رانت، کابوس کارآفرینی
کمال اطهاری-کارشناس اقتصاد سیاسی
وقتی صحبت از مهارتاندوزی و کارآفرینی میشود، در ابتدا لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که آیا اکوسیستم کارآفرینی در کشور وجود دارد یا خیر؟ بهاعتقادمن، از آنجایی که رانت در بطن نظام اقتصادی کشور رخنه کرده، چگونه میتوان از بستری که برپایه یک فعالیت اقتصادی واضح و درست شکل گرفته است، حرف زد؟ کارآفرینان و دانشبنیانها اگر در جریان رانتبازی قرار نگیرند، تا حدی میتوانند به حیات اقتصادی خود ادامه دهند؛ بنابراین، اهدافی نظیر مهارتآموزی و توسعه دانشبنیانها در دل کارآفرینی بیشتر شبیه یک رویا است.ناگفته نماند که استثناهایی و کسبوکارهایی هم وجود دارند که در قالب کارآفرینی و دانشبنیان بهمعنای واقعی فعالیت میکنند، اما در شرایط فعلی اقتصادی کشور، نشانهای از بودن یک اکوسیستم زاینده وجود ندارد. متاسفانه کارآفرینی در ایران اسیر یک تعادل نازا شده است و خروجی مثبتی از آن در اقتصاد دیده نمیشود. وقتی یک کسبوکار از تعادل زایا برخوردار باشد، ارزشافزوده میآفریند و در نهایت، کسب سود میکند، اما بهدلیل وجود رانت در اقتصاد کشور، بازده سود منفی است. متاسفانه براساس رانت و انحصار، سالانه ۲۰ تا ۸۰ میلیون دلار سرمایه ارزی از کشور خارج میشود. اقتصادی که برمبنای روابط سرمایهدارانه و با انحصار بچرخد، نتیجهای جز ضرر برای مردم نخواهد داشت.بهتر است بهجای کارآفرین، واژه فعالیتآفرین را به کار ببریم. فعالیتآفرین بودن براساس نوآوری شکل میگیرد و همین امر منجر به توسعه دانشبنیانها هم میشود؛ اما معضل اینجا است که دانشبنیانها هم اکوسیستم مشخصی ندارند.
متاسفانه از یک دهه اخیر به بهانه توسعه اکوسیستم دانشبنیانی در کشور، اتلاف سرمایه شدیدی شکل گرفت. ایراد کار هم اینجا بود که در تعریف دانشبنیانها، آنها محدود به نخبگان دانشگاهی شدند، یعنی آنهایی که تنها از دل دانشگاهها بیرون آمدهاند. در حالی که دانشبنیان بهمعنای حقیقی خود به هر فرآیند تولیدی و خدماتی که برمبنای دانش و فناوری شکل گرفته باشد، میگویند. بنابراین، تمام شرکتهایی که فعالیتهای صنعتی متوسط به بالا دارند و در خدمات مولد فعالیت میکنند، دانشبنیان محسوب میشوند. آن دسته از شرکتهایی که از دانشگاه رشد پیدا کردهاند، در بیشتر کشورهای پیشرو بهعنوان رابط میان علم و صنعت شناخته میشوند. در قالب دانشبنیان شدن برخی شرکتها، رانت هم بهوجود آمد و توانستند از چندین نوع بخشودگی بیمه و مالیاتی بهرهمند شوند.حال اینکه آیا بیمه و مالیات به آنها تعلق میگیرد یا خیر، بستگی به حوزه فعالیتشان دارد و این خدمات بهعبارتی ناقص است. از آنجایی که اکوسیستم دانشبنیان نداریم، حتی روندهای تسهیلاتی هم خوب کار نمیکنند. اگر بخواهیم به یک دلیل از نبود اکوسیستم دانشبنیان اشاره کنیم، باید گفت در جامعهای که قانون مشخصی در حوزه دارایی فکری و نامشهود وجود ندارد، اکوسیستم دانشبنیان هم معنایی ندارد.
همچنین، در برنامه هفتم هم اشاره واضح و مهمی به دانشبنیانها نشد، بههمیندلیل است که سازمانی نظیر تامیناجتماعی هم دانشبنیانها را بهرسمیت نمیشناسد. چون اصلا بستر دانشبنیان در کشور وجود ندارد. در برنامه هفتم تنها یکبار عنوان اقتصاد دانشبنیان آمده که آن هم در اساس برنامه قرار نگرفته است.افزایش عددی شرکتها راهی از پیش نمیبرد. آن مولفهای که جای خالی آن بهشدت در اقتصاد کشور مشاهده میشود، دانش است. دانش باید در بطن جامعه وجود داشته باشد تا بتوان اکوسیستمی بهنام دانشبنیان را خلق کرد. بهاعتقادمن، تا مفهوم اقتصاد دانش را درست درک نکنیم، صحبت از توسعه اقتصاد دانشبنیان خندهدار است. بههمیندلیل، بهجای کارآفرینی در کشور، فرار مغزها آمار بیشتری را به خود اختصاص میدهد. باید در سیستم آموزشی، مدیریت دانش گنجانده شود و در برنامهریزی شهری، جریان دانش گسترش یابد، یعنی باید یک جریان بسته و پویا شکل بگیرد. مفهوم اقتصاد دانش برپا نمیشود، مگر اینکه جامعه دانش شکل بگیرد. جامعه دانش، جامعهای است که دانایی به توانایی فردی و اجتماعی تبدیل میشود.باتوجه به رکود اقتصادی سالهای اخیر کشور و تورمهای بالای ۵۰ درصد در بیشتر اقلام، شمار زیادی از کارآفرینان دچار یأس و ناامیدی شدهاند و به همین دلیل، علاوه بر بروز معضل مهاجرت افراد ماهر، ارز هم از کشور به بهانه ورود کالاهایی خارج میشود که توان تولید آنها در کشور وجود دارد. چالش اصلی، عدمحمایت درخور از فعالان این دو اکوسیستم است، متاسفانه کالاهای زیادی در مرحله آزمایشگاهی تولید و با توان دانشبنیانها بومی شدهاند، اما هنوز در مرحله آزمایشگاهی قرار دارند. همچنین، پروژههای صنعتی متعددی هم منتظر حمایتهای جدی مالی برای عملیاتی شدن هستند. معتقدم اگر بتوان در تشکیلات دولتی، مسیر دانشبنیانها را برای رسیدن به مرحله کارآفرینی هموارتر کرد، اقتصاد در مسیر رشد و تعالی قرار خواهد گرفت.