با شرایط آرمانی فاصله داریم
حسن عابدیجعفری اقتصاددان
«در شرایط جدید اقتصادی چه باید کرد؟» من قبلا هم در نوشتهها و مصاحبههای خود به این پرسش پاسخ دادهام که اگر دولت تشخیص شرایطی را که در آن قرار گرفته ندهد، حتما سیاستهایش در همه حوزهها بهشکست میانجامد؛ از جمله در اقتصاد. پیش از اقتصاد هم باید تکلیف حوزه سیاسی را مشخص کرد.
اینجا دو راه وجود دارد: یکی اینکه با همه کشورهای دنیا ارتباط برقرار کنید و آنها هم بهتناسب با شما ارتباط برقرار کنند. عقل سلیم حکم میکند با همه کشورها بهغیراز استثناها کار کرد. در چنین شرایطی، درآمد ارزی کشور افزایش مییابد و صادرات و واردات به موانع کمتری برخورد میکند و کشور در تعامل مالی با دنیا گرفتاری ندارد. اما اگر دولت به این جمعبندی رسید که شرایطی به کشور تحمیل شده است - مثل دوران جنگ که جنگ انتخاب ما نبود- باید آن را بهرسمیت بشناسد و به تفکر و رویای قبل از جنگ برنگردد.
باید سیاستها را مطابق با شرایط داخلی و خارجی عاقلانه و واقعبینانه تنظیم کرد. داشتن ایدهآل و رویا خوب است، اما در شرایط فعلی کشور و نوع ارتباطی که با امریکا داریم و تحریمهای یکجانبه، باید پذیرفت که اینها بخشی از واقعیت عینی جامعه ماست. نخستین قدم این است که شرایط را باور کنیم و بعد تصمیم بگیریم.
سالهاست که برای تامین ارز واردات با مشکل مواجهیم؛ تامین ارز در حوزه نفتی و غیرنفتی مشکل دارد، ارتباطات بانکی دشوار است و بهتعبیری باید تحریمها را دور زد که این خود افزایش هزینه بههمراه دارد و موانع حوزه صادرات و واردات هر روز بیشتر میشود. باتوجه به موارد یادشده بسته به وضعیت موجود میتوان از ۳ استراتژی بهره برد:
شرایط توسعه: این وقتی ممکن است که همه امکانات در اختیار باشد و کمترین موانع بر سر راه قرار گیرد.
استراتژی حفظ: یعنی کشور تهدید میشود و باید در حفظ آنچه دارد بکوشد.
استراتژی بقا: تلاش برای باقی ماندن است. ما در دوران جنگ، برای باقی ماندن تلاش میکردیم و شرایط تنگنای جنگ را باور کرده بودیم. بنابراین بهتناسب، سازکارهایی اتخاذ کردیم که در آن شرایط جواب داد و ما موفق شدیم.
بانک جهانی، در سال پایانی جنگ ایران و عراق، گزارشی منتشر کرد که در آن آمده بود با هر شاخصی بخواهیم اقتصاد ایران را اندازه بگیریم، باید ورشکسته باشد، اما این اقتصاد موفق از جنگ بیرون آمده است. این قضاوت بیرونیهاست و قضاوت مردم هم معلوم است. آن زمان سعی کردیم عدالت رعایت شود، توزیع عادلانه باشد. امروز شرایطی شبیه دوران جنگ داریم؛ البته آن موقع متغیرها سختتر بود و هیچ کشوری با ما همراه نبود،اما الان همه همسایهها منهای دو کشور منطقه و ۲۶ کشور مرتبط با کشورهای همسایه با ما ارتباط دارند.
در دوران جنگ، سناریو «درآمد ارزی صفر» را تنظیم کردیم. در همه مرزهای کشور محدودیت بود؛ اگرچه به آن سناریو نرسیدیم و سناریو بقا اجرا شد. آن زمان حدود ۶ تا ۱۲ میلیارد دلار در سال درآمد ارزی داشتیم. شرایط امروز ما قابلمقایسه با قبل نیست،اما اشکالاتی جدی وجود دارد. ما کلیه ابزارهای کنترلی را از بین بردهایم. در حوزه توزیع، خلع سلاح هستیم و نمیدانیم چگونه عمل کنیم. بنابراین اول باید شرایط را باور کنیم که ایدهآل و مطلوب ما نیست و این محدودیتهایی را بر ما بار کرده است و باید برحسب این شرایط تصمیم بگیریم.
باتوجه به استراتژی بقا، دولت و حاکمیت باید با افتخار وارد فضای جدید شوند و بهمحض گشایش در امور اقتصادی کشور، مطابق با آن شرایط رفتار کرد. من منعی برای دولت نمیبینم که عدالت را سرلوحه خود قرار دهد و باتوجه به شرایط، تصمیم عاقلانه و شجاعانه بگیرد وگرنه دولت، مردمش را از دست خواهد دهد.
ما در دوران جنگ هم، از تمام ظرفیت بخش خصوصی استفاده میکردیم. مجموعه کسبه با تمام توان در میدان عمل بودند والا کجا دولت میتوانست بهتنهایی کار کند؟ کدام دولت منهای مردم میتواند امور کشور را پیش ببرد؟ اصل حضور مردم، تعامل مردم و دولت و اعتماد عمومی میان مردم و دولت اصول پایهای است و این را نباید از دست داد. اگر جایی لازم است که دولت دخالت کند، نباید بههیچوجه تعلل کند. مردم، دولت تشکیل ندادهاند تا فلاکتشان را تماشا کند. دولت باید متناسب با شرایط تصمیم بگیرد. در این میان، دولت بدون اقتصاد بخش خصوصی نمیتواند کاری از پیش ببرد. دولت باید با خلوص نیت وارد کار شود و بداند ما در شرایط «حفظ محوری» هستیم نه شرایط معمولی و آرمانی.