمآب است. بهطور خاص، مناطق جغرافیایی مثل خاورمیانه، شاخ افریقا، آسیای مرکزی و جنوب آسیا به "نقاط داغ" بحران آبی و امنیتی تبدیل شدهاند.
تجربه تنش میان مصر و اتیوپی بر سر سد النهضه، اختلافات آبی ترکیه با عراق و سوریه، یا مناقشات بر سر رودخانههای مرزی میان هند و پاکستان، نشان میدهد که آب دیگر صرفاً یک منبع طبیعی نیست؛ بلکه به ابزار قدرت و حتی تهدید تبدیل شده است. دولتها در تلاشاند تا با سدسازی، تغییر مسیر رودها یا محدودسازی جریان آب، منافع راهبردی خود را تثبیت کنند. این اقدامات گاه بدون در نظر گرفتن اصول حقوق بینالملل آب انجام میشود.
ایران نیز بهعنوان کشوری با موقعیت ژئوپلیتیکی ویژه و منابع محدود آبی، همزمان با تهدیدهای داخلی (ناترازی مصرف، کاهش بارندگی، فرسایش منابع زیرزمینی) و خارجی (اختلاف بر سر رودخانههای مرزی همچون هیرمند و ارس) مواجه است. نکته کلیدی آن است که اگرچه احتمال بروز جنگ کلاسیک صرفاً بر سر آب هنوز در سطح پایین ارزیابی میشود، اما بحرانهای ثانویه ناشی از کمآبی میتواند به بیثباتی داخلی، مهاجرتهای اجباری، نارضایتی اجتماعی و حتی فروپاشی منطقهای منجر شود.
اکنون بیش از هر زمان، نیاز به دیپلماسی آبی احساس میشود؛ دیپلماسیای که بر پایه گفتوگو، شفافسازی، مدیریت مشترک منابع و احترام به حقوق بینالمللی شکل گیرد. آب میتواند ابزار همگرایی باشد اگر بهجای رقابت، منطق همکاری جایگزین شود. آینده امنیت جهانی در گروی این انتخاب راهبردی خواهد بود.