آمار و اطلاعات، پایه رقابت سالم و برتری در قرن بیست و یکم
امیرحسن کاکایی- عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
قرن بیست و یکم با دو سه اتفاق بزرگ شروع شد. اولین آن ماجرای دردناک 11 سپتامبر است که دنیای پس از آن کاملا با قبل متفاوت شد و دوران جنگی جدید و پر تنش امروزی شروع شد. بعدی هم ماجرای رسوایی مالی شرکت انرون امریکا در اکتبر همان سال بود که باعث تحولات بزرگی در سیستم حسابداری و حسابرسی شرکتها در امریکا و کل جهان شد. این شرکت غول که در سالهای منتهی به 2001 الگوی سودآوری و رشد شده بود، عملا با تقلب و استفاده از فناوریهای حسابداری، دست به نوع جدیدی از تقلب زد و مدیران آن پول زیادی را از جیب سهامداران خود به جیب زدند. البته تا آنجا که خبر دارم، بعد از آن تاریخ، عالمان حسابداری تحولات زیادی را رقم زدند تا جلوی چنین تقلبهای بزرگی را بگیرند. واقعیت این است که متقلب اصلی، خود دولت امریکا بود که نهایتا نتیجه تقلبها و چاپ کردن پول در سال 2007 به حد بحرانی رسید و در سال 2008 اول خود امریکا و بعد کل دنیا را به دردسر بزرگی انداخت. البته در اینجا چاپ پول اصطلاحی عامیانه است و ماجرا خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست. چاپ پول همان کاری است که مسئولان ما سالهاست بیمحابا انجام میدهند و ما را در یک دوران تورمی سخت گرفتار کرده است. شنیدهام که سال آینده هم تورم 30 درصد در نظر گرفته شده است. البته حجم اضافه برداشتهای بودجه خیلی بیشتر است و میتوان ادعا کرد حجم چاپ پول همچنان بسیار بالا باقی خواهد ماند و ما حسابی گرفتار خواهیم ماند.
اما چرا وقتی امریکا پول چاپ میکند، رشد میکند، اما ما همان کار را انجام میدهیم، افول میکنیم. امریکاییها از دهه پنجاه حاکم بلامنازع جریان پولی دنیا شدند و در نتیجه وقتی در 1990 با سیاستهای جدید بیل کلینتون، ناترازی بودجه را زیاد میکنند، بخش مهمی از این اضافهبرداشت بر دوش بقیه سایر کشورهای جهان میافتد. بهنوعی میتوان گفت امریکا صاحب مکانیسمی است که میتواند تورم ناشی از عملکرد غلط بودجه خود را به بقیه کشورها منتقل کند و بتواند به رشد خود ادامه دهد. البته آنها یک خاصیت مهم دیگری هم دارند؛ اطلاعات دقیق. نظام سیاسی و اقتصادی امریکا بهنوعی است که نهتنها سردمداران امریکایی از جزئیات ناترازیها مطلع هستند، بلکه بزرگان صنعت و اقتصاد و تجارت آن نیز کاملا آگاهند و با آگاهی کامل، برنامهریزی و سرمایهگذاری میکنند. بزرگان امریکا حداقل به خود دروغ نمیگویند. حداقل میدانیم اطلاعات دقیق در اختیار آنهاست. با گسترش فضای مجازی و شبکههای اطلاعاتی، امریکا توانست نهتنها به اطلاعات برخط امریکاییها، بلکه به اطلاعات مهم سایر کشورهای جهان و رقبای اقتصادی هم دسترسی مستقیم پیدا کند. امروز هم که هوش مصنوعی به مراحل جدیتری رسیده، قدرت در دست کسانی است که به مجموعه بههمپیوسته اطلاعات دسترسی دارند. چنین مجموعهای حتی میتواند بین اطلاعات دقیق و اطلاعات غلط تفکیک قائل شود. حتی با تزریق اطلاعات غلط به جهان میتواند مسیر رقبا را به انحراف بکشاند و قدرت خود را افزایش دهد. امروز به همین دلیل است که چین و امریکا به جنگ جدیدی روی آوردهاند که تازه شروع شده است.
اما کمی به عقب برگردیم. امریکاییها ظاهرا در اواخر قرن هجدهم به خاطر مدیریت مهاجرت که پایه رشد امریکا بود، مفهومی بهنام آمار را به کار بردند. ظاهرا اولین کامپیوترهای مکانیکی هم اواخر قرن نوزدهم در امریکا برای مدیریت این آمار به علت هجوم مردم به این قاره اختراع شد. اصولا بدون آمار نمیتوان کارهای بزرگ را در یک کشور پیش برد. از آمار جمعیت بگیرید تا آمار پرتی نان مصرفی روزانه، برای مدیریت درست یک کشور واجب است. کشوری که آمار درست نداشته باشد، حتما به انحراف میرود.
ما هم در ایران از سال 1303 مرکز آمار داریم. البته نهادهای دیگری هم به وجود آمدهاند که این آمار دقیق باشد. بهعنوان مثال، سازمان بازرسی کل کشور، بانک مرکزی یا سازمان حسابرسی و سازمان بورس، هم از ارکان تهیه و تدارک آمارهای درست هستند.
اما متاسفانه دو واقعیت تلخ درباره ایران وجود دارد که حداقل ذهن من را خیلی آزار میدهند. اولا فرآیند دادهبرداری و آمارگیری، دارای مشکلات فراوان است و نظم لازم را ندارد. دوم اینکه نظامهای ارزیابی این آمار و اصلاح روشهای آمارگیری بهروز نشده است. البته مورد سومی هم این است که مسئولان در رویارویی با همین آمار ناقص و بعضا غلط هم هیچ واکنش مناسبی نشان نمیدهند. بهعنوان مثال هماکنون میدانیم که بسیاری از شرکتها از جمله دو خودروساز و چند بانک بزرگ دارای زیان سنگین هستند، اما هیچ واکنش درستی از خود نشان نمیدهیم. البته برخی میتوانند اینگونه توجیه کنند که مسئولان میدانند، اما بنا به مصلحت نظام، آگاهانه برخلاف منطق اقتصادی عمل میکنند. اگر این حرف درست باشد، دیگر نباید از افول شدید اقتصادی کشور و حراج و تاراج منابع ملی توسط نسل فعلی و به وجود آمدن انواع بحرانهای زیستمحیطی، اقتصادی و فرهنگی تعجب کرد. باید امیدوار بود که مسئولان حتما چیزی در این حرکتها دیدهاند که ما را در آینده به اوج موفقیت میرساند.
اما یکچیز نگرانکنندهتر وجود دارد که با فرض اینکه مسئولان ما کاملا آگاهانه عمل میکنند، بازهم مرا نگران میکند. طبق آخرین اطلاعات من، بسیاری از آمارها و اطاعات استخراجی دارای عدم قطعیت زیاد و بعضا غلط هستند. اگر مسئولان خود در میان آمارها و اطلاعات غلط گم شوند، قطعا نتیجهگیری غلط خواهند کرد و نهایتا مسیر را گم میکنند. اینکه ما مردم دقیقا نمیدانیم آیا ایران خودرو و سایپا برای اقتصاد و جامعه ما مفید هستند یا واقعا زیانده، زیاد مهم نیست، اما اگر مسئولان بالای مملکت هم اشتباه کنند، چه میشود؟