بهرهوری صنعت در برنامه هفتم
امیرحسن کاکایی-عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
ظاهرا لایحه برنامه هفتم توسعه به مجلس تقدیم شد. در پیشگفتار این برنامه توضیح داده شده که تقریبا هیچ کدام از اهداف اقتصادی برنامه های قبلی محقق نشده و جالب تر اینکه دوباره اهداف قبلی با کمی تغییرات جزئی ارائه شده است: رشد ۸ درصدی، رشد ۲۲ درصدی سرمایه گذاری، نرخ تورم ۱۹۰۷ درصدی سالانه و رسیدن به عدد ۹.۵ درصدی و رشد بهره وری ۲.۸ درصدی. تحقق این اعداد بسیار ارزشمند است، اما به عنوان یک دانشگاهی علاقه مندم مبانی محاسباتی عزیزانی را که چنین اعدادی را با دقت یک رقم اعشار به دست آورده اند ببینم و بر دانشم افزوده شود. نویسندگان محترم برنامه تلویحا و به درستی اشاره فرموده اند که در برنامه های قبلی شکست خورده ایم، اما حتی یک توضیح کوچک نداده اند که قرار است چه تغییر راهبردی بدهند که فکر می کنند رشد ۸ درصدی که سال هاست آرزوی مسئولان کشور است، محقق شود. مگر می شود با تکرار یک راهبرد به پاسخی کاملا متفاوت رسید؟ به راستی کی قرار است از تجربیات خود درس بگیریم؟دنیا در میانه یک تغییر و تحول بنیادی است که مسلما شرایط محیطی کشور را به شدت دستخوش تغییر می کند. این تغییرات کجای این راهبردها و برنامه ها تاثیرگذار بوده است؟ با تغییرات کلان محیطی، تغییرات اساسی هم در رقابت صنعتی و اقتصادی در دنیا رخ خواهد داد که قطعا صنایع و اقتصاد ما را درون مرزها دستخوش رقابت های ناخواسته و سخت تر از گذشته با پارادایم هایی کاملا متفاوت قرار خواهد کرد. برای مقابله یا همراهی با این تغییرات چه برنامه ای داریم؟
من بخش های مرتبط با صنعت و اقتصاد این لایحه را خواندم. خیلی برایم تعجب آور بود. البته مجددا روی یکسری اصول پافشاری شده که بسیار جای تقدیر دارد. اینجا سوال اساسی این است که مگر این اصول در کشور رعایت نمی شود که مجددا در این برنامه آورده شده است؟ اگر اصولی مانند رعایت نظم در نظام بانکداری نادیده گرفته شده، چه کاری قرار است انجام شود که دیگر کسی نتواند خلاف این اصول و قوانین اقدام کند؟ نکته جالب تر اینکه در کل این برنامه جایی را نیافتم که درباره تغییرات بنیادین در صنعت و مسیر توسعه صنعتی و فراصنعتی، بند مشخص و متحول کننده ای آورده باشند. ما در دروس مربوط به بهره وری یاد گرفتیم که انجام دادن سریع و درست کار نادرست، درست نیست. انجام دادن درست و به موقع کار درست، درست است. ظاهرا عزیزان دولتی، خیلی عجله کردند و فکر کردند صرف برنامه نویسی و دادن لایحه کار درستی است. در حالی که هدف دادن برنامه نیست، بلکه هدف اصلی دادن راهبردهای درست برای یک بازه پنج ساله است. برای دادن برنامه درست و راهبردی برای یک کشور، ابتدا باید شناخت درستی از محیط داخلی و خارجی آن کشور داشت و عارضه یابی مشخصی ارائه کرد تا مسیرهای قبلی تصحیح شود. خیلی وقت ها هم این مسیرها کلا باید تغییر راهبردی و حتی تغییر پارادایمی دهند. امروز در دنیا بسیاری از پارادایم ها در حال تغییر است. به عنوان مثال، بحث جهانی سازی و روند معکوس آن، کجای بازی است؟ باتوجه به تغییرات جهانی، آیا نباید تغییری در روند تعرفه ها، مالیات ها و عوارض در زمینه های مختلف داده شود؟ اگر بله، چه سیاست های جدیدی تدارک دیده شده است؟ برای توسعه زیرساخت های صنعتی و فراصنعتی، آیا نباید یک برنامه منسجم ملی داشت؟ کشوری که روزگاری منبع انرژی جهان محسوب می شد، امروز همزمان با مسائل راهبردی کمبود انرژی، آب و آلودگی روبه رو شده است. آیا نباید در این زمینه ها یک سری راهبرد جدید در نظر گرفت؟ به عنوان مثال توسعه حمل ونقل عمومی بار و مسافر که شریان اصلی اقتصاد است و در شکل گیری بسیاری از این بحران های ملی تاثیرگذار است و همزمان می تواند عامل مهمی برای ارتقای بهره وری صنعت و اقتصاد باشد، کلا مورد بی مهری راهبردی قرار گرفته است.
بحث دیگری که مطرح است، توسعه فناوری و سرمایه گذاری برای آن است. همان طور که در این سال ها شاهد بوده ایم، نظام اقتصادی به گونه ای پیش می رود که هر روز ریسک سرمایه گذاری صنعتی در کشور بیشتر می شود و برعکس، دلالی سودآورتر. به همین دلیل هم با فرار سرمایه ها روبه رو هستیم و هم مهاجرت کارآفرینان. چه برنامه ای داریم که در رقابت با کشورهای منطقه که دارند به سرعت کارآفرینان ما را جذب می کنند، این روند را معکوس کنیم؟ اگر هم برنامه ای برای جذب سرمایه وجود دارد، برای سرمایه گذاری روی فناوری های پیشرفته که نیاز اصلی کشور در فضای رقابتی و از آن بدتر، جنگ با استکبار جهانی است، که ریسک بیشتری نسبت به سرمایه گذاری صنعتی دارد، چه برنامه ای ارائه کرده اند؟ من برنامه های مربوط به مناطق آزاد و... را هم خواندم، اما راهبرد جدید جدی ندیدم. امیدوارم نقص در خواندن و فهم من باشد. به هرحال همه متخصصان می دانند که بهره وری در زمینه های مختلف از جمله صنعت، در ایران منفی است؛ موضوعی که در پیشگفتار هم به آن اشاره شده است. عدم تشکیل سرمایه ثابت باعث افزایش فاصله فناورانه و راهبردی ما با دنیا شده و حتی داریم از رقبای منطقه ای خود عقب می افتیم. در این دنیای جدید که فناوری های دیجیتال و ارتباطات در حال زیرورو کردن انواع کسب وکار هستند و انقلاب صنعتی ۴.۰ عن قریب است که پارادایم های صنعتی قبلی را منسوخ کند، چه کار اساسی انجام خواهد شد؟ واقعا قرار است وضعیت اینترنت کشور این گونه پیش برود که ما هر روز شاهد نوسان شدید و کند شدن سرعت آن باشیم؟ آیا می توان صنعت را هم به دست چنین خطوط ارتباطی سپرد؟ کسب وکارهای دیجیتالی چه جایگاهی در این برنامه دارند؟ چطور امکان دارد کشوری برنامه ای برای نیمه های دهه سوم قرن ۲۱ بدهد و جایگاه تحول دیجیتال در آن روشن نباشد. امروز همان طور که راه ها و حمل ونقل کشور، شریان اقتصاد کشورها به شمار می روند، خطوط ارتباطی و زیرساخت های آن هم جزئی لاینفک از این جریان هستند. شاید هم بتوانیم بگوییم کمی هم بیشتر. به هرحال من ساختار این برنامه را در کل، ساختاری کپی شده از برنامه های قبلی و کاملا کلیشه ای یافتم و بعید می دانم این برنامه در زندگی من و شما تاثیر معنی دار مثبتی بگذارد. کاشکی مسئولان به جای وقت تلف کردن روی تدوین باعجله چنین برنامه تکراری، روی وعده های فعلی خود که اکثرا روی زمین مانده، تمرکز می کردند و پاسخگوی آحاد ملت می بودند.