و اما خودرو برقی...
امیرحسن کاکایی-عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
این روزها «خودرو برقی» در بورس خبرهای خودرویی جهان است. چینیها که چنان رفتار میکنند که انگار خودرو معمولی بهزودی از دنیا خواهد رفت و خودرو برقی جایگزن آن خواهد شد. تسلا و بیوایدی هم که دائم برای هم کری میخوانند و هر روز خدمت یا محصولی جدید رو میکنند. فضای رسانهای طوری شده که انگار هر خودروسازی که برای تولید خودروهای برقی سرمایهگذاری نکرده باشد، بهزودی از دور رقابت حذف خواهد شد. متعاقب این بازی رسانهای و فضاسازی که بهنظر من در رأس آن، چینیها قرار دارند، در ایران هم موضوع واردات و حتی تولید خودروهای برقی روی بورس خبری است. اوضاع بهگونهای است که هر کس مخالفت کند، انگار که در قرون وسطا گیر کرده و با پیشرفت ایرانیها مخالفت میکند. برخی چنان درباره خودرو برقی صحبت میکنند که عنقریب جایگزین کامل خودروهای موجود میشود و آلودگی تهران بهطور ناگهانی از بین میرود. اما آیا این خودروهای ما هستند که مازوت میسوزانند یا نیروگاهها؟ چه کسی مقصر اصلی این است که ما هر سال در آذر در اتاق گاز بزرگی بهنام تهران گرفتار میشویم؟
اما واقعیت چیست؟ اولا خودرو برقی راهحل خوبی است، اما راهحل تام و کامل نیست و فقط بخشی از راهحل است. خودرو برقی نیازمند برق است و اینکه برق چگونه تولید میشود و از چه مسیری با چه کیفیتی انتقال مییابد، بسیار مهم است. طبق محاسبات ما، باتوجه به راندمان کلی نیروگاههای ما در ایران و از آن بدتر سیستم انتقال قدرت، مصرف معادل سوخت نیروگاهها در حالت عادی، از مصرف خودروهای سالم تولیدی 10 سال اخیر خودروسازیهای ما بیشتر نباشد، کمتر نیست. ضمن اینکه ما به هزارویک دلیل در مقاطعی از سال مجبور میشویم بهجای گاز مازوتی بسوزانیم که جزو بدترین و آلودهکنندهترین سوختهای در دسترس ما ایرانیان است. پس در این شرایط، استفاده از خودروهای برقی، نهتنها مصرف سوخت در کل کشور را پایین نمیآورد، بلکه میتواند آلودگی کلی را هم بالاتر ببرد.البته در دنیا، دو کار خیلی مهم قبل از توجه به خودروهای برقی انجام دادهاند؛ نخستین آن بالا بردن راندمان نیروگاهها و سیستمهای انتقال قدرت است و دومی سرمایهگذاری در انرژیهای پاک که همچنان با سرعت ادامه دارد. اما جالب است که همان چین که ادعایش همه دنیا را برداشته، ناچار شده مصرف زغالسنگ را بالا ببرد. البته برخی مناطق مانند کشورهای اسکاندیناوی و آلمان و فرانسه تلاش جدیای برای کاهش تولید کربن نمودهاند، اما در واقعیت اگر روند فعلی توسعه نیروگاههای موجود دنیا که بخش مهمی از آنها مبتنی بر زغالسنگ هستند، ادامه یابد، لزوما در دنیا هم استفاده از خودرو برقی باعث کاهش آلایندگی نمیشود. البته طرفداران خودروهای برقی استدلال خوب دیگری هم دارند. آنها مدعی هستند که ما در طول روز مصرف برق بالایی داریم و شبها نمیتوان نیروگاهها را خاموش کرد و مصرف با مشکل روبهرو است. پس اگر ما بتوانیم شبها خودروهای برقی را شارژ کنیم، نهتنها این مشکل نیروگاهها را حل خواهیم کرد، بلکه شاید بتوانیم در طول روز بهعنوان یک منبع کمکی به شبکه برق در زمان پیک عمل و یک تعادل منطقی ایجاد کنیم و یک بهینهسازی کلان انجام دهیم. الحق والانصاف هم کارهای خیلی خوبی در دنیا صورت پذیرفته است. حال از این بحث هم میگذریم که آیا خود باتریها، منشائی جدید برای آلودگی خواهند بود یا خیر. یا اینکه آیا منابع معدنی دنیا برای تولید میزان باتری موردنیاز کفایت میکند یا خیر. فرض میکنیم که برای همه این سوالها جوابهای منطقی وجود دارد.اما درباره ایران چند مشکل اساسی وجود دارد؛ اولا مشکل ایران خودرو نو نیست. مشکل اصلی فعلی درصد بالای خودروهای فرسوده و معیوب است. در کنار آن سوخت غیراستاندارد که باعث استهلاک بالاتر و مصرف بیشتر سوخت خودروهای موجود میشود. میتوان گفت مشکل اصلیتر اصولا خودرو نیست، بلکه مشکل نظام حملونقل کاملا شکستخورده است که روز بهروز بهرهوری آن پایین میآید و غیر از مصرف سوخت و تولید آلایندگی، مهمترین ضربهای که به اقتصاد مملکت میزند، تلف کردن وقت مردم است. حالا فرض کنیم که اصلا خودرو برقی خیلی خوب. آیا مردمی که پول ندارند موتورسیکلت خود را به یک خودرو حداقلی یا خودرو بیست سال کارکرده خود را به خودرو نو تبدیل کنند، میتوانند پول خودرو برقی بدهند؟ برخی موارد حتی اوضاع آنقدر خراب است که مردم پول ندارند تایر خوب برای ماشین بخرند؛ بعد این فرد از کجا پول میآورد خودرو برقی را تعمیر کند؟ عقل حکم میکند که منابع محدود خود را در جاهایی با اولویت بالاتر و اثربخشی بیشتر و فوریتر خرج کنیم (اصل پارتو). شهرداریای که پول ندارد اتوبوسهای معمولی خود را بازسازی کند، چرا باید تاکسی برقی بخرد؟ در جایی که موتورسیکلتها باربری میکنند، آیا سرمایهگذاری در توسعه نظامهای حملونقل بار درونشهری مبتنی بر کامیونت بهصرفهتر است یا خرید موتورسیکلت برقی؟ نهایتا قرار است بالانس مصرف انرژی را چه کار کنیم؟ آیا واقعا میتوان کاری کرد که تاکسیدارها، فقط شبها، آن هم بعد از ساعت ۱۲ (ساعت کاهش مصرف) خودرو خود را شارژ کنند و صبح اول وقت (حدود ۵ و ۶ صبح) بهدنبال روزی حلال به خیابان بیایند و خیالشان راحت باشد که با مشکل کمبود انرژی در طول روز مواجه نمیشوند؟ کدام تاکسیدار در برج لوکس زندگی میکند که بتواند پارکینگی را که دارای سیستم شارژ مناسب است (شارژری که در کمتر از ۵ ساعت خودرو را شارژ کند) در اختیارش بگذارد؟ پس اجرای این تئوریها که برای دنیا مطرح میشوند، در ایران با تناقضات زیادی روبهرو است. مهمترین تناقض آن هم ناشی از اقتصاد کل ماجرا چه در زمینه سبد انرژی کشور و چه در زمینه اقتصاد مصرف خودرو است که تا حل نشود، موضوع بیشتر یک نمایش بزرگ لوکس و گرانقیمت است تا یک راهحل واقعی برای کشور.