بخش مبادلهای اقتصاد آسیبی از جنگ ندید
سهراب دلانگیزان اقتصاددان
بخش عمده آسیب به اقتصاد از محل درگیریها و تنشها میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی به حوزه نظامی و دفاعی و زیرساختهای این بخش بوده و بخش مبادلهای اقتصاد خسارتهای چندانی را از این درگیری متحمل نشده است؛ یعنی بخش عمده زیرساختهای اقتصادی ما سالم باقی مانده است.
اما در زمینه بازسازیهای اقتصادی و شکوفایی آن مسئله اساسی این است که در گام نخست بپذیریم ما در گذشته در زمینه سیاستگذاریهای اقتصادی اشتباه عمل کردیم و بهاصطلاح رفتارهای اقتصادی ما نامعقول بوده است.
تا زمانی که نپذیریم مسیر گذشته نادرست بوده، نمیتوانیم پا در مسیر جدید و درست بگذاریم. بر این مبنا لازمه شرایط فعلی این است که عدهای از سیاستگذاران و خردمندان اقتصادی صادق، امین و شجاع دور هم جمع شوند و همانگونه که اشاره شد با مقدمه پذیرش اشتباهات گذشته، با جداسازی حوزههای استراتژیک، سیاسی-امنیتی و اقتصادی طرحی نو در هر بخش رقم بزنند. اما در حوزه اقتصاد من بر این باورم که بازسازی شکوفایی آن یک نیاز عمده تحت عنوان «اعتمادسازی» دارد؛ شرایطی که جز با اخذ تصمیمات واقعی و درست بهوجود نمیآید.
ایجاد اعتماد در جامعه در نهایت خود را در چند بخش نشان میدهد؛ نخست اینکه فعالان اقتصادی حاضر با مشاهده شرایط اطمینانبخش، سرمایه در گردش بیشتری را به فعالیتهایشان تزریق میکنند و از این محل در گام ابتدایی اقتصاد به روال گذشته برمیگردد و در گامهای بعدی بهواسطه افزایش تقاضای ناشی از آسیبهای جنگی، توسعه نیز محقق خواهد شد.
دوم اینکه وقتی با اعتمادسازی انجامشده فضای اقتصادی مناسب و مساعد جلوه کند، سرمایهگذاران برای ورود سرمایه و انجام سرمایهگذاری جدید ترغیب خواهند شد و سطح فناوری و تکنولوژی رشد خواهد کرد.
البته اعتمادسازی فقط در بعد داخلی مدنظر نیست و شاید حتی بتوان تاثیر آن را در روابط بینالملل پررنگتر دانست، زیرا فقط در سایه اطمینان از آرام و مساعد بودن فضای اقتصادی و سیاسی کشور است که میتوان به بازسازی زیرساختهای نظامی و دفاعی کشور دست زد و آسیبهای واردشده را جبران کرد.
این امری بدیهی است که وقتی کشوری ارتباط و ائتلاف خارجی نداشته باشد، عملا حمایت خارجیها را نیز از دست خواهد داد؛ بر این مبنا باید بتوانید در چارچوب اعتمادسازی در داخل و انجام اقدامات تحولی و اصلاحی در حوزه اقتصاد بستر را برای فعالیت اقتصادی ایمن کنید و برای این کار باید از همین امروز اقدام کرد.
نکته پایانی و مهم اینکه یکی از بزرگترین مشکلات و ضعفهای گذشته ما این است که در انتصابات درست عمل نکردیم و شایستهگزینی به اصلی فراموششده تقریبا در تمام ساختارهای اجرایی ما تبدیل شده است.
با روندهایی که پیش از این حاکم بوده شایستگان و توانمندان از گردونه مدیریتی و تصمیمگیری حذف شدند و تحت شرایطی که گاهی عناوینی چون تحمیل، وفاق و... برای آن بهکار میرود نیروهایی به خدمت گرفته شدهاند که نتیجه عملکردشان اقتصاد متزلزل و ناپایدار امروز است.
البته در این باره نکته مهم این است که این شایستگان میتوانند از هر گروه و حزبی باشند و نباید با هدف خالصسازیهای حزبی کشور را از ظرفیت نخبگانی آن محروم کرد.
واقعیت این است که با وقوع اتفاقات اخیر دیگر جای آزمون و خطا وجود ندارد و بهتر است با پذیرش حقایق تن به اصلاحاتی بدهیم که ممکن است به مذاق عدهای خوش نیاید، اما نتایج آن شکوفایی و تعالی اقتصاد و مردم باشد.